سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: بیتردید بهترین و مهمترین فیلم تاریخ سینمای جهان را درباره موضوع فلسطین و قدس، سینمای ایران ساخته است. تقریباً هیچ فیلمسازی نتوانسته در تاریخ سینمای جهان به خوبی مرحوم سیفالله داد به شکلی دقیق و موشکافانه اصل ماجرا را که تجاوزگری صهیونیستها به فلسطین در نیمه اول قرن بیستم است روایت کند؛ فیلمی که در کشورهای عربی نیز بازتابهای خوبی در پی داشت. سیفالله داد فیلمنامه بازمانده را بر اساس داستانی از غسان کنفانی نویسنده فلسطینی به نام بازگشت به حیفا نوشت و موضوع آن به سال ۱۹۴۸ و تشکیل کشور اسرائیل و حکومت آن بر شهر حیفا بازمیگردد. سیفالله داد همزمان کارگردانی، نویسندگی فیلمنامه و تدوین فیلم را بر عهده داشته و فیلمبرداری آن را نیز علیرضا زریندست به انجام رسانده است. موسیقی بازمانده ساخته مجید انتظامی و چهرهپردازی آن هم بر عهده عبدالله اسکندری بوده است، اما برای بازیگران فیلم از بازیگران عرب استفاده شده و تصویربرداری آن هم در شهرهای لاذقیه و دمشق در کشور سوریه انجام شدهاست. زبان اصلی فیلم عربی است و دوبله آن به فارسی توسط گویندههای ایرانی انجام شده است.
تحسین منتقدان جدی سینما
همه اینها دست به دست هم داد تا بازمانده به لحاظ کیفیت سینمایی فیلم موفقی از کار دربیاید و تحسین منتقدان جدی سینما را نیز به دنبال داشته باشد. فیلم به لحاظ روایت دراماتیک، کارگردانی، فیلمنامه پرکشش و جذاب که شامل ذکر جزئیات و پرهیز از حشو و زوائد است میتواند بیننده را با خود درگیر کند. نکته دیگر درباره فیلم بازمانده شخصیتپردازی دقیقی است که روی کاراکترها انجام شده و آنها را برای تماشاگر باورپذیر میکند. فیلم بارها از تلویزیون ایران پخش شده و در هر بار بازپخش تازگی و جذابیت خود را از دست نداده است. کمتر بینندهای را سراغ داریم که فیلم بازمانده را دیده باشد و اشک برای مظلومیت فلسطینیان دربند رژیم صهیونیستی نریخته باشد.
فیلم مانند همه آثار ماندگار سینما دارای دیالوگهایی کلیدی است که بر ذهن تماشاگر مینشیند. در سکانس پایانی فیلم که صفیه نوهاش را در بغل گرفته و قصد پریدن از قطار را دارد، کاراکتر منفی فیلم که یکی از سرکردگان متجاوز اسرائیلی است خطاب به صفیه فریاد میزند: «منم شمعون، من رو میشناسی؟» صفیه در حالی که نوه کوچکش را در بغل میفشارد رو به او داد میزند: «بهتر از مادرت میشناسمت.» جمله بعدی را شمعون بر زبان میآورد: «آخرین شاعر خانواده»، اما جمله کلیدی و پایانی فیلم از آن صفیه است: «آخرینش نیستم، شمعون.»
منوچهر محمدی تهیه کننده بازمانده درباره آن گفته است: «بازمانده برداشت آزادی از یکی از قصههای کوتاه غسان کنفانی با عنوان «بازگشت به حیفا» است. مرحوم داد، یک خط داستانی را از آن قصه برداشته بود. نکته در این است که اصلاً آن داستان، قصه بسیار تلخی داشت و حس شکست درش دیده میشد. نگاه در آن داستان مؤاخذه نسل گذشته فلسطینیها بود، از این منظر که چرا در زمانی که کشور جعلی اسرائیل شکل میگرفت، مقاومت و ایستادگی نکردند. آقای داد از آن قصه تنها این ایده را گرفتند که فرزندی در زمان هجوم نظامیان ارتش اسرائیلی در خانه جا میماند.
علیرضا زریندست هم که فیلمبرداری بازمانده را انجام داده درباره این فیلم در روزهای اول فیلمبرداری من به عنوان مدیر فیلمبرداری نسبت به سیفالله داد گارد داشتم و فکر میکردم خواستههای او دیکتاتورمآبانه است ولی وقتی مدتی گذشت فهمیدم چنین تفکری در او وجود ندارد. او با ذهن آماده درباره سکانسها به صحنه میآمد و حاصل شخصیتی که او از خودش به جا گذاشت، فیلم «بازمانده» است. به نظرم فیلم خوب ساختن از فرستادن انسان به هوا هم سختتر است و سیفالله داد این فیلم را به خوبی ساخت.»
منوچهر محمدی تهیهکننده فیلم بازمانده در نشستی در جشنواره جهانی درباره این فیلم گفته: «من و سیفالله داد وجب به وجب تمام سوریه را برای لوکیشنهای فیلم گشتیم. سوریه کشوری بسیار زیبا با تمدنی دیدنی بود و من این روزها که اوضاع دمشق، حلب و پالمیرا را میبینم خیلی تأسف میخورم. سوریها تمدن زیبایی دارند که یک رفتار جاهلی به صورت دگم همه آن زیباییها را نابود کرده و من خوشحالم «بازمانده» بخشهایی از این زیبایی را ثبت کرده است.»
عطاءالله مهاجرانی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی در هفتم مرداد ۸۸ در روزنامه اعتماد ملی مینویسد: سیفالله هم نویسنده توانایی بود و هم سینماگری ممتاز. بارها دوستان فلسطینیام گفتهاند، همچنان «بازمانده» بهترین فیلم فلسطینی است. سیفالله گفت: میخواستم آخرین سکانس فیلم پیام روشنی داشته باشد. وقتی صفیه با کودک میخواهد خودش را از قطار پرتاب کند، چه باید بگوید. آن شب رفتم زینبیه. در ذهنم درخشید: صفیه آیهالکرسی را میخواند. خداوندی که حی و قیوم است… صفیه با کودک خودش را پرتاب میکند. صفیه شهید میشود و کودک که پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگش همه شهید شدهاند، خانهشان را مصادره کردهاند، زنده میماند. فیلم با صدای گریه کودک، انگار گریه تولد ادامه پیدا میکند…
از خودگذشتگی مرحوم سیفالله داد
اما منوچهر محمدی درباره مواجهه مسئولان سینمایی با فیلم بازمانده روایت تلخی ارائه کرده است. «سال ۱۳۷۴ بود و موسم جشنواره فیلم فجر. دوستان ضمن صحه گذاشتن بر اهمیت فیلم «بازمانده» به لحاظ پرداختن به مظلومیت ملت فلسطین و اشغالگری رژیم صهیونیستی، فیلم را به دلیل پوشش خانمها – که به زعم آقایان مناسب نبود – اثری غیر قابل نمایش عنوان کردند، اما نکته جالب ماجرا این بود که از ما میخواستند خود ما به شکل خودجوش اعلام کنیم فیلممان فاقد کیفیت و استاندارد لازم است و به همین دلیل قصد ارائه آن به جشنواره را نداریم! اما نکته جالبتر عکسالعمل مرحوم سیفالله داد بود که در کمال فروتنی پذیرفت اعلام کند «بازمانده» به دلیل مشکلات فنی به جشنواره نمیرسد. این حرکت قطعاً یک از خودگذشتگی به تمام معنا بود که تنها و تنها میتوانست از شخصی، چون داد با آن حجب و حیای خاص سر بزند. این ماجرا گذشت و سال ۷۵ رسید. دوباره موسم جشنواره بود و ما «بازمانده» را بدون کوچکترین تغییری بار دیگر به دفتر جشنواره دادیم. این بار فیلم پذیرفته شد و از سوی مردم، منتقدان و مسئولان جشنواره مورد توجه قرار گرفت، اما در این جشنواره نیز که قرار بود دو جایزه اصلی را به فیلم بدهند در نهایت گفتند تصمیم گرفته شده این دو جایزه – فیلمنامه و کارگردانی– را نیز به شما ندهند؛ تصمیم نهایی این بود که فقط یک جایزه ویژه به «بازمانده» بدهند. واقعاً لحظه تلخ و سختی بود. نکته جالب اینکه این رفتار با فیلمی انجام شد که بعد از آن و تا سالهای سال در محافل سیاسی و هنری مورد تقدیر قرار گرفت، اما در بزنگاهی که باید دیده میشد، فدای مصلحتها شد.