سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: این نوع نگرش باعث شده سینمای ایران روز به روز به ابتذال کشیده شود. سامورایی در برلین یک فیلم بیقواره است که فقط ساخته شده، اما فاقد هر نوع نگرش و قواعد سینمایی است. فیلمساز صرفاً تصاویری را به هم وصل کرده است، از فیلمنامه که خبری نیست، حتی احساس میشود این فیلم بدون طرح ساخته شده است. مواد لازم این فیلم یک حمید فرخنژاد تکراری است که این بار پارتنرش مهدی ژوله است با همان استایل اجرای استندآپ کمدی در خندوانه و یک میرطاهر مظلومی هم اضافه کنید که لهجه آذری دارد و میتواند با حرکت دادن شکمش برقصد.
حالا یک هومن حاجی عبداللهی که بود و نبودش هم مهم نیست در فیلم داریم که پروتز در دهانش چپانده شده که دندانهایش جلو بزند تا مردم بخندند، البته این ترکیب ظاهری بیشتر حال به هم زن است تا خندهدار، حالا با این مواد لازم فیلم را کجا بسازیم؟ در برزیل و تایلند که فیلم زیاد ساخته شده است این بار در برلین! قطعاً این فیلم با همین نگرشهای سطحی ساخته شده که به این اندازه پرت و پلاست. انگار نما به نمای فیلم سر صحنه شکل گرفته به طور مثال حضور کوتاه میترا حجار به چه درد فیلم میخورد؟
حضور حاجی عبداللهی چه کارکردی برای فیلم دارد؟ یا برادرزاده اسدی چرا آنقدر اضطرابِ آمدن لیزا را دارد؟ مگر وقتی میآید چه اتفاقی رخ میدهد؟ یا جریان کیفقاپی و درگیری جمشید با کیفقاپها چه کارکردی برای فیلم دارد؟ هیچی، اینها موقعیتهای بیثمریاند که به فیلم سنجاق شده و مفهوم خاصی هم ندارند. برای فیلمساز جذاب بوده تا با موقعیتهای نخنما شده یک فیلم شاد (به قول خودش) بسازد و منطق روایی و ایجاد لحن و شخصیتپردازی اهمیتی نداشته است. اساساً موضوع برای نادری اهمیت مهمی نداشته، او میخواسته سه کاراکترش را به هر قیمتی به برلین بفرستد تا فیلمش را بسازد. حضور اسدی و مأموریت دادن او به جمشید و در آخر ختم به خیر شدن همه چیز نشان میدهد فیلمساز به خواستهاش رسیده است و با موقعیتسازیهای ابتدایی مثل سگ دنبال کردن و مواد مخدر مصرف کردن و توهم زدن فیلمش را پر کند، اما مطمئناً با چنین ترسیم نادرستی از سینمای کمدی نمیشود فیلم شاد خلق کرد؛ اینکه یک اثر سینمایی در میانه فیلم تبلیغ فلان بانک را بکند که اسپانسر فیلم بوده فاجعهبرانگیز است.
واقعیت این است که با تند کردن ریتم و کوتاه کردن نماها نمیشود فیلم کمدی ساخت، با ترکیب کردن چند بازیگر نمیشود جیب مردم را خالی کرد، واقعاً کسی نبوده به نادری بگوید حضور فرخنژاد در این فیلم و داشتن دو نوچهاش مخاطب را یاد گشت ارشاد میاندازد؟
قطعاً سامورایی در برلین از نظر محتوایی و ساختاری یک فیلم مبتذل و بیهدف محسوب میشود، مهدی نادری هم مثل سایر فیلمسازها برای اقتصاد بهتر چنین فیلمی ساخته است، اما چه کسی باعث شده فیلمسازی مثل نادری به این سمت و سو کشیده شود؟ آیا سازمان سینمایی یا دیگر ارگانهای مربوطه باعث شدهاند فیلمسازان ما سینما را به مسخره بگیرند؟ سامورایی در برلین از آن دسته فیلمهاست که نمیشود برای آن نقد نوشت، ارزش نقد از این فیلم بالاتر است.