سرویس بین الملل جوان آنلاین: عملیات خلیفه حفتر علیه طرابلس، پایتخت لیبی، بار دیگر تنشها در این کشور را تشدید کرده و لیبی را در سراشیبی بحران قرار داده است؛ تنشهایی که با ورود کشورهای خارجی و تشکیل جبههبندیهای جدید، دورنمای خاصی برای آینده سیاسی مشاهده نمیشود. با گذشت هشت سال از سرنگونی معمر قذافی، دیکتاتور معدوم لیبی، درگیریها در این کشور نه تنها فروکش نکرده بلکه موج جدیدی از تنشها در لیبی به راه افتاده است که میتواند آتش جنگ داخلی را بار دیگر شعلهور کند. درگیریهای اخیر که با عملیات ژنرال خلیفه حفتر، فرمانده نیروهای ارتش ملی لیبی به طرابلس شروع شد، شرایط را پیچیده کرد و برگزاری کنفرانس گفتوگوهای ملی برای تشکیل دولت را به تعویق انداخت. جعفر قنادباشی، کارشناس ارشد مسائل آفریقا در گفتوگو با «جوان» میگوید: «ماهیت حکومت خلیفه حفتر هم شبیه دولت السیسی در مصر و مبتنی بر نظامیگری و سکولاریسم است. به نظر میرسد یکی از دلایل حمله ژنرال حفتر به طرابلس این است که او میخواهد زمام امور لیبی را به دست گیرد و انتخابات آینده را به نحوی مدیریت و هدایت کند که گروههای اسلامگرا در آن حذف شوند و یک دولت سکولار قدرت را در اختیار بگیرد.» به گفته قنادباشی، «دولتهای غربی برای اجرای برنامههای خود به خلیفه حفتر امید بستهاند و درصدد هستند با استفاده از قدرت حفتر، اهداف خود را به پیش ببرند و منافعی را که دولت وفاق ملی نتوانست عملی کند با اتکا به قدرت نظامی خلیفه حفتر محقق کنند.» برای بررسی تحولات لیبی با قنادباشی به گفتوگو نشستیم تا به سؤالاتی در این زمینه پاسخ دهیم.
الان نزدیک به دو ماه است که نیروهای خلیفه حفتر دور جدید حملات برای اشغال طرابلس، پایتخت لیبی را شروع کردهاند ولی تاکنون نتوانستهاند موفقیت لازم را کسب کنند. به نظرتان چه عواملی سبب شد حفتر به یکباره عملیات اشغال طرابلس را شروع کند، بهخصوص که دولت وفاق ملی که خلیفه حفتر به دنبال سرنگونی آن است تحت حمایت سازمان ملل است و دولتی مشروع قلمداد میشود؟ درباره شروع دور جدید درگیریها در لیبی دو گمانهزنی و فرضیه وجود دارد؛ اول، بروز اختلافات بین خلیفه حفتر، فرمانده ارتش ملی لیبی و دولت وفاق ملی به رهبری فائز السراج که نه تنها بین این دو نفر، بلکه اختلافات بین حامیان بینالمللی آنها بر سر منابع نفت هم وجود دارد و برخی طرفها از دولت وفاق ملی و تعدادی هم به رهبری عربستان سعودی از خلیفه حفتر حمایت میکنند. سناریوی دوم که به واقعیت نزدیکتر است، این است که تلاش حفتر و حامیان عربی و غربی آن برای بر هم زدن روند طبیعی در لیبی به سمت انتخاباتی است که به احتمال زیاد به یک مردمسالاری دینی در این کشور ختم میشد. زمانی که خلیفه حفتر عملیات خود علیه طرابلس را آغاز کرد، لیبی در آستانه اجلاسی برای فراهم ساختن زمینههای برگزاری انتخاباتی بود که به تشکیل مجلس قانونگذاری و پس از آن تشکیل دولت میانجامید. اگر عملیات حفتر آغاز نمیشد شرایط مساعدی برای تشکیل دولت مقتدر مبتنی بر آرای مردم در لیبی فراهم میشد، اما عملیات حفتر روند طبیعی تشکیل دولت مردمی را از بین برد و شرایط را دوباره وارد عرصه نظامیگری کرد. درخصوص این سناریو، برخی به نگرانی عربستان سعودی و امارات نسبت به برگزاری انتخابات مردمی در لیبی اشاره دارند و معتقدند که این کشورها به هیچ وجه خواستار برپایی انتخابات مردمی در منطقه نیستند تا دموکراسیهایی در جهان عرب شکل بگیرد و عربستان و امارات انگیزه زیادی داشتند تا روند دموکراتیک را در لیبی برهم بزنند.
زمانی که ژنرال خلیفه حفتر فرمانده فعالیتش را در لیبی شروع کرد، درصدد بود قدرت را در این کشور به طور کامل قبضه کند ولی شرایط برای این اقدام اصلاً آماده نبود؛ چراکه نیروی کاملی برای تصرف طرابلس در اختیار نداشت، اما اکنون ژنرال حفتر حمایت پارلمان شرق لیبی را نسبت به اقدامات و برنامههایش پشت سر خود دارد و کشورهای منطقه از جمله مصر و امارات نیز تسلیحات و امکانات لازم را در اختیارش قرار دادهاند لذا در شرایط فعلی این آمادگی را پیدا کرده است که به طرابلس حمله و خواستههای سه سال پیش خود را اجرایی کند.
در صورت اشغال طرابلس توسط نیروهای خلیفه حفتر، تحولات لیبی به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ آیا با تحولات اخیر در لیبی و پررنگ شدن نقش ژنرال حفتر، این کشور آنگونه که برخی میگویند به سمت مدل حکومت نظامی مصر پیش میرود؟
تا حد زیادی اینگونه است؛ در مصر شاهد بودیم که پس از برکناری حسنی مبارک انتخابات نیمبندی در این کشور برگزار شد ولی ارتجاع عربی به هیچ وجه خواهان ادامه این حکومت نبود بهخصوص که این حکومت اخوانی بود و وهابیت نسبت به قدرتگیری این نوع تفکر نگران بود و سعی داشت تا اخوانالمسلمین را در مصر شکست دهد. در مصر، دو عامل سبب کودتا شد. یکی اینکه ارتجاع عرب به عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور کنونی این کشور کمک کرد تا از طریق کودتا قدرت را به دست بگیرد و دیگری اینکه حکومت اخوانالمسلمین در مصر پیروز شده بود و کشورهای منطقه از این مسئله نگران بودند. در لیبی هم این نگرانی را داشتند که دولتی با گرایشهای اخوانالمسلمین روی کار بیاید و لذا تلاش کردند تا طرحی شبیه آنچه در مصر به اجرا گذاشتند در لیبی هم آن را پیاده کنند. مردم لیبی درصدد بودند تا انتخاباتی برای تشکیل مجلس مردمی و قانون اساسی جدید برگزار کنند، ولی غربیها متوجه شدند که با روی کارآمدن دولت مردمی دیگر جایی در لیبی نخواهند داشت و لذا حفتر به عنوان یک ابزار، ابتدا روند طبیعی تشکیل دولت مردمی را متوقف کرد. بنابراین، ماهیت حکومت حفتر هم شبیه دولت السیسی در مصر و مبتنی بر نظامیگری و سکولاریسم است. به نظر میرسد یکی از دلایل حمله ژنرال حفتر به طرابلس این است که او میخواهد پس از به دست گرفتن زمام امور لیبی، انتخابات آینده را به نحوی مدیریت و هدایت کند که گروههای اسلامگرا در آن حذف شوند؛ یعنی روند تحولات در لیبی به گونهای رقم بخورد که به جای اینکه یک حکومت اسلامی در این کشور تشکیل شود، یک دولت سکولار قدرت را در اختیار بگیرد. حکومتی که حفتر میخواهد در لیبی ایجاد کند مورد تأیید عربستان، امریکا و امارات است. حکومت مدنظر غربیها و ارتجاع منطقه، سکولاری است که هیچ سنخیتی با اسلام در لیبی ندارد ولی مردم این کشور دارای زمینههای مذهبی و اسلامی هستند و درخواست اصلی آنها تشکیل حکومت مبتنی بر اسلام و دموکراسی است.
حملات اخیر خلیفه حفتر به طرابلس پس از سفر او به عربستان سعودی و امارات صورت گرفت و گزارشهایی مبنی بر حمایتهای مالی سعودیها از نیروهای حفتر منتشر شد. عربستان و امارات چه نقشی در این ماجرا دارند؟ اهداف این دو کشور از تشدید تنشها در لیبی چیست؟
امارات و عربستان چند خط مشی را در لیبی دنبال میکنند. نخستین هدف آنها جلب رضایت غربیها و انجام مأموریتی است که سفارتهای انگلیس و امریکا در ریاض و ابوظبی به آنها واگذار کردهاند. این سفارتخانهها خط مشی خود را به حکومتهای منطقه تحمیل میکنند تا برنامههای آنها را تا شمال آفریقا به پیش ببرند. عامل دیگری که تمایل عربستان و امارات را برای حضور در شمال آفریقا ترغیب میکند، جلوگیری از روی کار آمدن اخوانالمسلمین در این کشورها است. عربستان نگران قدرتگیری اخوانیها در منطقه است و هرگونه موفقیت اخوانالمسلمین در کشورهای دیگر، جایگاه و روحیه این گروه را در منطقه تقویت و قدرتشان را بیشتر خواهد کرد و به همین دلیل سعودیها با این تفکرات مقابله میکنند.
از طرفی، عربستان و امارات مخالف برگزاری انتخابات مردمسالار دینی در کشورهای عربی هستند و با توجه به حکومتهای پادشاهی موجود در این کشورها، دوست ندارند که کشورهای دموکراتیک در اتحادیه عرب حضور داشته باشند و این تهدیدی برای آنها به شمار میرود. زیرا وجود دولتهای دموکراتیک در جهان عرب میتواند جذابیتهای زیادی در داخل عربستان و امارات برای تغییر رژیمهای پادشاهی ایجاد کند. به همین خاطر عربستان و امارات خواهان این هستند که اجلاسهای اتحادیه عرب همچنان با حضور سلاطین عرب برگزار شود نه با حضور رؤسای جمهوری که منتخب مردم هستند. همچنین ائتلاف عربی به رهبری سعودیها در جنگ یمن درمانده شده و برنده این جنگ نشدند و به دلیل اینکه این دو کشور موفقیت مناسب و چشمگیری در منطقه ندارند، هماکنون برنامههای خود را معطوف به شمال آفریقا کردند تا دولتهای نظامی دستنشانده روی کار بیاورند.
هرچند غربیها در ظاهر دولت وفاق ملی لیبی را به رسمیت میشناسند، اما در هفتههای اخیر رویکرد حمایتی خود از دولت وفاق ملی را تغییر دادهاند و در عمل از خلیفه حفتر حمایت میکنند. همچنانکه رئیسجمهور امریکا با خلیفه حفتر تماس گرفته است و نیروهای امریکایی خاک لیبی را ترک کردهاند که به نظر میرسد این اقدام دست نیروهای ارتش ملی لیبی را برای اشغال طرابلس باز میگذارد. به نظرتان، غربیها چه برنامهای برای آینده لیبی در سر دارند. آیا بار دیگر بر سر روی کار آوردن یک حکومت نظامی در لیبی به جمعبندی رسیدهاند؟
تصور دنیای غرب بر این بود که دولت وفاق ملی که زیر نظر سازمان ملل روی کار آمده، میتواند پایههایش را در لیبی مستحکم کرده و به دولتی مقتدر تبدیل شود. ولی با گذشت چند سال، دولت وفاق ملی نتوانست جایگاه مستحکمی را در لیبی پیدا کند و بر کل این کشور مسلط شود و دولت مورد نظر غربیها در تأمین منافع استراتژیک و نفتیشان باشد و لذا از دولت فائز السراح ناامید شدند. زمانی که این دولت تحت نظر سازمان ملل تشکیل شد، هدف این بود که گروههای مختلف در این دولت هضم شده و به صورت دولتی سکولار و غیرمذهبی در شمال آفریقا مستقر شود تا مأموریت حفاظت از منافع غرب را داشته باشد و ضمن جلوگیری از روی کار آمدن سیستمهای دموکراتیک در لیبی جریان نفت به غرب را نیز تضمین کند. اما با گذشت زمان دولت وفاق ملی از اهداف غرب دورتر شد و حوزه اقتدار این دولت هم از طرابلس فراتر نرفت و نتوانست به دولتی فراگیر تبدیل شود. از نظر مردم هم، چون این دولت دستنشانده غربیها بود مقبولیت و مشروعیت لازم را پیدا نکرد و از لحاظ نظامی هم نتوانست به قدرتی بزرگ تبدیل شود. بنابراین، دولتهای غربی برای اجرای برنامههای خود به خلیفه حفتر امید بستهاند و لذا میتوان گفت که ژنرال حفتر برای حمله به طرابلس از غربیها چراغ سبز گرفته و به منظور سرپوش گذاشتن به نقش غربیها در این ماجرا، از امارات و عربستان استفاده شده است.
غربیها درصدد هستند با استفاده از قدرت حفتر، اهداف خود را به پیش ببرند و منافعی را که دولت وفاق ملی نتوانست عملی کند با اتکا به قدرت نظامی خلیفه حفتر محقق کنند و در این میان کمکهای زیادی به نیروهای ارتش ملی لیبی کردند، اما با این حال این نیروها نتوانستند چندان موفقیتی کسب کنند و برای اشغال طرابلس با مشکلاتی مواجه هستند. امریکا دفتر فرماندهی نظامی مرکزی در آفریقا دارد که وظیفه اصلی آنها حفظ خطوط نفت در شمال آفریقا است و تأیید حفتر توسط امریکا برای حفظ نفت لیبی است. شمال آفریقا منطقهای بسیار راهبردی برای غربیها محسوب میشود و از نگاه آنان نباید در این منطقه حکومت اسلامی تأسیس شود، چون اگر حکومت در لیبی به دست مردم بیفتد دیگر اجازه بهرهبرداری به واشنگتن را نمیدهند.
تحولات لیبی سبب تشکیل جبههبندیهای جدیدی بین کشورهای منطقه شده است. در یک طرف عربستان و امارات قرار دارند که از حفتر حمایت میکنند در سوی دیگر، ترکیه و قطر حامی دولت وفاق ملی هستند تا جایی که ترکیه اخیراً تجهیزات نظامی به دولت لیبی ارسال کرده است. به نظرتان هدف ترکیه از ورود به میدان لیبی چیست؟ آیا اینها در راستای مقابله با سیاستهای عربستان سعودی در آفریقا است یا اهداف دیگری در پشت این حمایتهای نظامی قرار دارد؟
ترکیه و قطر از زاویه اخوانی به قضیه نگاه میکنند. حزب عدالت و توسعه در ترکیه همسو با اخوانالمسلمین است و به عبارتی شاخهای از اخوان تلقی میشود. بنابراین این دو کشور هر جایی که احتمال قدرتگیری اخوانالمسلمین وجود داشته باشد حضور پیدا میکنند و کمک میکنند. موضوعات دیگری هم وجود دارند که سبب شده تا ترکیه به لیبی متمرکز شود. ترکیه در زمان دولت عثمانی در کشورهایی مثل لیبی و شمال آفریقا حضور گستردهای داشت و دولت فعلی ترکیه هم در سالهای اخیر تلاش زیادی کرده است تا سیاستهای نوعثمانی را احیا کند و سعی دارد مناطقی را که در گذشته تحت حاکمیت عثمانی بودند دوباره در اختیار بگیرد. از این رو از زمان سقوط حکومت معمر قذافی در لیبی، ترکیه تلاش کرده تا حضور اقتصادی و سیاسی در لیبی داشته باشد و الان هم کمکهایی که به دولت وفاق ملی انجام میدهد در چارچوب زمینهسازی برای حضور اقتصادی در آینده لیبی است. لیبی ذخایر نفتی زیادی دارد و ترکیه درصدد است تا در دریای مدیترانه بهراحتی از منابع نفتی لیبی بهرهبرداری کند و از این دریچه آنکارا تلاش میکند تا به گروههای اخوانی کمک کند و جلوی تسلط کشورهای عربستان و امارات و کشورهای غربی مخالف ترکیه، بایستد و با برنامههای آنها در لیبی مقابله کند. قطر هم در قالب رقابتهایی که با ریاض و ابوظبی دارد در لیبی حضور دارد. در مناطقی که عربستان و امارات سعی کردند نقشآفرینی کنند قطر هم تلاش کرده تا با آنها رقابت کند و به طرفهای مخالف سعودی کمک کند.
به نظر میرسد امریکا و غربیها بار دیگر بر سر روی کار آوردن یک حکومت نظامی در لیبی توافقاتی کردهاند. در صورت روی کار آمدن چنین دولتی، واکنش مردم چه خواهد بود. با توجه به اینکه مردم لیبی هشت سال پیش برای رهایی از حکومت نظامیان معمر قذافی را از قدرت کنار زدند، آیا باز هم حاضر میشوند زیر سلطه قدرت نظامیان بروند؟
مردم به هیچ وجه چنین حکومتی را نمیپذیرند و مقاومتی هم که در طول هفتههای گذشته از سوی مردم طرابلس انجام شد، نشاندهنده مخالفتشان با تسلط افرادی مثل حفتر بر لیبی است. نیروهای حفتر تصورشان این بود که در مدت سه روز میتوانند با عملیات گسترده طرابلس را اشغال کرده و بر کل لیبی تسلط پیدا کنند. بنابراین، ناکامی نیروهای حفتر به نقشآفرینی مردم لیبی برمیگردد؛ چراکه حفتر نیروی قدرتمندی در اختیار ندارد و آن مقاومتی که در برابر نیروهای ارتش حفتر قرار گرفته است نیروی مردمی است و بهرغم دادن تلفات زیاد حاضر نشدهاند طرابلس را به نیروهای حفتر تسلیم کنند. همین مسئله نشان میدهد که مردم لیبی نمیخواهند یک نیروی وابسته به ارتجاع عرب و غرب در این کشور حکومت کند و دوست ندارند که نظامیان بر منابع نفتی این کشور مسلط شوند.
با توجه به اینکه قرار است گفتوگوهای سیاسی بین دولت وفاق ملی و خلیفه حفتر در آینده برگزار شود، این مذاکرات به نتیجه لازم برای پایان دادن به درگیری در لیبی ختم خواهد شد یا اینکه همچنان تنش در این کشور عربی پابرجا خواهد ماند. با توجه به اینکه هریک از طرفین، خود را مشروع قلمداد میکنند؟
قبل از اینکه نیروهای حفتر عملیات علیه طرابلس را شروع کنند، قرار بود گفتوگوهای سیاسی با پشتیبانی سازمان ملل برگزار شود ولی با شروع عملیات، گفتوگوهای سیاسی بین حفتر و دولت وفاق ملی با عملیات نظامی متوقف شد و مناسبات خصمانهای بین دو طرف ایجاد شده است و الان درگیر جنگی هستند که به آتشبس هم نرسیده است. با توجه به تحولات هفتههای اخیر به نظر نمیرسد در کوتاهمدت گفتوگوهای سیاسی از سر گرفته شود.