سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، بسیاری از افراد برای حل مشکلات خود دست به دامن فالگیران میشوند غافل از اینکه آنها اگر قادر به حل مشکلات دیگران بودند راهی برای نجات خود از حرفه فالگیری پیدا میکردند. در پروندهای که از مدتی قبل درپلیس تهران تشکیل شده است زنی فالگیر به اداره پلیس رفت و از دو دختر جوان به اتهام سرقت اموال قیمتی خانهاش شکایت کرد. وی گفت: وضع مالی خوبی دارم و سالهای زیادی است به صورت تنهایی در خانهام در یکی از خیابانهای شمالی تهران زندگی میکنم.
مدتی قبل از طریق یکی از دوستانم با دختر جوانی به نام شیلا که دانشجو است آشنا شدم. او به خانه من رفت و آمد داشت که فهمیدم در دانشگاه با پسر جوانی رابطه دوستی دارد و به او علاقه پیدا کرده و دوست دارد با همکلاسیاش ازدواج کند. سعی کردم او را راهنمایی کنم و به همین سبب رفت و آمدش به خانه من زیاد شد تا اینکه امروز با یکی از دوستانش که او هم دختر جوانی بود به خانه من آمدند. به گفته خودش برای قدردانی از من جعبه شیرینی آورده بود که وقتی خوردم سرم گیج شد و کم کم بیهوش شدم. چند ساعت بعد در حالی که تلفن خانهام زنگ میخورد به هوش آمدم که یکی از دوستانم پشت خط بود و از او درخواست کمک کردم و او هم مرا به بیمارستان منتقل کرد که متوجه شدم دختر جوان و دوستش مرا با شیرینی مسموم بیهوش کرده و همه طلا و جواهرات، پولها و اموال گرانقیمتم را سرقت کردهاند. با طرح این شکایت تیمی از مأموران پلیس به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای بررسی وارد عمل شدند. در حالی که بررسیهای حکایت از این داشت شاکی در خانهاش فالگیری میکند مأموران دریافتند شیلا از مدتی قبل برای فالگیری به خانه زن پولدار رفت و آمد داشته است. بنابراین مأموران شیلا و دوستش را به عنوان مظنونان حادثه تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه مدتی قبل او را دستگیر کردند.
متهم در بازجوییها به جرم خود با همدستی یکی از دوستانش به نام مهراوه اعتراف کرد. پس از این مأموران مهراوه را هم بازداشت کردند.
چند روز قبل دو متهم برای تحقیق به دادسرا منتقل شدند. شیلا در شرح ماجرا گفت: من دانشجو هستم و یکسال قبل با یکی از همکلاسیهایم به نام احمد آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم عاشق او شدم تا اینکه پیشنهاد ازدواج داد. خیلی خوشحال بودم که قرار بود با احمد ازدواج کنم و حتی موضوع را به خانوادهام نیز در میان گذاشتم و آنها هم قبول کردند احمد به خواستگاریام بیاید. در حالی که در انتظار روز خواستگاری به سر میبردم متوجه شدم احمد علاقهاش به من کمتر شده و سعی میکند ارتباطش را با من کم کند. خیلی ناراحت بودم و دوست داشتم هر طوری شده احمد را از دست ندهم تا اینکه یکی از دوستانم زن فالگیری را به من معرفی کرد و گفت: او مشکل مرا حل میکند. وقتی پیش زن فالگیر رفتم مدعی شد که طلسم شدهام و برای اینکه طلسم مرا بشکند و بختم باز شود ۳میلیونتومان ازمن گرفت. زن فالگیر گفت: به زودی احمد به سراغم میآید و روز خواستگاری را تعیین میکند، اما خبری از احمد نشد. وقتی او به صورت کامل ارتباطش را با من قطع کرد دوباره به سراغ زن فالگیر رفتم و به او گفتم احمد ارتباطش را با من قطع کرده و باید پولی که به او دادهام به من پس دهد. زن فالگیر دوباره مرا فریب داد و مقدار دیگری پول از من گرفت و قول داد که این بار احمد به خواستگاری من میآید.
وی ادامه داد: چند روزی گذشت تا اینکه فهمیدم احمد به خواستگاری دختر دیگری رفته است که خیلی عصبانی شدم و تصمیم گرفتم از زن فالگیر انتقام بگیرم. به همین خاطر موضوع را با یکی از دوستانم درمیان گذاشتم و به بهانه اینکه زن فالگیر بخت دوستم راباز کند به خانه او رفتیم. قبل از رفتن یک جعبه شیرینی خامهای خریدم و شیرینیها را آغشته به مواد بیهوشی کردم. وقتی پیش او رفتم مدعی شدم که احمد به خواستگاریام آمده و برای تشکر از او شیرینی خریدهام. او شیرینی را خورد و بیهوش شد و ما هم اموالش را سرقت کردیم. وی در پایان گفت: از آنجایی که شاکی رمال و فالگیر بود فکر نمیکردیم از ما شکایت کند.
همدست شیلا هم در بازجوییها حرفهای دوستش را تأیید کرد. تحقیق از متهمان ادامه دارد.