چند روزی است در فضای مجازی کلیپهای مشابهی از ترانهخوانی دستهجمعی دانشآموزان معصوم دختر و پسر مدارس با محتوایی مبتذل دست به دست میشود؛ خواندنهایی که مستقیم فرهنگ و ارزشهای دینی ما را نشانه گرفته است.
پای صحبتهای بزرگان انقلاب که مینشینیم، هنوز شعارها و مداحیهای دوران انقلاب را با آن حال و هوا و سبک و سیاق خاص یادآور میشوند. این شعارها در واقع روی دیگر سکه عقاید آنهاست؛ باور و ارزشی که تبدیل به یک ساختار هنری برای تأثیرگذاری شده بود.
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام بیانی ژرف و عمیق دارند که خواندن آن مهم است:
«یک وقت هست که شما در همین مطلبی که [عزادار]تکرار میکند و حرفی که [با آن]سینه میزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک مسئله روز، یک مسئله انقلابی، یک مسئله اسلامی، یک معرفت قرآنی را میگنجانید. او وقتی تکرار میکند، در ذهن او ملکه میشود، این خیلی باارزش است، کاری است که هیچ کس دیگر غیر از شما نمیتواند این کار را بکند، یعنی هیچ رسانهای واقعاً قادر نیست که این جور معارف الهی را با جسم و جان و فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها آمیخته کند، لذا کار کار مهمی است، کار بزرگی است.»
اگر بگوییم موسیقی مستقیماً قلب خواننده آن را نشانه میگیرد، ناروا نگفتهایم. اگر عامل تکرار و خواندن دستهجمعی را هم به آن بیفزاییم، تاثیر آن چند برابر خواهد شد.
مهاجمان فرهنگی به خوبی تأثیرات سرودهای ارزشی دستهجمعی دانشآموزان در مدارس را فهمیدهاند و حالا برای کار مشابه و در جهت مخالف آن اقدام میکنند.
یادمان نرود که فاصله گرفتن از ارزشهای موجود یک جامعه نه تنها جامعه را از معنا تهی میکند بلکه سلامت معنوی آن را نیز به خطر میاندازد. وقتی یک قطعه موسیقی خوانده میشود، در عالم خارج فقط آن محصول موسیقایی که مشتمل بر شعر و سبک خاصی است، شنیده میشود، اما حقیقت آن است که این محصول، در شش لایه بعدی فرهنگ نیز در ذهن مخاطب تأثیرگذار است. اگر خواننده شعری را انتخاب کند که از دو خصیصه مضمون اعتقادی والا و ملودی متناسب با آن مضمون برخوردار باشد، این اثر در ذهن و ناخودآگاه مخاطب نقش ویژه پیدا میکند، به گونهای که ممکن است در طول روز و شب بدون تمرکز و آگاهی قبلی آن را بر زبان جاری سازد. رفته رفته همین تبدیل به باور وی میگردد. حال فرض کنید محتوای شعر یا قالب موسیقایی آن مخرب باشد، با همین فرآیند که گفته شد، معرفت و باور مخاطب لطمه میخورد. عناصر و اجزای فرهنگ را میتوان در قالب مدل هفت لایه فرهنگی نگریست که از قاعده به رأس در هفت بخشِ عقیده و باور، ارزش، هنجار، رفتار، دانش، محصولات و نماد میگنجد. «عقیده و باور» و «ارزش» سازنده هویت درونی و «هنجار»، «کنش و رفتار»، «دانش»، «محصولات» و «نماد» تشکیلدهنده هویت بیرونی یا همان سبک زندگی هستند.
وسیعترین و عمیقترین لایه فرهنگ لایه عقاید و باورهاست که لایه پنهانی فرهنگ نیز بهحساب میآید. لایه باور، به تصور هر فرد از خود و جهان پیرامونش اطلاق میشود و لایه ارزشها، به مجموعه بایستهها و نابایستههای مستخرج از باور اشاره دارد. این ارزشها با ایجاد تعامل فرد با جامعه و محیط خود، به لایه هنجار، تغییر ماهیت میدهند. هر نمود و عملی که فرد در مواجهه با خود، محیط و دیگران (خانواده و جامعه) از خود بروز میدهد، شکلدهنده لایه رفتارهای فرد است. لایه دانش نیز همان صورت ذهنی ایدهها، واقعیتها، مفاهیم، دادهها و تکنیکهای ثبتشده در حافظه انسان است و مبتنی بر اطلاعاتی است که با تجربه، باورها و ارزشهای شخصی، همراه با تصمیم و عمل وی، دگرگون و بارور میشود. دانش از زمانی که انتقال یافت، به محصول تبدیل میشود و به لایهای بالاتر انتقال مییابد. از این سطح دانش مستقل از فرد، انتقال و انتشار مییابد و عملاً به محصول (کالا و خدمات) تغییر ماهیت میدهد. لایه محصول و نماد، واگویه هویت درونی فرد است.