سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: انسانهای ضعیف انتقام میگیرند، انسانهای قوی میبخشند. انسانهای باهوش نادیده میگیرند، انسانهای ضعیف بنا بر خصوصیات اخلاقی وجودشان هیچگاه نمیتوانند ببخشند یا شاید هم بخشیدن را نیاموختهاند. به اصطلاح دیگر قدرتی برای مقابله با بخشش و تواضع ندارند. آنها انتقام را پیش میگیرند تا بر ضعف درونی خویش غلبه کنند. از لحاظ شخصیتی افرادی ناتوان، اما زورگو هستند. به دلیل کوچک بودن افق نگاهشان از درون تهی هستند و همه چیز را کوچک میشمارند، بنابراین انتقام را ترجیح میدهند. این دسته از افراد برای نشان ندادن ضعفشان حس خودپسندی را تقویت میکنند و تمام نیروی درونی خود را برای ضربه زدن بر حریف به کار میگیرند. چون فراموش کردهاند که در میدان آزمون قرار گرفتهاند. از خود ارادهای ندارند و از درک دیگران عاجز بوده و حس همدردی آنها با افراد بسیار کم و ناچیز است. به خاطر حصاری که دور خود کشیدهاند نمیتوانند فراتر از آنچه وجود دارد تفکر کنند و خودبرتربین و مغرور هستند. به دلیل ضعف وجودیشان دائم به تحقیر دیگران میپردازند و سد راهشان میشوند، اما دستهای دیگر از انسانها وجود دارند که بخشیدن جزئی از زندگیشان شده است. آنها میبخشند، چون خود را لایق بخشیدن میدانند و میتوانند به اندازه کافی از خود بگذرند و میدانند که بخشش هدیهای است گرانبها که میتوانند به خود دهند تا در آرامش قرار گیرند. انسانهای قوی معنای واقعی زندگی را درک میکنند. آنها درونشان سرشار از موهبتهای خداوندی است. وجودشان سرشار از مهربانی، ایمان، قدردانی، شجاعت، تواضع، متانت و صداقت است و آنان ارزش هر یک از این موارد را با هیچ چیز دیگر عوض نمیکنند.
در مقابل این دو دسته افراد انسانهایی وجود دارند که با توان و قابلیت و هوش بالا همه چیز را نادیده میگیرند. باهوش بودن آنها را از تمرکز روی افراد دور میکند و آنچه را که باید ببینند نادیده میپندارند.
انسانهای ضعیف عقلشان در چشمشان است، یعنی هر آنچه را که میبینند باور دارند، اما انسانهای قوی حس بهتری نسبت به افراد دارند و چشم روی هر چه بدی است میبندند. آنها انعطافپذیرند و دارای روحیهای قوی هستند. از موفقیت دیگران شاد میشوند و دیدگاه مثبتی نسبت به زندگی دارند. در تصمیمگیریها جنبههای مثبت و منفی مسائل را در نظر میگیرند و عواقب رفتار خویش را میپذیرند. انسانهای قوی بر این عقیدهاند که تغییر نیاز به زمان دارد. آنها راه و روش چگونه زندگی کردن را میآموزند. انسانهای باهوش که شکست را جزو زیباییهای زندگی میدانند از مشکلات هراسی ندارند و به دنبال راهحلهای موجود میگردند. از اوقات خود بهینه استفاده میکنند. با واقعیات روبهرو میشوند. نبوغشان بیشتر از یک فرد معمولی است. این دسته از افراد سعی میکنند خود را با محیط سازگار کنند. شکست را تجربهای برای شروع دوباره میدانند و برای رسیدن به واقعیات تلاش میکنند. در این سه گروه انسانهای ضعیف بنا بر ظرفیت وجودی خویش از همه ناامیدترند و نمیتوانند تجارب زیادی کسب کنند. مدام به دنبال انتقامجویی و کارهای جسورانه هستند. امیر بیان، حضرت علی (ع) در اینباره میفرمایند: «برای افراد ضعیف، قوی مباش و به آنها زورگویی و ستم نکن.»
در این میان ترس از مهمترین عوامل پیشرفت نکردن افراد ضعیف است. آنان به اندازه کافی قوی نیستند تا بتوانند بر مشکلات غلبه کنند. در مقابل هر تصوری دلیل محکم میخواهند و چه دلیلی محکمتر از ترس؟
در مقابل آنها انسانهای قوی هستند که آنچه را که شایسته نباشد هرگز آرزو نخواهند کرد و صبر را مایه نجات خویش میدانند. انسانهای قوی مشکلات را با مداد مینویسند تا پاک کردن سختیها برایشان آسانتر باشد. این دسته افرد رفتار عاقلانهتری دارند. افراد باهوش درباره تمامی مسائل تفکر میکنند و اراده مهمترین تدبیر کار آنهاست. انسان واقعی کسی است که اندیشهای فراتر از انسانیت داشته باشد و هر لحظه قادر باشد آنچه را که هست به خاطر آنچه میتواند باشد قربانی کند و سهم خویش را از زندگی در لذات حقیقی دریابد. نیاز حاجتمندان را حقیر نشمارد و لحظات خوش زندگی را ساعات طلایی زمان بداند. آنان زندگی را زیباترین هدیه خداوند، رازآمیزترین مفهوم هستی، یگانه فرصت برای محک زدن و رسیدن بر فراز رفیعترین قلههای عشق میدانند.
انسانهای بزرگ روحی بزرگ دارند و در هر مرتبه، مقام و شغلی که باشند باز هم دریای بیکرانی از محبت، یک لبخند ساده، بخششی بدون توقع و تواضع بیپایان دارند. آنها همانی هستند که میخواستند باشند. عزمشان را جزم کردهاند و به نیکیهای خدای خویش ایمان دارند. پنجرههای نگاهشان را تا بینهایت باز نگه میدارند تا بهار دوستیها پشت در جا نماند و مهربانی را قدر مینهند تا جایگاه ویژهشان محفوظ بماند.