سرویس سیاسی جوان آنلاین: هدف اصلی امریکاییها از تحریمهای یکجانبه ایران، تلاش برای ایجاد ناآرامی در ایران و مقابله مردم با حاکمیت است. شاید واضحترین سیگنالی که در این باره از طرف غرب منتشر شده است، سخنان ریچارد گلدبرگ از اعضای FDD و معاون جان بولتون در شورای امنیت ملی امریکا باشد که به وضوح از این نکته سخن میگوید که مردم ایران به دلیل فشارها در حال نزدیکشدن به غرب و امریکا هستند.
مدل اصلی برای غرب در خصوص ایران ایجاد فضایی همچون ونزوئلا در ایران است. شاید در این میان ایجاد کمبود مصنوعی برای برخی کالاها نشانه روشنی از تلاشهای زیرپوستی برای ایجاد کردن این فضا باشد.
نگاهی به یک تجربه تاریخی
تلاش برای به وجود آوردن چنین فضایی منحصر به دوره اخیر نیست بلکه در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ هدف پنهان امریکاییها از فشار بر ایران در همین راستا بوده است.
از میان سخنرانیها و مصاحبههای مسئولان و کارشناسان امریکایی به راحتی میتوان به این مطلب پی برد که آنها زندگی روزمره مردم را هدف قرار دادند و در انتظار شورشها و اعتراضات مردمی بودند تا با در تنگنا قرار دادن مسئولان آنها را وادار به تغییر رفتار یا تغییر رژیم توسط خود مردم کنند که البته به زعم آنها این تغییر رفتار در مسئله هستهای میباشد. مسئولان امریکا به صراحت در صحبتهای خود دولت ایران را مقصر شرایط اقتصادی بهوجود آمده معرفی و رفع شرایط پیش آمده پس از تحریمها را منوط به تغییر رویه مسئولان ایرانی میکنند.
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه وقت امریکا در مصاحبهای با برنامه پارازیت در شبکه فارسی زبان صدای امریکا گفت: «مردم ایران سزاوار آیندهای بهتر بودند، اما این امکانپذیر نبود مگر اینکه رهبران این کشور رویه خود را تغییر میدادند.»
دنیس راس مدیر سیاستگذاری در قبال ایران در شورای امنیت ملی امریکا نیز در ژانویه سال ۲۰۱۲ به روزنامه واشنگتن پست گفت: «تحریمها به گونهای طراحی شدهاند تا ایرانیها را در وضعیتی قرار دهند که باید تصمیم بگیرند و اگر آنها این تصمیم را نگیرند میدانند که هزینه عدم انجام این کار بالا خواهد بود.»
رژیم صهیونیستی نیز همین مسیر را دنبال کرده و منتظر شروع ناآرامیها پس از اثرگذاری تحریمها بر اقتصاد ایران بود. آویگدور لیبرمن وزیر خارجه اسرائیل اظهار امیدواری کرد که تحریمها بتوانند موجب ناآرامی در ایران شوند. لیبرمن در مصاحبه اختصاصی با روزنامه هاآرتص گفت: تظاهرات مخالفان در ایران که در ژوئن ۲۰۰۹ روی داد، بار دیگر حتی با قدرت بیشتر روی خواهد داد. تأثیر تحریمها علیه ایران به درجهای رسیده که تا تابستان ۲۰۱۳ احتمال میرود ناآرامیهای مردمی در ایران رخ دهد... ما شاهد انقلابی مانند انقلاب در میدان التحریر به سبک ایرانی خواهیم بود. وضعیت ایران یک فاجعه اقتصادی است و این احساس مردم در خیابانهاست.
روزنامه والاستریت ژورنال همزمان با اعمال تحریمها در مقالهای نوشت: باید تحریمها بر موضوع معیشت متمرکز شود تا شورشهای خیابانی در تهران احیا شوند.
اروپاییها که رسماً در بیانیهای اعلام کرده بودند مردم هدف تحریمها نیستند، باز هم امریکا را تنها نگذاشتند و از بروز ناآرامی و آشوب در ایران استقبال کردند. به گفته مهرداد عمادی اعضای اتحادیه اروپا به خصوص پاریس و لندن (پیش از پاییز ۲۰۱۱) و برلین (کمی دیرتر) به دنبال این بودند تا تحریمها بر زندگی مردم عادی اثر بگذارد تا آنها به عنوان عامل و ابزاری برای مخالفان برنامه هستهای ایران تبدیل شوند تا نظام سیاسی ایران را مجبور به عقبنشینی کنند.
اعضای اتحادیه اروپا به این موضوع اشاره میکردند که تظاهرات آرام مردم ایران پس از انتخابات ژوئن ۲۰۰۹ به معنی این بود که بخش بزرگی از مردم ایران از شرایط اقتصادی و اجتماعی خود ناراضی هستند و این نارضایتی میتوانست تبدیل به این شود که اگر بتوان این نارضایتی را بیشتر کرد، میتوان آن را به یک تنش اجتماعی بدل کرد و حتی به درگیریهای خیابانی کشاند که از میانه این ماجراها چیزی به دست آورد. این نکته در بین اعضای اتحادیه اروپا به عنوان پتانسیلی که باید از آن به سرعت استفاده کرد، بسیار مورد توجه بود.
بدین ترتیب رویکرد اتخاذ شده در برابر ایران در حال اجرا بود؛ رویکردی که در آن قرار بود تحرکات و آشوبهای مردمی که ناشی از فشارهای خارجی و تحریمهاست، باعث تغییر رفتار و محاسبات راهبردی ایران شود.
این فرایندی بود که امریکا در حال اجرای آن بود. ابتدا باید تحریمها به گونهای اجرا شوند که منجر به نابودی اقتصادی شوند. در این فرایند مردم نقش اصلی را داشتند و باید تحت فشار قرار میگرفتند و زندگی روزمره آنها دچار آسیب میشد. مرحله بعدی شورش و نارضایتی مردم به دنبال اثرگذاری تحریمها بود.
اثر مخرب تحریمها باید به گونهای بود که مردم را به آشوب و تحرکات خیابانی وادارد و مردم در برابر نظام بایستند و ابراز نارضایتی کنند.
در مرحله نهایی این فرایند ناآرامیهای اقتصادی و سیاسی ناشی از اثرات مخرب تحریمها بر مردم باید به سمتی برود که رویکرد مسئولان نظام جمهوری اسلامی در پی این رخدادها تغییر کند و در اثر فشار مردمی رفتار دیگری داشته باشند که در نهایت در برنامه هستهای این تغییر رفتار قابل مشاهده باشد.
چرا شورشی اتفاق نیفتاد
با وجود اینکه امریکاییها امید فراوانی داشتند تا یک آشوب خیابانی در ایران بتواند همه چیز را به هم بریزد با این حال تحولات بعدی نشان داد چنین رویدادی در ایران بسیار دورتر از آن است که تصور میشد. در حقیقت واکنش مردم ایران همه چیز را در هم ریخت.
مایکل سینگ مشاور شورای امنیت ملی دولت بوش در گفت و گو با روزنامه واشنگتن پست به اثرگذاری کم تحریمها اشاره کرد و گفت: «مردم ایران اثرات تحریمها را حس کردهاند، اما هنوز معلوم نیست که این بحران بر رژیم اثری داشته است یا خیر. ایجاد ناآرامیهای داخلی یک روش برای اثرگذاری بر محاسبات مقامات ایران است، اما چیزی که ما تا کنون دیدهایم، اثراتی محدود بودهاند.»
گزارش سالانه جامعه اطلاعاتی امریکا در سال ۲۰۱۲ نیز به این نکته اشاره کرد که تحریمها توانستند اثرات مخربی بر اقتصاد ایران داشته باشند. بر اساس آمار ارائه شده در این گزارش کاهش ارزش ریال، تورم و بیکاری بهوجود آمده در ایران محسوس است، اما این گزارش در ادامه مشکلات پیش آمده برای اقتصاد ایران این نکته را تصریح میکند که سرخوردگی رو به رشد مردم از سیاستهای اجتماعی و اقتصادی حکومت ایران منجر به ناآرامی سیاسی نشده است.
شیوه امریکا برای ایجاد مشکلات اقتصادی و بهره بردن از تبعات آن از طریق مردم عادی، روشی بود که برخی کارشناسان امریکایی هم به ناکارآمدی آن اذعان داشتند.
هدف امریکا از تحریمها ایجاد مشکلات اقتصادی برای مردم و تغییر رژیم عنوان شد. این ایده در کوبا در تلاش برای براندازی فیدل کاسترو توسط مردم کوبا با یک تحریم اقتصادی و مالی در سال ۱۹۶۰ مورد استفاده قرار گرفت.
مؤسسه بروکینگز در سال ۲۰۱۲ در تحلیلی با اذعان به این مسئله که تحریمها قرار است زندگی را بر مردم دشوار کنند، به ناموفق بودن این طرح اشاره کرد و به ذکر دلایل عدم موفقیت تحریمهای ضدایرانی امریکا برای اعمال فشار بر مردم پرداخت. از جمله دلایلی که میتواند سیاست تحریمها علیه ایران را ناموفق سازد میتوان به این نکته اشاره کرد که تحریمهای بینالمللی هنگامی کارساز میشوند که مردمی که هدف این تحریمها واقع میشوند با اهداف آن تحریمها قرابتی احساس کنند. این تفاوت بزرگ موجود بین تحریمهای اعمال شده برای پایان دادن به آپارتاید در آفریقای جنوبی و تحریمهایی است که قرار است ایران را وادار به رها کردن برنامه غنیسازی کنند. بسیاری از مردم ایران هیچ ارتباطی با برنامه غنیسازی هستهای احساس نمیکنند و شاید تعداد انگشتشماری از آنها توقف برنامه غنیسازی را هدف نهضت اعتراضی خود قرار دهند.
علاوه بر این، تاریخ نشان میدهد مردم ایران هنگامی که با تحریم تهدید میشوند بعید است که علیه دولت کشورشان قد علم کنند. در سال ۱۹۵۲، تحریم غرب علیه نفت ایران به اقتصاد این کشور ضربه زد، اما مردم در کنار دولت کشورشان ایستادند و این دشواری را تحمل کردند. بعداً ۵ /۱ سال طول کشید تا امریکا با یک کودتا دولت ملیگرای این کشور را سرنگون کرده و به قدرتهای غربی اجازه دستیابی به هدفهایشان را بدهد.
فرصتهای ناکام
با قاطعیت میتوان گفت که همان پارامترهایی که در سال ۲۰۱۲ موجب شکست امریکاییها در به خیابان کشاندن مردم شد، در همین دوره نیز سبب ناکام ماندن این سیاست خواهد شد.
ناکام ماندن نقشههایی همچون تابستان داغ یا ناکام ماندن فرصتطلبیهای منافقین در سال ۹۶ نشانهای از این مسئله است.