سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: جانهای زیادی فدا شد تا خرمشهر آزاد شود. رزمندگان زیادی از نخستین روزهای اشغال با هدف آزاد کردن خونینشهر، خودشان را به خط مقدم جبهه رساندند تا دشمن متجاوز را از خاک کشور بیرون کنند. شهید حسین قجهای هم یکی از آنها بود. با غضروف شکسته گوشهایش، بدنی پُر و عضلانی و قد و قامتی کوتاه خیلی زود خودش را در جبههها نشان داد. کشتیگیر بود و این را حالت بدنش فریاد میزد. با عضلاتی ورزیده در تمرینات نظامی خیلی شاخص بود. حجب و حیا و حالات معنویاش از منظری دیگر جلب توجه میکرد و ترکیب این خصایص باعث شد تا نامش خیلی زود در میان رزمندگان بپیچد.
آشنایی شهید قجهای با حاجاحمد متوسلیان در جریان ناآرامیهای کردستان اتفاق افتاد. همین دوستی و مودت عاملی جهت انجام کارهای مهم و بزرگ در تاریخ دفاع مقدس شد. با شروع جنگ اولین نفری بود که از طرف حاج احمد برای فرماندهی نخستین گردان تیپ ۲۷ محمدرسولالله (ص) انتخاب شد.
اوج نبوغ نظامی و شجاعت او در سال ۱۳۶۱ بود و در عملیاتهای بزرگ و موفقیتآمیز فتحالمبین و بیتالمقدس خودش را نشان داد. در این عملیات شهید قجهای به همراه گردان تحت امرش با دلاوری و تبحر چندین کیلومتر به دل دشمن میزند و توپخانهشان با ۱۷۰ توپ را تصرف میکند. اتفاقی مهم که ستون فقرات سپاه عراق را شکست و آنها را از مناطقی که اشغال کرده بودند، فراری داد. وحشت بعثیها از تصرف توپخانهشان به حدی بود که آنها در مدت زمان کوتاهی با عقبنشینی از مواضعشان، ۲۵۰۰ کیلومتر از مناطق تحت اشغالشان را آزاد کردند.
عملیات بیتالمقدس خیلی سریع شروع شد. شهید قجهای و رزمندگان گردان سلمان آماده حضور در عملیات شدند. جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ مرحله اول عملیات بیت المقدّس آغاز شد و رزمندگان خطشکن گردان سلمان به سوی جاده «اهواز_خرمشهر» حرکت کردند.
هدف، تصرّف جاده استراتژیک «اهواز_خرمشهر» بود زیرا با شکستن خط دشمن در این منطقه، نیروهای ما تانک و ادوات زرهی و مکانیزه خود را به سرعت روی جاده مستقر میکردند و به سوی خرمشهر به حرکت درمیآوردند. نیروهای گردان سلمان حوالی ساعت ۱۰ شب با عبور از رود کارون و رسیدن به جاده با دشمن درگیر میشوند. آن هم در شرایطی که گردانهای دیگر پشت خط منتظر بودند تا با شکسته شدن خط توسط گردان تحت امر حسین قجهای بتوانند از سمت چپ و راست دشمن وارد عمل شوند. بچههای گردان سلمان در همان لحظات اول رسیدن به خط دشمن، حوالی ساعت ۵ /۱۱ شب گرفتار حلقه محاصره نیروهای عراقی شدند. ارتش عراق از حساسیت منطقه با خبر بود، به همین دلیل دو تیپ تقویت شده زرهی و مکانیزه را به منطقه درگیری میفرستد.
گردان سلمان در محاصره سنگین دشمن قرار میگیرد. حاج احمد با بیسیم به شهید حسین قجهای میگوید: «برادر حسین! بیا عقب.» او میگوید: «برادر احمد نمیآیم!» شهید محسن وزوایی را که سه ماه بود با شهید قجهای در ارتباط بود میفرستد جلو تا او را برگرداند. وزوایی میرود آنجا و شهید قجهای پیغام میفرستد که به برادر احمد بگویید: «من عقب نمیآیم.» این اولین بار بود که کسی روی حرف حاج احمد حرف میزد.
سردار غلامرضا خسروینژاد از جانبازان هشت سال جنگ تحمیلی درباره اهمیت کار شهید قجهای میگوید: «مقاومت سه روزه ایشان در اینجا اگر اتفاق نمیافتاد عراق نیروهای ما را پس میزد و یک خاکریز میزد لب کارون. آن موقع میبایست چند سال دیگر و چقدر شهید دیگر میدادیم تا بتوانیم از این آب طبیعی که ۵۰۰، ۶۰۰ متر عرض دارد رد شویم؟ مشخص نبود. عراق به علت کمبود نیرو تغافل کرده بود که این کار را نکرده بود ولی اگر این کار را کرده بود چند سال دیگر قرار بود خرمشهر آزاد شود؟ کسی نمیدانست.»
مقاومت رزمندگان گردان سلمان و فرمانده رشیدش موجب میشود تا دو گردان به آن منطقه برسند و اجازه تصرف منطقه را به آنان ندهند. نیروها وقتی به منطقه رسیدند که بیشتر رزمندگان گردان سلمان شهید شده بودند. فرمانده کشتیگیر بدون صورت در حالت سجده در ۱۵ اردیبهشت ۶۱ شهید شده بود. وقتی سایر رزمندگان دفترچه آبی شهید قجهای را باز کردند در ابتدایش این سه جمله را نوشته بود: «پایههای اسلام چیست؟ چگونه میتوان زیست؟ شهادت چیست؟»