سرويس تاريخ جوان آنلاين: بازدید از موزه عبرت یا همان بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری رژیم گذشته در یکی از روزهای سرد زمستان سال ۱۳۹۱، ملاحظه وضعیت سلولها و بندها و برخی ابزار و آلات به جا مانده از ساواک و همانندسازی وضعیت گذشته ـ. به شکل بسیار زیبا و طبیعی که قابل تقدیر است ـ. همچنین مطالعه خاطرات یکی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و مطالبی که در آن مطرح شده بود اعم از وضعیت شکنجهها، چگونگی نگهداری زندانیان، وضع تغذیه، برخورد بازجوها و نگهبانها، اوضاع بهداشتی، استحمام و نحوه درمان افرادی که بیمار میشدند یا در اثر شکنجه جراحاتی بر بدنشان به وجود میآمد، نگارنده را علاقهمند ساخت تا تحقیقی در این خصوص انجام دهد. با مشورت با ریاست محترم هیئت مدیره موزه عبرت، موضوع بهداشت، درمان و تغذیه بازداشتشدگان و محکومان انتخاب شد؛ موضوعی که در آن زمان به صورت عمد مورد توجه قرار نمیگرفت تا شاید بر سختی شرایط زندان و زندانیان بیفزاید و آنها را از ادامه مبارزه (بعد از آزادی) منصرف کند، اما تجربه نشان داد که این امر هیچ خللی در اراده آنها برای سرنگونی نظام ظلم و ستم ایجاد نکرد. در این زمینه عمده منابع کتابهای تدوینشده با عنوان خاطرات زندانیان بود، ولی برای تکمیل مطالب با چند تن از زندانیان آن زمان نیز مصاحبهای صورت گرفت. با توجه به مطالعات و تحقیقاتی که صورت پذیرفت بایستی اذعان کرد بحث درباره زندان، زندانیان و بازداشتگاهها در رژیم گذشته و کم و کیف وضعیت آنها به علت شرایط و اوضاع و احوال حاکم بر آن زمان از جمله مباحثی است که هرچه کتب تدوینشده مطالعه یا سخن افرادی که آن شرایط را لمس کرده و در زندان بودند، شنیده شود یا فیلمهای تهیه شده ملاحظه شود باز امکان درک و حتی تصور اندکی از آن حالات، سختیها، آلام و نگرانیها میسر نمیشود. گویی همه چیز و همه کس دست به دست هم داده و با هم هماهنگ شدهاند تا بر سختی این شرایط برای زندانیان بیفزایند. طبیعی است از زندانبان، نگهبان، بازجو و شکنجهگر توقع رأفت و ملایمت نبود، اما از پزشک که پس از اخذ مدرک پزشکی و قبل از شروع کار قسم یاد میکند تا در درمان بیماران با هر مرام و مسلکی بکوشد و نهایت سعی خود را در معالجه آنها به کار ببندد، توقع کار حرفهای و تخصصی میرفت، اما پزشک هم در زندان به کمک بازجو و شکنجهگر میآمد. طوری که زندانی را پس از شکنجههای طاقتفرسا بیحال و بیهوش نزد پزشک میبردند و پزشک در معاینات خود مشخص میکرد این بیهوشی طبیعی است یا اینکه زندانی خودش را به تمارض زده و بیحالی و بیهوشیاش صوری است. در این صورت شکنجهگران و بازجوها مجدداً به شکنجه و بازجویی ادامه میدادند لذا این تعاریف و نوشتهها به هیچ وجه نمیتوانند بیانگر سختیهای آن شرایط باشند و دقیقاً مصداق مثل معروف «شنیدن کی بود مانند دیدن» است. به همین دلیل توصیه حقیر به خوانندگان این است که برای یک بار هم که شده است از موزه عبرت بازدید کنند تا ضمن مشاهده فضا از توضیحاتی که راهنمایان (کسانی که در همان جا زندانی بودند) استفاده کنند. اکنون که بحث شکنجه به میان آمد بایستی این مطلب را بیان کرد که در مطالعات انجام گرفته بالاخص مربوط به حوزههای بهداشت و درمان عمده مطالب و موضوعات ارتباط تنگاتنگی با شکنجه داشت و قرین هم بودند که میبایست ذکر میشد، اما به علت اینکه اولاً محور تحقیق بهداشت، درمان و تغذیه بوده و ثانیاً درباره شکنجه مطالب فراوانی تهیه و تدوین شده است و علاقهمندان امکان رجوع و استفاده از آنها را به راحتی دارند از ذکر آنها خودداری شده است. به جرئت میتوان گفت: تلاش و مجاهدهای که این عزیزان در آن ایام خفقان و طاغوت که کورسویی از روشنایی و انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی نبود و حتی در ذهن بسیاری از افراد تجسم آن نیز مشکل مینمود قابل مقایسه با مجاهدات زمان انقلاب، جنگ تحمیلی و پس از آن نیست. به هر حال بایستی سخن را کوتاه کرد و به مطالعه اثر مورد معرفی پرداخت. قابل ذکر اینکه مطالب این نوشتار در سه بخش با عنوانهای بهداشت، درمان و تغذیه به صورت مجزا آورده شده است. البته جداسازی این عناوین کمی مشکل بود، چون برخی از مطالب مربوط به دو عنوان یا هر سه عنوان میشد، ولی به خاطر دستهبندی و سهولت در مطالعه خوانندگان محترم این کار انجام شد.