کد خبر: 953490
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۴
به جای حسرت گذشته‌ها از همین لحظه زندگی کن
من و شما می‌توانیم با خودمان یک قرار بگذاریم و خودمان را زیر نظر بگیریم که چقدر از زمان‌ها، فرصت‌ها و انرژی ما در چاه حسرت‌ها ریخته می‌شود و دستاورد این حسرت‌ها چیست؟
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آنتوان دوسنت اگزوپری که نام او با اثر گرانقدر «شازده کوچولو» گره خورده است در جایی می‌گوید: «اغلب آدم‌ها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند زندگی‌شان جور دیگری می‌شود. شاد، خوشبخت و کم‌اشتباه خواهند بود. با خود می‌گویند که همه چیز را از نو خواهند ساخت، استوار و بی‌نقص، اما این هرگز حقیقت ندارد. اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر اهل آدم ساختن بودیم از همین جای زندگی‌مان به بعد را می‌ساختیم.»

احتمالاً شما هم آدم‌هایی را دیده‌اید حتی در میان بزرگان که وقتی از آن‌ها می‌پرسند اگر یک بار دیگر به دنیا می‌آمدی آیا همان‌گونه می‌زیستی که اکنون زندگی کرده‌ای با تأسف سرشان را تکان می‌دهند و می‌گویند نه این راه را انتخاب نمی‌کردم. بسیاری از افراد در این دام سهمگین می‌افتند. این دام سهمگین چیست؟ احساس غبن، زیانکاری، حسرت و درماندگی. طرف وقتی ۳۰ ساله است عمیقاً آرزو می‌کند که کاش ۲۰ ساله می‌شد، چون معتقد است که ۲۰ سالگی را خوب نگذرانده و کار‌هایی که ۲۰ ساله‌ها انجام می‌دهند را انجام نداده و آگاه نیست که وقتی ۳۰ سالگی خودش را با این افکار می‌گذراند در حقیقت به کار‌هایی هم که ۳۰ ساله‌ها انجام می‌دهند پشت کرده است و همین فرد را وقتی در ۴۰ سالگی ملاقات کنیم می‌بینیم که در حسرت کار‌هایی است که جوان‌های ۳۰ ساله می‌کنند و آگاه نیست که باز دارد فریب می‌خورد یعنی ۴۰ سالگی‌اش را هم از دست می‌دهد.

کارکرد حسرت‌ها چیست؟

من و شما می‌توانیم با خودمان یک قرار بگذاریم و خودمان را زیر نظر بگیریم که چقدر از زمان‌ها، فرصت‌ها و انرژی ما در چاه حسرت‌ها ریخته می‌شود و دستاورد این حسرت‌ها چیست؟ یعنی اساساً اگر زندگی را از زاویه سود و زیان نگاه کنیم و کلاه‌مان را قاضی کنیم می‌بینیم که حسرت راه حلی برای اصلاح نیست، پس چرا ما حسرت و کاش و ملامت را انتخاب می‌کنیم؟ در این جا اگزوپری به یک نکته مهم اشاره می‌کند: «اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر اهل آدم ساختن بودیم از همین جای زندگی‌مان به بعد را می‌ساختیم.» اگزوپری چه می‌گوید؟ او می‌گوید ما در حقیقت شهامت زندگی کردن را از دست داده‌ایم و نمی‌خواهیم زندگی کنیم، بنابراین دست به فرافکنی می‌زنیم و به خودمان دروغ می‌گوییم. مثلاً من به خودم این دروغ‌ها را می‌گویم: اگر من هم در یک خانواده پولدار و متمکن به دنیا آمده بودم به هر چیزی که می‌خواستم در زندگی می‌رسیدم، من جزو نسل سوخته‌ام و در زمانی به دنیا آمدم که جنگ و نابسامانی‌های اقتصادی و... زیرساخت‌های یک زندگی متعادل را از بین برده بود. اگر من در جای دیگری در یک کشور پیشرفته به دنیا آمده بودم آدم فعلی نبودم. اگر پدر و مادر من آگاه بودند من این طور نمی‌شدم. کاش ۱۰ سال قبل انتخاب‌های بهتری داشتم. کاش معلمان من آدم‌های آگاه‌تری بودند و ما را این قدر اذیت نمی‌کردند. کاش سیستم آموزش و پرورش تا این حد ذهن ما را پر از معلومات به دردنخور نمی‌کرد.

آیا مسئولیت زندگی خود را می‌پذیری؟‌

می‌بینید؟ در تمام این جمله‌ها ریشه مسئله من به مکان و زمان و آدم‌های دیگر برمی‌گردد و من نمی‌خواهم مسئولیت انتخاب‌ها و زندگی خود را بپذیرم و انسانی که نمی‌خواهد مسئولیت زندگی خود را بپذیرد در هر حالی دست به فرافکنی هم خواهد زد. یعنی حتی اگر خانه و پدر و مادر و جامعه و همسایه‌ها و معلم‌هایش را هم عوض کنی او باز با مسئله دیگری درگیر خواهد شد، چون اساساً زندگی را به چشم یک مسئله نگاه می‌کند که باید با آن درافتاد و این ذهن به گونه‌ای پرورش یافته است که نمی‌تواند با چیزی درگیر نباشد، یا احساس کمبود نکند. در صورتی که اگر من شهامت زندگی کردن را داشته باشم مسئولیت زندگی خود را می‌پذیرم، مگر این که عمیقاً بر این باور باشم که من هیچ آزادی، استقلال و انتخابی در زندگی ندارم. انسانی که قائل به هیچ انتخاب درونی نیست و خود را موجودی مجبور می‌یابد طبیعی است که مدام در حسرت‌ها و کاش‌ها زندگی کند، اما اگر من مسئولیت زندگی خود را بپذیرم یعنی من در درونم خود را انسانی آزاد و نه مجبور بیابم، در آن صورت حسرت و کاش انتخاب من نخواهد بود. فرض کنید من ۴۰ سال زندگی‌ام را از دست داده‌ام و این ۴۰ سال در تاریکی، جهل، غفلت، تشویش و آزار خود و دیگران گذشته است، اما اکنون من می‌خواهم مسئولیت زندگی خود را بپذیرم، آن وقت معلوم است که از امروز و از این لحظه، آزادی فضای درون خود را در انتخاب‌هایم تسری می‌دهم. مثلاً چطور؟ مثلاً می‌گویم بسیار خب من ۴۰ سال در کما بودم، اصلاً نفهمیدم که زندگی چطور گذشت و آیا واقعاً خواب غفلت و جهل و ناآگاهی که ما را عمیقاً درگیر کرده یک نوع کما نیست؟ یک نوع خاموشی درونی نیست؟ بسیار خب! من می‌پذیرم که ۴۰ سال در کما بودم، اما حالا از کما بیدار شده‌ام و می‌خواهم زندگی کنم و زندگی کردن با کاش‌تراشی و حسرت‌آفرینی کاملاً فرق می‌کند. من حالا بیدار شده‌ام و می‌بینم که همسالان و دوستان من همه مدارج بالا و مناصب آنچنانی و درآمد‌های فلان دارند و در بهترین خانه‌ها و در اوج خوشبختی زندگی می‌کنند و چقدر خواهان و سینه‌چاک دارند، اما من یک فرد گمنام بدون منصب و بدون درآمد کافی هستم، گرچه اگر کسی عمیقاً نگاه کند می‌بیند که همین گزاره‌ها هم محصول همان نگاه قضاوت‌گر است، اما فرض کنید که اصلاً همین طور باشد و همه آن هشت میلیارد آدم‌های روی زمین به جز من خوشبخت شده‌اند و هیچ کمبودی در زندگی ندارند باز خوشبختی آن هشت میلیارد آدم مجوزی برای احساس بدبختی من نخواهد بود اگر من واقعاً از کما خارج شده باشم. من ۴۰ سال در کما بوده‌ام، من ۴۰ سال ناآگاه بوده‌ام و حالا که بیدار شده‌ام چرا باید خود را ملامت و سرزنش کنم؟ چرا باید از یک شمع خاموش انتظار و توقع نور داشت؟ من خاموش بودم، ۴۰ سال مرده بودم و حالا زنده شده‌ام و می‌خواهم زنده باشم، پس چه نیازی به شماتت خودم دارم. در آن صورت ذهن من کیفیت مقایسه‌گری خود را از دست خواهد داد و من زندگی خواهم کرد، اما شما فکر می‌کنید زندگی‌ای که مدام در مقایسه می‌گذرد زندگی است؟ نه! یک بازی مخرب و یک زهرمار و یک شکنجه مداوم ذهنی است که شهامت زندگی کردن را از من می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد که من مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرم. توجه کنیم که اگر من شهامت زندگی را به دست بیاورم یعنی اجازه ندهم که پندار‌های قضاوت و مقایسه و خیال بین من و زندگی‌ام فاصله بیندازد در آن صورت حجم زیادی از آگاهی و شفافیت درونی برای خوب زندگی کردن در اختیار من خواهد بود حتی اگر من فقط یک سال یا حتی چند ماه بعد از آن بیداری از کما زندگی کنم، آن یک سال یا چند ماه از حیث کیفیت عشق، آرامش و شادی قابل مقایسه با زندگی‌هایی نخواهد بود که ظاهراً طولانی هستند، اما به محاصره حسرت‌ها و ترس‌ها و کاش‌ها درآمده‌اند و فرد در نهایت با کوله‌باری از تشویش، حسرت و خشم مجبور است با زندگی خود خداحافظی کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار