سرویس سبک زندگی جوان آنلاین - بهنام صدقی: بعضی وقتها، خیلی خسته و ناامید هستم، اما شروع میکنم به تند تند حرف زدن و خندیدن و کلی سر و صدا، اما بعد از دو سه دقیقه، انگار تک تک سلولهای داخل مغزم شروع میکنند به پاره شدن و در شلوغی درون خودم گم میشوم. بعضی وقتها، خیلی انرژی دارم و با سرعتی باور نکردنی همه کارها را راست و ریست میکنم، اما یکدفعه یادم میافتد که قرار است یک روز بمیرم! پس چرا اینقدر کار میکنم؟!
زندگیام حتی برای خودم هم بیگانه است چه برسد به اطرافیان. وسط جشن تولد خودم ناگهانی میزنم زیر گریه و به گوشهای دنج پناه میبرم. دوست دارم این دنیا را جمع و جور کنم و در چمدانی بگذارم و برای مدتی به ناکجا آباد و دوردستها سفر کنم.
من اختلال افسردگی- شیدایی (دوقطبی) دارم، اما انگار صدایی در گوشم همیشه به من یادآوری میکند که باید بمانم، دوام بیاورم و بجنگم. آن صدا میگوید: هرکس به اندازه قدرتی که دارد، آزمایش میشود. پس قطعاً توانایی من زیاد است.
از اختلال دو قطبی با نام افسردگی- شیدایی نام برده میشد. همان گونه که از نام قبلی آن پیداست، فرد مبتلا به اختلال دوقطبی، دارای تغییرات خلقی شدید است. این تغییرات معمولاً هفتهها یا ماهها به طول میانجامد و با آنچه مردم عادی در زندگی روزمره تجربه میکنند، متفاوت است. خلق افسرده یعنی احساس افسردگی شدید و خلق شیدا، احساس شادمانی بسیار و ناامیدی معنی میدهد و خلق مختلط را میتوان خلق افسرده همراه با بیقراری و فعالیت افراطی ناشی از شیدایی معنی کرد.
دورهای طولانیتر از دورههای جنون!
بروز افسردگی- شیدایی (دو قطبی) در افرادی شایعتر است که افسردگی شدید، جنون خفیف و شیدایی را تجربه کرده باشند. چنین شرایطی دست کم، یک درصد از جمعیت را تحت تاثیر قرار میدهد و افسردگی اولین پله در افسردگی- شیدایی (اختلال دو قطبی) است. عواملی مانند تاریخچه خانوادگی از ابتلا به اختلال دو قطبی، وجود علائم روانپریشی، دوره طولانی افسردگی، شروع از سنین پایین و بروز علائم ناهنجار مثل بیخوابی شدید در اختلال دوقطبی مؤثر هستند.
سلسله تحقیقات و پژوهشهای انجام شده از سوی کارشناسان و پژوهشگران این حوزه کاربردی، حاکی از این است که میانگین دوره اختلال دوقطبی (افسردگی- شیدایی) به طور قابل ملاحظهای طولانیتر از دورههای جنون است و ۲۰ درصد از مبتلایان به اختلال دوقطبی، دورههای مزمن و شدیدتری را تجربه میکنند. این اختلال نیازمند آموزش فردی و خانوادگی نسبت به چگونگی درمان و بهبودی است.
سفر به شمالیترین و جنوبیترین قطبهای خلق و خو!
سیر بیماری دوقطبی (الگوی بازگشت و بهبود در طول زمان) را در پرتو داروهایی میتوان شناخت که خلق و هیجان بیمار را ثابت نگه میدارند، به طوری که بیمار در جامعه عملکرد مناسبی داشته باشند. بیشتر روانپزشکان سه دوره برای درمان دارویی میشناسند: دوره حاد که هدف آن کنترل نشانههای شدید شیدایی، مخلوط یا افسردگی است، دوره استوارسازی که هدف آن بهبود کامل و در بیشتر موارد به معنای حذف نشانههای باقی مانده بیماری (از قبیل: افسردگی خفیف) یا ایجاد توازن و نظم در زندگی اجتماعی - شغلی بیمار و دوره نگهداری که هدف آن جلوگیری از بازگشت بیماری و ادامه درمان نشانههای باقی مانده است.
برنامه کاربرد داروهای اختلال دوقطبی، بستگی به هر یک از این دورهها دارد. در دورههای حاد و استوارسازی، داروی ضد روانپریشی با داروی استوارساز خلق و هیجان همراه میشود. پس از مهار دوره حاد و فرا رسیدن دوره استواری، هرگاه شخص همچنان گرفتار نشانههای بازمانده افسردگی باشد داروی ضد افسردگی به کار میرود. این دورههای درمانی در پیوند با تدابیر درمانی روانی - اجتماعی و روان درمانی اختلال دوقطبی است.
آمادگی بهتر از غافلگیر شدن است
اتخاذ تدابیر آموزش روانی در برنامه خانواده مدار مستلزم سه شرط است. نخست اینکه بیمار، تحت نظر روانپزشک، برنامه دارویی معینی را آغاز کرده باشد. دوم اینکه درجاتی از پایداری بالینی در او دیده شود، لزومی به بهبود کامل دوره حاد بیماری نیست و سوم اینکه نگرشها و رفتارهای تعاملی خانواده بیمار ارزیابی شده باشد.
متخصصان همانند آنچه در بیشتر تدابیر درمانی رایج است، نخست خطوط و محورهای اصلی این برنامه درمانی را برای بیمار و نزدیکانش شرح میدهند. با این زمینهسازی دو هدف را دنبال میکنیم. اول اینکه خانواده بیمار را متوجه کنیم واکنشهای هیجانی حتی بسیار منفی اعضا به بیمار، واکنشی بهنجار است و باید انتظار داشته باشیم. بخشی از درمان وابسته به دریافت و شناخت واکنشهای هیجانی است و هدف دوم تشریح چشمانداز تدابیر درمانی است.
بازگشت یعنی شروع از ابتدا
با به پایان رسیدن رواندرمانی، بیمار و خانواده بیمار با نخستین مورد از موقعیت حل مسئله روبهرو میشوند که بازبینی نشانههای هشدار برای تشخیص است. آنان باید بتوانند تدابیر عملی معینی را برای جلوگیری از بروز شیدایی یا افسردگی تدارک ببینند. علاوه بر این، از هر عضو خانواده خواسته میشود پیشنهادی عملی برای جلوگیری از بازگشت اختلال پیدا کند تا علاوه بر آمادگی، ارتباط و فهم متقابل بین بیمار و اطرافیان ایجاد شود.
کاه نگرانی، کوه افسردگی نشود
ختم کلام اینکه آموزش روانشناختی خانوادگی سودمندتر از تدابیر دارو درمانی است. با این حال، برخی از بیماران دوقطبی فاقد خانواده هستند و باید رویکردهای انفرادی اتخاذ شود. در میان مبتلایان به افسردگی- شیدایی کسانی قرار دارند که از پذیرش نام دوقطبی اکراه دارند و در برابر آن مقاومت میکنند.
پس در نتیجه میتوان گفت آموزشهای انفرادی نسبت به برنامه خانواده مدار و دارو درمانی نیز مهمتر است. این بیماران مشکل و اختلال خود را برخاسته از عوامل بیرون از خویش میدانند و از پذیرش مسئولیت سر باز میزنند. بسیاری از موارد در ایجاد و شکلگیری اختلال دو قطبی مؤثر هستند که در میان آنها افسردگی نقش پررنگتری را ایفا میکند. در نتیجه، افسار نگرانیها و بالا و پایین ذهن خود را به دست بگیرید و اجازه ندهید کاه نگرانیها به کوه افسردگی تبدیل شود.