کد خبر: 952549
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۰
گذری بر زمینه‌ها و پیامد‌های تفسیق سیاسی سیدحسن تقی‌زاده از سوای مراجع وقت تقلید
آغاز مشروطه دوم به فاصله یک سال، ماهیت جریان اصلی و جهت‌بخش مشروطیت را عیان ساخت. به عنوان مثال، آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی نتیجه اعتماد خود به روشنفکران و تلاش در راه مشروطه غربی را دریافت. او گمان می‌کرد با شرکت در نهضت مشروطه می‌تواند آن را تعدیل و در جهت اعتلای دینی جامعه حرکت دهد و اینک مزد خوش باوری خود را می‌گرفت
احمدرضا صدری
سرویس تاریخ جوان آنلاین: بازخوانی حیات سیاسی سیدحسن تقی‌زاده درواقع مروری بر تاریخچه یک ک‍ژراهه در تاریخ معاصر ایران است؛ ک‍ژراهه‌ای که از آغاز پیدایش مورد زنهار مراجع تقلید زمان قرار گرفت و سوگمندانه چندان جدی گرفته نشد. مقالی که هم‌اینک پیش روی شماست، روایتی از تفسیق سیاسی سیدحسن تقی‌زاده از سوی مراجع وقت است. امید آنکه مقبول آید.

آغاز مشروطه دوم به فاصله یک سال، ماهیت جریان اصلی و جهت‌بخش مشروطیت را عیان ساخت. به عنوان مثال، آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی نتیجه اعتماد خود به روشنفکران و تلاش در راه مشروطه غربی را دریافت. او گمان می‌کرد با شرکت در نهضت مشروطه می‌تواند آن را تعدیل و در جهت اعتلای دینی جامعه حرکت دهد و اینک مزد خوش باوری خود را می‌گرفت. البته در همان هنگام که شیخ فضل‌الله نوری بر دار شد، سرنوشت او رقم خورده بود و پیش‌بینی شیخ بر سر دار که می‌گفت: «همان‌طور که عمامه را از سر من برداشتند از سر همه شما بر‌خواهند داشت»، اینک به وقوع می‌پیوست. به هر حال این ترور، افکار عمومی را به حرکت درآورد و علمای بزرگ نجف را تا حدودی متوجه عمق فاجعه ساخت.

آغاز حساسیت مرجعیت به پدیده‌ای به نام «تقی‌زاده»

در پی رویداد ترور آیت‌الله بهبهانی، آیت‌الله آخوند ملا کاظم خراسانی به‌اتفاق آیت‌الله عبدالله مازندرانی در تلگرافی به نیابت سلطنت و مجلس شورای ملی حکم به «فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده» و «منافات مسلک وی با اسلام» نموده و وی را از نمایندگی مجلس عزل و امر به تبعید وی از ایران نمودند. متن این تلگراف به شرح ذیل است:
«از قصر [ شیرین]به تهران
مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملی، کابینه وزارت، سرداران اعظم.

چون ضدیت مسلک سید حسن تقی‌زاده که جداً تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و از مکنونات فاسده‌اش علناً پرده برداشته است لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانوناً و شرعاً منعزل است. منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علمای اعلام و اولیای امور و امنای دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران، ایدهم الله بنصره العزیز، واجب و تبعیدش از مملکت ایران فوراً لازم و اندک مسامحه و تهاون، حرام و دشمنی با صاحب شریعتی (ع) به جای او امین دین‌پرست وطن‌پرور ملت‌خواه صحیح‌المسلک انتخاب فرموده او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمن‌های ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عزاسمه را اخطار فرمایند و هرکس از او همراهی کند در همین حکم است؛ و لا حول و لا قوه الا با‌الله العلی العظیم و بجمیع مارقم، قد صدر الحکم من الاحقر عبدالله المازندرانی، قد صدر الحکم من الاحقر الجانی محمدکاظم الخراسانی، بذلک.»

واکنش ضعیف مجلس به یک حکم «تفسیق»

پس از وصول حکم فوق به تهران، متأسفانه مجلس شورای ملی به جای عزل از نمایندگی به کمک و یاری وی شتافته و به او سه ماه مرخصی با حقوق دادند و تقی‌زاده به تبریز عزیمت می‌کند. حکم مجلس به صورت ذیل به او ابلاغ شد:

«مجلس شورای ملی
مورخه ۲۸ جمادی‌الثانی نمره ۶۱۶۷
جناب آقای تقی‌زاده دام اقباله
مشروحه آن جناب که اجازه سه ماه مسافرت برای اصلاح مزاح [؟!]خواسته بودید به کمیسیون عرایض و مرخصی رجوع گردید. کمیسیون مزبور این اجازه را به اکثریت تصدیق و نیز مجلس در جلسه شنبه ۲۴ شهر جمادی‌الاخری تصویب نمود. رئیس مجلس شورای ملی (محل امضای حسین مؤتمن‌الملک).»

تقی‌زاده ظاهراً خیال داشت که در تبریز بماند تا بلکه آب از آسیاب بیفتد و مجدداً به تهران بازگردد. او چندین ماه در تبریز اقامت می‌نماید، اما جریانات همچنان حضور او در ایران را غیرممکن نشان می‌دهد. از یک طرف بازتاب حکم منجر به شایعه تکفیر وی می‌گردد که استفتای از آیات عظام در نجف این شایعه را خنثی می‌نماید لکن آنان همچنان بر «فساد مسلک سیاسی» او و لزوم تبعیدش از ایران پای می‌فشارند. از طرف دیگر واسطه‌ها تلاش می‌نمایند تا بلکه در حکم آیات عظام تغییری حاصل شود. این تلاش‌ها هم بی‌نتیجه می‌ماند که در جای خود بدان‌ها اشاره خواهد شد. بالاخره فرقه دموکرات‌آذربایجان در پی درخواست سیدحسن تقی‌زاده در جلسه خود تصمیم می‌گیرد تا به او توصیه کند که از کشور خارج شود.

در بخشی از حکم ابلاغ فرقه به سیدحسن تقی‌زاده آمده است:
«به موجب مرقومه محترمه که در چندی پیش اقامت و حرکت خود را به شور رفقا واگذاشته بودید و در جواب اظهار شده بود که، چون مرکز موقتی می‌خواهد تبدیل به انتخابی شود، لهذا تعیین این تکلیف را به مرکز جدید وامی‌گذارد. اینک که مرکز مزبوره تشکیل و در مجلس جلسه سیم و چهارم خود مسئله را در تحت بحث و مذاکره درآورده خاطر مهر مظاهر آن رفیق محترم را از خلاصه و نتیجه آن جلسات مستحضر ساخته درخواست اجابت نیز می‌نماید. در موقعی که این مسئله مطرح مذاکره شد، نظر به دلایل چندی که در دست بود و همچنین به واسطه اطلاعاتی که از مدلول مکاتیب آن رفیق محترم استنباط شده بود که: در تبریز قوای ارتجاعیه جلو آمده و ماندن آن دوست محترم با آن حال که نمی‌توان اطمینان حاصل نمود و از طرفی چنانچه در طهران دیدیم محرکین و مفسدین روز‌به‌روز بر شقاق و فساد خود می‌افزایند حتماً و ضرورتاً جنابعالی از تبریز باید بیرون بروند که رفته رفته مغرضین دستاویز دیگری پیدا ننمایند. رفقا متفقاً در این رأی و لزوم حرکت شرکت نموده به ملاحظات عدیده رفتن به اسلامبول را در این موقع لازم شمرده و...»

تقی‌زاده در استانبول و طراحی برای آینده سیاسی ایران

تقی‌زاده بنا به این حکم از تبریز به سوی استانبول رفت. او شش ماه در استانبول بود. هنگام توقف در آنجا نامه‌هایی به سردار اسعد و ممتازالسلطنه نوشته و از آن‌ها خواست تا درصدد شغل و کاری برای او برآیند و سرانجام شش ماه بعد به پاریس رفت. سردار اسعد با وسایلی که داشت موفق شد مسترلینچ سرمایه‌دار و نماینده پارلمان بریتانیا و گرداننده «انجمن ایران» را به پاریس بیاورد، تا حضوراً با او مذاکره نماید.
به موجب نوشته خود تقی‌زاده، بین او و سردار اسعد و لینچ چندین بار ملاقات صورت می‌گیرد که در یکی از آن‌ها ممتازالسلطنه، سفیر ایران در پاریس نیز حاضر بوده است. در ضمن این گفت‌وگوها، لینچ به تقی‌زاده پیشنهاده می‌کند تا با او به لندن برود و با «انجمن ایران» همکاری نماید و تعهد پرداخت مخارج او را نیز می‌نماید. در این ملاقات‌ها لینچ به تقی‌زاده می‌گوید:

«وجود شما در اروپا به ما فرصت می‌دهد که به طور مستقیم تبلیغات مورد نظر را بنماییم ولی لینچ هیچ‌گونه توضیحی درباره اینکه چه نوع تبلیغاتی می‌خواهد بنماید نمی‌دهد.»

مدتی پس از این جلسات، تقی‌زاده که نمی‌توانست به ایران برگردد و دوست نداشت دعوت ممتازالسلطنه را برای زندگی در پاریس قبول کند و در تنگنای مادی برای گذران زندگی قرار گرفته بود دست به دامان مشیر‌الملک وزیر مختار ایران در لندن می‌شود و از او می‌خواهد که به لینچ مراجعه و از او بخواهد تا بار دیگر وی را برای منظور پیشنهادی یعنی «تبلیغات غیرمستقیم» به انگلستان دعوت کند. آنطور که در نامه تقی‌زاده به مشیرالدوله برمی آید در پشت این ماجرا، عده‌ای انگلیسی دیگر نیز بوده‌اند چراکه تقی‌زاده از حضرات انگلیسی‌ها صحبت می‌کند. به هر صورت این مرتبه خروج تقی‌زاده از کشور موجب طولانی‌ترین اقامت وی در خارج می‌گردد.

نکاتی چند درباره فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده

اولین نکته وساطت عده‌ای برای ابطال و فسخ حکم فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده است که در رأس آن‌ها بایستی به پروفسور ادوارد براون اشاره کرد. ادوارد براون طی نامه‌ای به مرحوم آیت‌الله آخوند خراسانی تلاش می‌کند که با نفی موضوع از سوی آیت‌الله، امکان خروج تقی‌زاده از انزوا و بازگشت وی را به ایران ممکن سازد. این نامه که به خط خود براون است در مجموعه خطوط مشاهیر دکتر قاسم غنی بوده که به وسیله عباس اقبال در مجله یادگار شماره ۲ سال اول منتشر شده است. در بخشی از نامه مذکور می‌خوانیم:

«عرض دیگری که اگر جسارت نباشد می‌خواستم عرض بکنم این است که در این اواخر دو کاغذ داشتم از آقای سید حسن تقی‌زاده که حالا در اسلامبول منزوی بلکه منفی است و، چون در مدتی که اینجا بود خیلی آشنا بودیم و کمال صدق و درستکاری او را به براهین قاطعه و دلایل ساطعه ثابت کردم و بعد مسموع شد که قدری تندروی می‌کند حتی در افواه افتاد که تکفیر شده است اگرچه بعد معلوم شد که این خبر اصلی ندارد باری محض آن دوستی که در میان ما بود به ایشان نوشتم که تندروی نکنند و خصوصاً به قدر مقدور حضرات آیت‌الله را تقویت بنمایند [؟!]که امید ایران بل امید اسلام در ایشان مذکورست و این همه فداکاری‌ها در راه حب‌الوطن [؟!]کرده‌اند چنانچه همه، چه در ایران و چه در خارج از ایران، می‌دانند. در جواب نوشتند که در اطاعت و اجابت هر نوع نصایح خالصانه عالی با جان و دل حاضرم و مستدعی‌ام که مثل یک معلم شفیق آنچه به خاطر شریف می‌رسد بدون هیچ ملاحظه به مخلص بنویسید که خدا شاهد است که با کمال خلوص از آن‌ها استفاده می‌کنم و باز خدا شاهد است که هیچ گناهی عملاً نکرده‌ام [؟!]و اگر خطایی از من سر زده که خودم با همه نوع دقت ملتفت نشده و نمی‌شوم خلوص نیت خود که فقط دارایی من در عالم است [؟!]کفاره آن قرار می‌دهم و از خداوند می‌خواهم که مصائب ایران را کم کرده بر بلا‌های شخصی من بیفزاید و با بدبختی ابدی من نجات ایران را فراهم نماید.»

جای تأکید بر چند مطلب در اینجا هست؛ تأکید اول بر نوع نصیحت ادوارد براون به تقی‌زاده است. این عامل مرموز انگلیسی به‌خوبی نقطه ضعف تقی‌زاده را که تندروی و عدم ملاحظات لازم برای سرپوش گذاشتن روی بعضی نظریات است تا وقت و هنگام مناسب آن فرا برسد، آگاه است و در اینجا از اینکه این نقطه ضعف موجب شده تا عامل قوی و ...

تفسیر مرجعیت از «تفسیق سیاسی»

دومین نکته پاسخی است که آیت‌الله مازندرانی، یکی از دو آیات عظام که حکم به فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده داده بودند، در جواب استفتای حاجی محمدعلی بادامچی، تاجر تبریزی که از مشروطه‌طلبان نامی تبریز بود، داده‌اند. محمدعلی بادامچی پس از شهرت قضیه تکفیر تقی‌زاده، این استفتا را انجام می‌دهد. نامه مورد نظر در روزنامه حبل‌المتین مورخ ۲۸ رمضان ۱۳۲۸ (شماره ۱۵) درج شده است. در این نامه هرچند به‌اختصار، اما به اساس اختلاف بین تقی‌زاده و همفکران او با روحانیت معظم اشاره شده و بعضی اقدامات آنان را در تضعیف حضور روحانیت در جامعه و مسائل سیاسی یادآور شده است. بخشی از این نامه به واسطه اهمیت آن در درک علت فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده، درج می‌گردد:
«رقیمه مورخه ۲۹ ج. ۲ که صفحه آخر آن جناب مستطاب سید‌العلماء‌العظام آقای آقامیر محمود سلمه‌الله تعالی هم شرحی نوشته بودند رسید. همانطوری که جنابعالی برای بیان مطلب خودتان مقدماتی نوشته بودید حقیر هم لازم دانستم که مقدمه بنویسم.

اول اینکه در قلع شجره خبیثه استبداد و استوار داشتن اساس قویم مشروطیت یک دسته مواد فاسده مملکت هم به اغراض دیگر داخل و با ما مساعد بودند. ما‌ها به غرض حفظ بیضه اسلام و صیانت مذهب، سد ابواب تعدی و فعال مایشاء و حاکم مایرید بودن ظالمین در نفوس و اعراض و اموال مسلمین و اجرای احکام مذهبیه و حفظ نوامیس دینیه و آن‌ها به اغراض فاسده دیگر و بعضی مقدسین خالی الغرض از مشروطیت هم به واسطه دخول همین مواد فساد در مشروطه‌خواهان و از روی عدم تمییز این دو امر از همدیگر به وادی مخالفت افتادند. علی کل حال، مادامی که اداره استبدادیه سابقه طرف بود این اختلاف مقصد بروزی نداشت. پس از انهدام آن اداره ملعونه تباین مقصد علنی شد. ما‌ها ایستادیم که اساس را صحیح و شالوده را بر قوایم مذهبی که ابدالدهر خلل‌ناپذیر است استوار داریم. آن‌ها هم در مقام تحصیل مراودات خودشان به تمام قوا برآمدند. هرچه التماس کردیم که «ان لم یکن دین و کنتم لاتخافون المعاد» برای حفظ دنیای خودتان هم اگر واقعاً مشروطه‌خواه و وطن خواهید مشروطیت ایران جز بر اساس قویم مذهبی ممکن نیست استوار و پایدار بماند به خرج نرفت. وجود قشون همسایه را هم در مملکت اسباب کار خود دانسته اسباب بقا را فراهم و به کمال سرعت و فعالیت در مقام اجرای مقاصد خود برآمدند. دوم اینکه، چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را فی‌الحقیقه ما دو نفر یعنی حضرت حجت الاسلام آقای آیت‌الله خراسانی دام‌ظلّه و حقیر منحصر دانستند از انجمن سری طهران بعضی مطالب طبع و نشر شد و جلوگیری کردیم. لهذا انجمن سری مذکور که مرکز و به همه بلاد شعبه دارد و بهائیه لعنهم الله هم محققاً در آن انجمن عضویت دارند و هکذا ارامنه و یک دسته دیگر مسلمان‌صورتان غیرمقید به احکام اسلام که از مسلک فاسده فرنگیان تقلید کرده‌اند هم داخل هستند... حالا که مطلب بالا گرفت مکاتبی به غیر اسباب عادیه به دست آمده که بر جانمان هم خائف و چه ابتلا‌ها داریم. از یک طرف شکایات بلاد از صدمات و تعدّیات و اشاعه منکرات و خرابی ادارات، شب و روزی برایمان نگذارده. از طرف دیگر متصل به اصلاح خرابی مرکز مشغول و یک ثلمه را اگر سد کنیم هزار خرابی از جا‌های دیگر پدید و واقعاً خسته و درمانده شده بر جان خودمان هم خائفیم.

بعد از بیان این مقدمه عرض می‌شود حکمی که در باب تقی‌زاده از ما‌ها دو نفر صادر شده که متفقاً حکم کردیم اولاً تکفیر نبوده. هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است بلکه حکم به فساد مسلک سیاسی و منافات مسلکش با اسلامیت مملکت بود. این هم نه مطلبی بود که به گفتن یا نوشتن یکی دو نفر باشد، بلکه اشخاصی که... به ما‌ها نوشتند از اعضای صحیحه مجلس و غیر هم کسانی هستند که ملت‌خواهی و عالم بودن آن‌ها به مقتضای عصر و بی‌غرضی و مسلمانی آن‌ها قطعی در نزد شما و ما و عموم ملت، مسلم است. سابقاً هم مثل شما به او معتقد بودند که حالا عدول کرده مطالب و خلاف‌های صادر از او که کاشف از فساد مسلک است همه با سند و اساس دارد. قطعاً و محقّقاً اصل انجمن سری طهران را یا خودش منعقد کرده یا رکن عمده است.»

تفسیق سیاسی در آینه سندی دیگر

از آیات عظام آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی مکتوبی دیگر در دست است که زمینه‌های صدور حکم تفسیق سیاسی وی را نشان می‌دهد:
«عجالتاً آنچه که به تحقیق وضوح پیوسته آنکه وجود آقا سید حسن تقی‌زاده به عکس آنچه امیدوار بودیم مصداق این شعر است:

لقد فکانت رجاء ثم صارت
رزیه عظمت تلک الرزایا و جلت
ضدّیت مسلکش با دین اسلام و سلامت مملکت و شوقش به اینکه همچنان که مملکت پاریس فیمابین ممالک نصاری بالغاء قیود مذهب تنّصر مسلم و معروف آفاق است همین قسم ایران هم که فیمابین ممالک اسلامیه بحمدالله تعالی و حسن تأییده تا به حال به حفظ اساس دیانت اسلامیه امتیازی داشته است از این به بعد همین مسلک ملعون لامذهبی و الغاء قیود و حدود اسلامیه را اختیار نماید و همچنانکه پاریس فعلاً فیمابین‌الملل مسیحیه بعدم التزام بقوانین و حدود نصرانیت انگشت‌نما و ممتاز است. همینطور ایران هم فیمابین ملل اسلامیه به همین لکه ننگ و عار العیاذ بالله تعالی انگشت‌نما و ممتاز گردد. و، چون بدیهی است علاوه بر تمام مفاسد دینیه مترتبه بر تعقیب این مسلک خبیث، بالاخره جز انقلاب عمومی و ضدّیت تمام علما و مسلمین با اصل اساس قویم مشروطیت و ذهاب مملکت و استیلای اجانب اثری مترتب نتواند بود لهذا اصابه و صحت عقیده کسانی که او را عمداً یا جهلاً کارکن خارجه می‌شمارند بدیهی است، و در این مدت چند ماه به تمام وسایل ممکنه در نصیحت او تشبث شد و اصلاً مفید نشد. اکنون، چون زیاد بر این سکوت و اغماض درباره این چنین ماده فاسد شقاقلوسیه را با وظیفه و تکلیفی که در حفظ دین و دنیای مسلمین و صیانت ممالک اسلامیه در عهده داریم منافی و عیاناً مودی به انقلاب عمومی و استیلای اجانب شدن را مشاهده می‌نماییم، لهذا باداء وظیفه الهی عز اسمه مبادرت و حکم قطعی صادر ولفاً ایفاد شد.»

و کلام آخر

گناه «سلب نفوذ کلمه روحانیت» حقیقتاً بر دامان تقی‌زاده، لکه ننگی است که با هیچ دستاویزی پاک‌شدنی نیست. اما روحانیت، چه دیر متوجه باطن و فساد مسلک سیاسی تقی‌زاده شد و بهای سنگین اعتماد به روشنفکران غرب‌زده را دریافت. نه تنها شیخ فضل‌الله بر دار شد و آیت‌الله بهبهانی ترور گردید که چندی بعد، آیت‌الله مازندرانی و آیت‌الله آخوند خراسانی به طور مرموزی درگذشتند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار