کد خبر: 952256
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۲
نویسنده کتاب «باغ طوطی» در گفت‌وگو با «جوان» مطرح کرد
بعد از دستگیری میثم تمار توسط ابن زیاد، این ملعون به میثم تمار می‌گوید شما طوطی‌وار از علی (ع) یاد گرفتید و من این طوطی‌ها و این باغستانی را که ایجاد کرده است از بین می‌برم. میثم تمار هم در پاسخ می‌گوید اگر باغستان از بین برود طوطی هم نمی‌خواهد بماند
زینب امجدیان
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: همه ما نام «میثم تمار» را شنیده‌ایم، اما از جزئیات زندگی وی اطلاعات زیادی نداریم. میثمی که یار وفادار مولای متقیان (ع) بود و پای عشق به ولی خود توسط عبیدالله‌ابن زیاد به شهادت رسید. «باغ طوطی» رمان مذهبی است که مسلم ناصری در آن می‌خواهد حق‌طلبی میثم و سبک زندگی درست را نشان دهد. این کتاب به همت انتشارات کتاب جمکران به چاپ رسیده است. برای آشنایی بیشتر با کتاب «باغ طوطی» با مسلم ناصری نویسنده این کتاب به گفت‌وگو نشسته‌ایم که از منظرتان می‌گذرد. وی تحصیلات حوزوی خارج فقه و دکترای تاریخ تشیع دارد.

اولین سؤالی که به ذهن مخاطب می‌رسد این است که چرا از میان اصحاب حضرت علی (ع) میثم تمار را انتخاب کردید؟
میثم تمار یک شخصیت کاملاً متفاوتی بود. ایشان ایرانی بود و اصالتی آذربایجانی یا کردستانی داشت، در حالی که بسیاری فکر می‌کردند عرب است. وی با خانواده به بین‌النهرین می‌رود و ماجرا‌هایی پیش می‌آید. این اتفاق در دوران خلافت عمر بوده است که میثم اسیر می‌شود و او را به کوفه می‌برند. در کوفه تمار را به یک زن عرب می‌فروشند.

ویژگی خاصی که ایشان داشتند چه بود؟
یکی از ویژگی‌های خاص میثم تمار حق‌طلبی بود. ایشان کسی بود که با هیچ کس درگیری نداشت، هویت و اسمش از او گرفته شده است. در هیچ مناقشه‌ای شرکت نکرد، در هیچ جنگی با امیرالمؤمنین نبود، اما به شدت امام علی (ع) به او احترام می‌گذاشت و حتی مخزن اسرار امام علی (ع) لقب گرفت تا آنجا که امام علی (ع) وقتی بر کرسی نشستند، کار‌های مهمی را به میثم تمار سپردند؛ یعنی این پاک بودن، درست اندیشیدن و معیار حق بودن از ویژگی او بود. جامعه امروز به دو گروه تقسیم شده است برخی می‌گویند ایرانی بودن و عده‌ای می‌گویند اسلامی بودن. من در این کتاب می‌خواستم بگویم که نه این است نه آن. ایرانی یا اسلامی بودن مهم نیست آنچه مهم است دنبال حق بودن است که میثم تمار توانسته بود به آن دست پیدا کند.

میثم تمار یک ایرانی بود. ما می‌خواهیم بدانیم نگاه شما به عرب و عجم در این کتاب به چه صورت است؛ چون دشمنان اسلام در این موضوع به اختلاف افکنی بین اعراب و ایران می‌پردازند و سوءاستفاده می‌کنند. می‌خواهیم بدانیم در زمان امیرالمؤمنین این موضوع هم مطرح بود؟
حکومت امیرالمؤمنین کوتاه بود، اما به شدت در جامعه عرب تعصباتی وجود داشت. اصلاً ایرانی یا به قول آن‌ها یک عجم به هیچ عنوان نمی‌توانست با زن عرب ازدواج کند. وقتی یک ایرانی سوار بر اسب، فرد عربی را می‌دید باید از اسب پیاده می‌شد. مساجد مسلمانان عرب از مساجد مسلمانان غیرعرب جدا بود. این تبعیض را در آن زمان ایجاد کردند، اما در دوران حکومت امام علی (ع) این تبعیض‌ها برداشته شد. نمونه رفع این تبعیض داستان آشنایی امیرالمؤمنین با میثم تمار است. همین که ایشان به کوفه برمی‌گردند به دکان یک خرمافروش می‌روند که برده یک زن عربی است. ابتدا امام، میثم تمار را از بردگی آزاد می‌کنند و می‌گویند تو نباید برده باشی. در واقع هویت او را امام علی (ع) به وی برمی‌گرداند، چون به دنبال حقیقت است.

آقای ناصری! چه شد که شما در انتخاب نام کتاب به باغ طوطی رسیدید؟ من وقتی نام کتاب را دیدم به محتوای کتاب که یک رمان مذهبی است پی نبردم. چرا باغ طوطی انتخاب شد؟
ابتدا که این اسم را شنیدم بر دلم نشست. باغ طوطی یکی از مکان‌های مقدس تهران است؛ یک قبرستان است، اما قبل از این هم در کتاب‌های تاریخی این اسم را شنیده بودم؛ بنابراین از این اسم خوشم آمد. در مرحله بعد در یکی از فصل‌های کتاب اشاره‌ای به آن می‌شود که بعد از دستگیری میثم تمار توسط ابن زیاد، این ملعون به میثم تمار می‌گوید شما طوطی‌وار از علی (ع) یاد گرفتید و من این طوطی‌ها و این باغستانی را که ایجاد کرده است از بین می‌برم. میثم تمار هم در پاسخ می‌گوید اگر باغستان از بین برود طوطی هم نمی‌خواهد بماند. من از این بحث استفاده کردم و از اسم و استعاره، کنایه‌ای زدم به اینکه باغ و طوطی با هم تکمیل می‌گردند. اگر باغ و پرنده‌ای نباشد هر دو بی‌معنی می‌شوند.

در تاریخ صدر اسلام ایرانی‌هایی جزو مجاهدان و اصحاب امام معصوم بودند. آیا به حضور آن‌ها در این کتاب اشاره کرده‌اید؟
در کوفه قبایل عرب زندگی می‌کردند و همچنین قبایلی از مدینه و سرزمین‌های حجاز آنجا رفته بودند تا با ایرانی‌ها بجنگند. آن‌ها باید در جایی ساکن می‌شدند. اولین فرمانده‌شان سعد بن ابی وقاص بود که سرزمین همواری را انتخاب می‌نماید و هر قبیله در قسمتی چادرهایش را برپا می‌کند. بعد متوجه می‌شوند چادر‌ها برای زندگی مناسب نیست؛ بنابراین با نی «هریش» برپا می‌کنند. آن‌ها مدت‌ها در سایبان‌ها زندگی می‌کردند تا اینکه آتشی در نیستان‌ها می‌افتد و سایبان‌ها هم آتش می‌گیرند. بعد از این مرحله خانه‌هایی از خشت و گل مثل خانه‌های شهر‌های تیسفون و مدائن می‌سازند. بعد از فتح ایران نزدیک به ۵هزار ایرانی وارد کوفه می‌شوند که به آن‌ها سرخ‌رو یا دیلمی می‌گفتند. این دیلمیان و سرخ‌رویان یا اسیر بودند یا به دلیل شغل‌شان و برای برآوردن نیاز‌های شهری به عنوان نجار و بنا وارد شهر می‌شدند. شهر همراه با ورود ایرانی‌هایی که دارای هنر تخصصی بودند شکل می‌گرفت که البته بیشتر ایرانی‌ها حاشیه‌نشین بودند، چون عرب‌ها با همان تبعیض‌هایی که ایجاد کرده بودند، ایرانی‌ها را بین خودشان نمی‌پذیرفتند. در این میان افراد بسیاری با دانش و فرهنگ ظهور پیدا می‌کردند. به عنوان مثال کیسان یا همان کیان ایرانی در کنار مختار ثقفی یا عبدالرحمان پدر مسلم خراسانی ایرانی بود.

با توجه به اینکه گفتید صحبت از حضور یک ایرانی با گروهی از ایرانیان در جمع اصحاب پیامبر یا امامان می‌شود ناگزیر موضوع رابطه میان اسلام و ایران مطرح می‌گردد به این موضوع در کتابتان چطور پرداختید؟
من در کتابم نخواستم نه ایرانی و نه اسلامی بودن را مطرح کنم. انسان‌ها باید دنبال حقیقت باشند، حال شاید اسلامیتی که مخالفان می‌گویند دیدگاهشان عربیت است و دیدگاهی که عرب‌ها می‌گویند برتری آن‌ها از ایرانی‌ها و دیگر نژادهاست. آن چیزی که مهم است حقیقت است نه عرب بودن و ایرانی بودن.

اگر انسانی دنبال حقیقت و اصل و ریشه باشد با یک خلیفه هم دوست می‌شود. میثم یک برده است و امام‌علی (ع) یک خلیفه. چطور می‌شود یک خلیفه با یک برده دوست شود؟ یک خلیفه به بازار بیاید روی یک چهارپایه بنشیند و بگوید تو برو و کار‌ها را انجام بده من اینجا هستم. این‌ها حقیقت نهفته‌ای است که انسان‌ها به دنبال آن هستند. من در این کتاب می‌خواستم آن حقیقت و عشق را نشان دهم. واقعاً هم با عشق نوشتم. چندین فصل را با گریه نوشتم؛ فصل‌هایی که هنوز به یاد می‌آورم تمام تنم می‌لرزد.

شما اشاره کردید که کتابتان صرفاً یک کتاب تاریخی نیست بلکه یک کار عاشقانه است. آیا می‌توانیم بگوییم که کتاب «باغ طوطی» یک کتاب ملودرام عاشقانه است؟
ما ملودرام و عشق‌های متفاوتی داریم؛ سطوح یک عشق خانوادگی است و سطوح دیگر عارفانه. این عشق عارفانه است نه ملودرامی. عارفانه‌ای است که دو فرد با دو جایگاه متفاوت اجتماعی به هم دلبسته می‌شوند. علاوه بر این اینجا لایه‌های عشقی هست که مثلاً میثم عاشق دختر عرب می‌شود، اما به او نمی‌دهند و می‌رود با دختر ایرانی ازدواج می‌کند. این بخش از کتاب ساخته ذهن من با توجه به گزاره‌های تاریخی آن زمان است که عرب‌ها به عجم‌ها دختر نمی‌دهند.

کتاب شما درباره سبک زندگی اسلامی و ایرانی برگزیده شده است. شما چگونه به سبک زندگی میثم تمار هم پرداخته‌اید؟ عنوان جایزه‌ای که شما گرفته‌اید راجع به سبک زندگی اسلامی و ایرانی بوده است؟
من می‌خواستم زندگی درست را نشان دهم که یک فرد با تمام نداشته‌هایش درست زندگی می‌کند. دوستان و داوران با خواندن این کتاب حس کردند که این با سبک زندگی اسلامی و ایرانی عجین است. سعی کردم که درستی شیوه زندگی در هر جایگاهی چه جایگاه بردگی و چه جایگاه خلیفه را نشان دهم. این احترام به انسان بودن است که احترام گذاشتن به انسانیت باعث می‌شود فرد هستی خود را برای مسیری که دوست دارد زندگی کند فدا کند. به نظرم کتاب سبکی متفاوت دارد.

زندگی میثم تمار و دیگر ایرانیان در آن دوره چه ویژگی‌هایی داشت که ما می‌توانیم آن‌ها را در سبک و قالب زندگی اسلامی و ایرانی تعریف کنیم؟
مردم در قرن اول اسلام دچار تلاطم و دگرگونی هویت بودند. ایرانی‌های آن دوران یک هویت دیگر دارند و می‌خواهند وارد یک هویت جدید شوند و انتخاب کردن راهی بسیار سخت است، اما آن‌ها از جمله فردی مانند میثم توانستند خودشان را با شرایط جدید وفق دهند و تمار در قالب زندگی اسلامی در کنار امیرالمؤمنین خود را فدای زندگی بهتری کرد.

آقای ناصری! با توجه به زندگی‌های آن دوره می‌خواهیم بدانیم که چگونه می‌شود مثل آن دوران زندگی کرد؟
زمانه فرق کرده است. شما نمی‌توانید بگویید که می‌خواهم مثل ۱۴۰۰سال پیش زندگی کنم. در حال حاضر فرزندانمان یک نسل با نسل قبل یا بعد فرق دارند و اصلاً دیدگاه‌های یکدیگر را قبول ندارند. ما باید اصول و چارچوب را پیدا کنیم. وقتی آن تبعیض نباشد در جامعه خود یک سبک اسلامی خواهد بود؛ چیز‌هایی که ضربه می‌زند اینکه شما در جامعه به شدت تبعیض، مقام پرستی، دنیاگرایی و دنیاخواهی می‌بینید. اصلاً هیچ کس سبک زندگی را با گفتار نمی‌پذیرد. باید اول اصول را مراعات کنیم بعد بگوییم حالا سبک زندگی را پیاده می‌کنیم. در جامعه امروز چارچوب‌ها خوب است، اما عملکرد‌ها چیز دیگری را نشان می‌دهد. متأسفانه شخصیت افراد، بی‌ارزش نشان داده می‌شود. من در این کتاب به شخصیت بودن مقداری پرداختم که انسان دارای ارزش است چه برده باشد چه خلیفه.

شما غیرمستقیم به این موضوع اشاره کردید که سبک زندگی دینی و اسلامی همچنان می‌تواند برای جوان‌ها و مخاطبان و کسانی که کتاب شما را می‌خوانند الگو باشد. در بحث ولایتمداری و ولایت‌پذیری نکته‌ای هست که بگویید؟
این کتاب بر سبک ولایتمداری و ولایت پذیری است. همان رابطه بین میثم و امیرالمؤمنین مصداق ولایتمداری است. من هم این کتاب را دو ماه پیش تقدیم رهبر معظم انقلاب اسلامی کردم.

حضرت آقا کتاب را دیدند چه گفتند؟
تأمل کردند. گفتم کتاب با عشق نوشته شده است و با عشق هم تقدیمشان کردم.

درباره حس و حالتان حین نوشتن کتاب بگویید.
من تمام لحظات میثم از اسارت تا شهادتش را تجربه کردم. من هر لحظه این کتاب را تجربه کردم؛ لحظه‌هایی مانند توهین کردن عرب‌ها به وی و لحظه‌ای که امام علی (ع) دست روی شانه او می‌گذارد. شاید در تاریخ اسم میثم را کم ببینید، اما روایتی که از زندگی ایشان داشتم برای خودم قابل قبول است و دوست داشتم چنین روایتی از این شخصیت داشته باشم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار