کد خبر: 952035
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۶
خواستگار سمج
جواب پدر و مادرم منفي بود، حتی چندين نفر را براي واسطه نزد پدر و مادرم فرستاد ولي فایده ای نداشت تا اینکه كارش به تهديد کردن کشید.

به گزارش خبرنگار جوان آنلاین از اصفهان، حمید رضا محمدی، کارشناس رسانه پلیس اصفهان می نویسد در دنیای پر هیاهوی زندگی ماشنیزم امروز هرروز اتفاقاتی پیرامون ما می افتد که صفحات حواث روزنامه هاراپر می کند ویاسناریومی شود برای فیلمهای سینمایی اما ماباید بپذیریم این حواث از یک نقطه واز همین کوچه پس کوچه ها شهر رقم می خورد وامااین مرقومه که یکی از هزاران حادثه می باشد تلنگر است برای خانواده ها .
بابک چندين بار به خواستگاري ام آمد ولي هر بار جواب پدر و مادرم منفي بود، حتی چندين نفر را براي واسطه نزد پدر و مادرم فرستاد ولي فایده ای نداشت تا اینکه كارش به تهديد کردن کشید و گفت: اگر با من ازدواج نكني.....
در اتاق مشاوره کلانتری باز شد، 2مامور دختر جوانی که 19 سال بیشتر نداشت را به داخل اتاق هدایت کردند، دختر آرام روی صندلی نشست ، بعد از کمی سکوت بغض گلویش ترکید و قطرات اشک از چشمانش جاری شد، همانطور که اشک می ریخت هق هق کنان گفت: خانم به خدا من فریب خوردم ! نمی خواستم این طوری بشه، فکر می کردم بهترین مرد زندگیم را پیدا کرده ام و اگر خانواده ام را تحت فشار بگذارم آن ها با ازدواج من و بابک موافقت می کنند اما اشتباه می کردم بابک مرد زندگی نبود....
او در مورد آشنایی اش با بابک این طور گفت: یک سال پیش با بابک در مراسم ختم يكي از اقوامم آشنا شدم البته خانواده هايمان هم با يكديگر آشنا هستند كه اين آشنايي منجر به ارتباط تلفني شد. بابک طوری وانمود می کرد که انگار عاشق و دلباخته من است، البته نه خدمت سربازي رفته بود و نه كار درست و حسابي داشت.
چندين بار به خواستگاري ام آمد ولي جواب پدر و مادرم منفي بود، به نظر والدينم بابک از خانواده خوبی برخوردار نبود و زندگي آنها صد برابر از زندگي ما بدتر بود. در خانواده آن ها مردان بيكار و همسرانشان به شغل هاي جوراب فروشي و دست فروشي مشغول بودند و بايستي زنان؛ شكم شوهرو فرزندان خود را سير مي كردند.
مخالفت پدر و مادرم اما لطمه ای به ارتباط من و بابک نزد من هر از چند گاهی به بهانه خريد بيرون مي رفتم و او را ملاقات مي كردم. بابک مدام می گفت اگر زن من بشی تو رو خوشبخت می کنم !
بابک از رو نرفت ، چندين نفر را براي واسطه نزد پدر و مادرم فرستاد ولي بي فايده بود تا اینکه كارش به تهديد کردن کشیده شد و گفت: اگر با من ازدواج نكني يك بلاي سر تو يا خانواده ات مي آورم !
برسر دو راهي مانده بودم، چندين بار پيشنهاد فرار به من داد تا با اين كار خانواده ام مجبور به ازدواج ما شوند . البته خانواده اش هم او را در اين كار همراهي وكمك كردند .
آن روز هم قرار بود برايم خواستگار بيايد که بابک زنگ زد و گفت زود بیا بیرون می خواهم ببینمت! من با اجازه مادرم براي خريد ميوه به بيرون رفتم. بابک با موتور سر راهم ايستاد و مرا به گوشه اي برد و گفت: امروز حتماً بايد با من بيايي، برو و وسايلت را جمع كن و بيا تا برویم.
با خودم كلي كلنجار رفتم تا آخرش تصميم را گرفتم به منزل برگشتم و شناسنامه و كمي وسايل شخصي را با خودم برداشتم و به دور از چشم مادرم با بابک راهي شدم .تا شب نزد خانواده اش بودم آن ها گوشي تلفن مرا گرفتند تا مبادا با خانواده ام تماس بگيرم. و شب من و بابک را راهي تهران كردند براي اينكه در تهران عقد كنيم !
بعد از رسيدن به تهران در مسافرخانه اي اتاق گرفتيم البته بابک هيچ پولي همراهش نبود و تمام خرج و مخارج اين چند روز را هم می گرفت .نمي دانم با چه ترفندي صاحب مسافرخانه را راضي كردكه آنجا بمانيم . آخر از ما شناسنامه مي خواست.
هرچه التماس كردم كه گوشي تلفنش را بدهد تا با مادرم صحبت كنم فايده اي نداشت از همان لحظه كه با وي همراه شدم پشيمان بودم ولي مدام به من می گفت نترس وقتی تو را عقد کردم و همسر قانونی من شدی مطمئن باش که پشیمان نمی شوی تو با من خوشبخت خواهی شد.
روز بعد به چندين دفتر خانه رفتيم براي عقد ولي بي فايده بود، بعد از 3 روز وقتی پول هایمان تمام شد به درخواست بابک راهي شهرمان شديم.
خانواده بابک مي خواستند موضوع را با خانواده ام حل كنند ومي خواستند با تحويل دادن من خودشان را كنار بكشند اما چیزی از آمدن ما به منزل پدر بابک نگذشته بود که چند مامور آمدند و هر دوی ما را دستگير کردند.
خانواده ها مراقب رفتار فرزندان خود باشند
خانم عطائی، کارشناس ارشد روانشناسی در مورد این پرونده به خبرنگار پایگاه خبری پلیس گفت: دختران کم سن وسال همچون دختری که ماجرای آن را ملاحظه کردید به شدت احساسی بوده و دوران حساس بلوغ هیجانی را طی می کنند.
وی افزود: افراد در این سن تحت تاثیر تعریف و تمجیدها، سخنان زیبا و رویا پردازی های طرف مقابل قرار گرفته و از طرفی نیز به دلیل عدم ارتباط صمیمانه با پدر و مادر یا برادر و خواهر خود سریعاً به جنس مخالف پاسخ مثبت می دهند و در کمترین زمان ممکن به او وابسته می شوند بدون اینکه بخواهند کمی در مورد عواقب کاری که می کنند بیاندیشند.
کارشناس مرکز مشاوره آرامش، بیان داشت: توصیه ما این است که خانواده ها در چنین دوران حساسی باید شدیداً مراقب رفتارها، رفت و آمدها و گفت و گوهای فرزند خود باشند و به نوعی بر او نظارت داشته باشند اما البته این نظارت نباید طوری باشد که فرزنداحساس کند که در یک محیط امنیتی قرار گرفته است.
کارشناس مشاوره و آسیب شناس مسایل خانواده ادامه داد: خانواده ها باید هوشیار باشند و بدانند که کوچکترین غفلت در این دوران حساس باعث عواقب و صدمات جبران ناپذیر روحی و روانی برای فرزندشان به بار خواهد آورد.
وی افزود: آگاه سازی، آشنایی با احکام دین اسلام و توصیه فرزند به رعایت حدود شرعی در ارتباط با افراد غریبه، تربیت دینی فرزندان دختر، توصیه به آنان در خصوص داشتن متانت و وقار در برابر مردان و افراد نامحرم از جمله مواردی است که می تواند فرزندان دختر را در مصون سازی از آُسیب ها و انحرافات و عبور سالم از این دوران پر تلاطم و بحرانی کمک و یاری دهد.
عطائی با بیان اینکه ازدواج یک مسئله مهم در زندگی هر انسانی به شمار می آید اظهار داشت: به دختران جوان نیز توصیه می کنم که در زمینه ازدواج احساسی عمل نکرده و بدانند که هرگز با رویا پردازی های کودکانه آینده خوب و خوشی را نخواهند توانست برای خود رقم بزنند.
کارشناس مرکز مشاوره آرامش اضافه کرد: برای انجام یک ازدواج مطلوب و به تبع داشتن زندگی خوشبخت با همسر آینده لازم است تا فاکتورهای مهمی را مد نظر گرفت که از مهمترین آن ها می توان به ایمان، داشتن درک مشترک از زندگی، اصالت خانوادگی، صداقت، پاکدامنی و اخلاق

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار