کد خبر: 951817
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۱
فراز و فرود سیاست «سرکوب ابزاری» در دوران پهلوی دوم
شاه طی دهه ۵۰ با تثبیت موقعیت خود نشان داد که هیچ‌گونه نارضایتی داخلی یا مخالفت سیاسی را تحمل نمی‌کند. از نظر او چنین صدا‌هایی از جانب یاغی‌های گمراه و نادان کمونیست یا دیوانه ناشی می‌شد. وی با دادن اختیار تام سرکوب مخالفان به نیرو‌های امنیتی خود درصدد برآمد تخت خود را فقط روی پایه‌های سست سرکوب، زور و تهدید قرار دهد
احمدرضا صدری
سرويس تاريخ جوان آنلاين: بی‌تردید دوام حکومت کودتایی و نامشروع پهلوی اول و دوم، به رویکرد سرکوبگر این رژیم بازمی‌گشت. این رویکرد، اشکال گوناگون داشت که در این مقال شکل «سرکوب ابزاری» و فراز و فرود‌های آن در دوران پهلوی دوم مورد بررسی قرار گرفته است. امید آنکه مقبول افتد.

اشکال سرکوب در دوران پهلوی اول و دوم
به باور اکثریت قریب به اتفاق محققان پهلوی پژوه، بی‌گمان بارزترین ابزار قدرت در رژیم شاه ابزار سرکوب بود. می‌توان گفت که این ابزار قدرت به سه صورت اعمال می‌شد که عبارتند از:
۱ ـ سرکوب ابزاری: این نوع سرکوب که خشن‌ترین و عریان‌ترین وجه قدرت سرکوب بود عمدتاً توسط نیرو‌های امنیتی و اطلاعاتی اعم از ساواک، پلیس و نهایتاً ارتش و سایر دستگاه‌های مربوطه انجام و از دستگیری و شکنجه تا اعدام مخالفان را شامل می‌شد.
۲ ـ سرکوب ساختاری: عمدتاً از طریق کارکرد‌های سرکوبگرانه و کنترلی دستگاه‌های قانونی از جمله قوای سه‌گانه و بوروکراسی صورت می‌گرفت.
۳ ـ سرکوب ایدئولوژیک: این نوع از سرکوب عمدتاً در رژیم‌های اقتدارگرا اعمال می‌شود و پاره‌ای از افراد آن را در قالب فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی مطرح کرده‌اند و عنوان سرکوب را مناسب آن نمی‌دانند و بیشتر در قالب مبنای مشروعیت و قدرت اقناعی مطرح می‌کنند، لیکن تفاوتی که بین اعمال این وجه از قدرت و قدرت اقناعی وجود دارد در قبول و پذیرش آن توسط مردم نهفته است. در قدرت اقناعی تبلیغ‌شونده از نحوه اعمال قدرت و پذیرش آن مطلع نمی‌شود، ولی در سرکوب ایدئولوژیک از آنجایی که تبلیغات با باور‌های فرهنگی و واقعیات جامعه سازگاری ندارد تبلیغ‌شونده نه تنها از نحوه اعمال قدرت مطلع می‌شود، بلکه می‌کوشد در قبال آن از خود واکنش نشان بدهد.

آغاز نظام‌مند «سرکوب ابزاری» در رژیم شاه
خشونت و دیگر هیچ!وقایع آغازین دهه ۴۰ (قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، تبعید امام خمینی در ۱۳ آبان و ترور حسنعلی منصور) موجب تغییرات گسترده‌ای در ابزار‌های سرکوب رژیم شاه شد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از:
برکناری حسن پاکروان از ریاست ساواک و انتصاب سپهبد نعمت‌الله نصیری فرماندار نظامی تهران به‌جای وی.
انتصاب سرلشکر محسن مبصر که در اجرای مجازات‌ها فردی تندرو بود، به سمت فرماندار نظامی تهران.

انتصاب سرهنگ عبدالعظیم ولیان که با پلیس مخفی ارتباط داشت، به عنوان رئیس سازمان اصلاحات ارضی. (۱)
عمدتاً تاریخ ساواک را به چهار دوره تقسیم می‌کنند: دوره اول، دوره ایجاد و تأسیس این سازمان توسط مستشاران امریکایی و ریاست تیمور بختیار بر آن که طی این دوره با وجود سرکوب شدید مخالفان ساواک فاقد سازمان بود. دوره دوم که سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۰ را در برمی‌گیرد با ریاست پاکروان و قائم‌مقامی فردوست در ساواک آغاز می‌شود. در سال ۱۳۴۳ نصیری به‌جای پاکروان به ریاست ساواک منصوب شد. طی این دوره مستشاران امریکایی به‌تدریج از ساواک کنار رفتند و به‌جای آن‌ها مربیان و اساتید اسرائیلی وظیفه آموزش و سازماندهی نیرو‌های ساواک را عهده‌دار شدند. در نتیجه ساواک تبدیل به سازمانی مقتدر شد. سومین دوره ساواک با خروج فردوست و مقدم در فروردین سال ۱۳۵۰ از ساواک شروع شد و سازمان به‌طور دربست در اختیار نصیری، معتضد و ثابتی قرار گرفت. این دوره دوره اوج بدنامی ساواک است. چهارمین دوره ساواک ماه‌های آخر سلطنت شاه است که با برکناری نصیری و معتضد و ریاست مقدم آغاز و دوره زوال و سقوط این سازمان را شامل شد که با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ حیات ۲۲ ساله این سازمان نیز پایان یافت. (۲)
طی دوره انتصاب نصیری به عنوان ریاست ساواک که با صدارت امیرعباس هویدا همراه بود هیچ‌گونه حیات سیاسی به مفهوم متعارف این کلمه در ایران وجود نداشت و سرکوب در حدی بود که جوانان سرخورده، اعم از مرد و زن به دلیل فقدان هرگونه راهی برای اعتراض به مبارزات چریکی روی آوردند. (۳)

امریکا و اسرائیل معلمان سرکوب ابزاری
ابتدا تعلیماتی که مأموران ساواک در امریکا و بعد‌ها در اسرائیل می‌دیدند علاوه بر آموزش‌های عمومی پلیسی و اطلاعاتی تعلیمات ویژه مبارزه با روش‌های جاسوسی روس‌ها و کشف رمز‌های پیچیده جاسوسی آن‌ها را شامل می‌شد. با این حال از اوایل دهه ۴۰ شمسی/ ۶۰ میلادی و به‌خصوص پس از قیام سال ۱۳۴۲/ ۱۹۶۳ به رهبری امام خمینی ساواک به‌تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی و ضد جاسوسی خارج شد و بخش عمده‌ای از آن به صورت یک پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم در آمد. روش‌های خشونت‌آمیز در ساواک که ابتدا به‌وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران ژنرال تیمور بختیار اعمال شد، در ابعاد وسیع‌تری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال می‌شد و بازداشت‌های خودسرانه، شکنجه برای گرفتن اعتراف و زندان‌های طولانی و بدون حکم دادگاه از روش‌های معمول و متداول ساواک به شمار می‌رفت. (۴) روش ساواک مبتنی بر ارعاب بود. بازداشت‌های جمعی برای ساواک یک کار عادی به شمار می‌آمد و این تصور در اذهان عمومی نقش بسته بود که ساواک در تمام شئون زندگی مردم از سازمان‌های دولتی و دانشگاه‌ها گرفته تا مؤسسات خصوصی، کارخانه‌ها، احزاب سیاسی و سازمان‌های دانشجویی در خارج از کشور نفوذ کرد و در همه جا حاضر و ناظر بود. (۵) پارسونز از این مسئله ابراز شگفتی کرد که اگر ساواک نارضایتی و مخالفت با رژیم را آنقدر وسیع می‌دانست که چنین تدابیری را ضروری تشخیص می‌داد، چرا به فکر چاره اساسی برای کاستن از این نارضایتی‌ها نمی‌افتاد و به‌علاوه برای اعمال کنترل و مراقبت چه نیازی به آن همه وحشیگری و خشونت بود. (۶)

از اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ و با آغاز مبارزات چریکی علیه رژیم شاه بود که نوعی حکومت تروریستی بر ایران حکمفرما شد. حکومتی که در آن نه فقط گروه‌های شناخته شده مخالف و مبارز، بلکه برخی از سیاستمداران معروف، روشنفکران و خانواده‌های مرفه و متجدد هم از تعقیب و آزار ساواک مصون نبودند. بعضی‌ها به‌طور اسرارآمیزی ناپدید یا ربوده می‌شدند. شکنجه در زندان‌ها به امری عادی در آمده بود و بعضی از زندانیان زیر شکنجه‌ها کشته می‌شدند. (۷)

ساواک و سایر ابزار‌های سرکوب رژیم شاه در یک دور باطل با مخالفان رژیم قرار گرفته بودند. اعمال سیاست‌های سرکوبگرانه رژیم از یکسو موجب مسدود شدن فضای آزادی‌های سیاسی شد، به نحوی که بسیاری از افراد را مجبور به برگزیدن روش مبارزه با رژیم کرد و از سوی دیگر شاه در پاسخ به این وضعیت ابزار‌های سرکوب خود را افزایش می‌داد. بدین ترتیب که همراه با تشدید سیاست سرکوب ساواک کمیته مشترک ضد خرابکاری نیز بدان افزوده شد. (۸)

پیدایش «کمیته مشترک ضدخرابکاری»
کمیته مشترک ضد خرابکاری در برگیرنده ادارات امنیتی ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک بود و، چون در شهر‌ها فعال بود ارکان اصلی آن را شهربانی و ساواک تشکیل می‌دادند. (۹) بخشی از ساواک که با کمیته مشترک کار می‌کرد، اداره سوم آن بود که وظیفه‌اش حفظ امنیت داخلی بود. ساواکی‌های وابسته به اداره سوم تخصصشان در بازجویی بود. نقششان این بود که زندانیان را به حرف زدن وادارند. (۱۰) مجله نبرد خلق ارگان چریک‌های فدایی خلق در خصوص کمیته مشترک ضد خرابکاری و اقدمات آن چنین می‌نویسد: «کمیته به اصطلاح ضد خرابکاری محل شکنجه‌ای در اداره شهربانی است که در حدود ۵۰۰ نفر مبارز در آنجا زندانی هستند. عده‌ای از این مبارزان را مدام زیر شکنجه می‌برند و عده دیگری را به شنیدن صدای شکنجه آن‌ها که تحمل آن آسان‌تر از خود شکنجه نیست وامی‌دارند. بعضی وقت‌ها حتی زندانیانی را که دوره محکومیت خویش را می‌گذرانند به کمیته می‌آورند و شکنجه‌شان می‌کنند.» (۱۱)

رژیم شاه تا سال ۱۳۵۳/ ۱۹۷۴ پنج زندان بزرگ را با انبوه زندانیان سیاسی پر کرد. چهار دارالتأدیب جدید نیز در دست احداث بود و در همان حال ژنرال نصیری و ساواک به‌طور فزاینده‌ای روند سیاسی ایران را تحت کنترل خود گرفتند. شدت سیاست‌های سرکوبگرانه رژیم به حدی بود که کمیسیون بین‌المللی داوران در یک کار تحقیقی دقیق که در سال ۱۳۵۵/ ۱۹۷۶ منتشر شد، گزارش داد: «تردیدی نیست که طی سال‌ها شکنجه به‌طور سیستماتیک علیه افراد مظنون به ضدیت با دولت که تحت بازداشت ساواک هستند اعمال شده است.»
مارتین آنالس، دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل در سال ۱۹۷۴ گفت: «سابقه هیچ کشوری در جهان در زمینه حقوق بشر بدتر از ایران نیست.» (۱۲)

دهه ۵۰ اوج‌گیری سرکوب ابزاری
شاه طی دهه ۵۰ با تثبیت موقعیت خود نشان داد که هیچ‌گونه نارضایتی داخلی یا مخالفت سیاسی را تحمل نمی‌کند. از نظر او چنین صدا‌هایی از جانب یاغی‌های گمراه و نادان کمونیست یا دیوانه ناشی می‌شد. وی با دادن اختیار تام سرکوب مخالفان به نیرو‌های امنیتی خود درصدد برآمد تخت خود را فقط روی پایه‌های سست سرکوب، زور و تهدید قرار دهد. این سیاست جدید منجر به حکومت وحشت و ترور شد. (۱۳) وی در دفاع از نیرو‌های امنیتی و سرکوبگر رژیم در قبال شکنجه و اعدام مخالفان مدعی بود کسانی که شکنجه و اعدام می‌شوند اولاً به موجب قانون زندانی سیاسی محسوب نمی‌شوند و ثانیاً شکنجه و اعدام در ایران تنها راه مناسب برای اداره کشور است. (۱۴)

خصلت سرکوبگرانه شاه حتی مطبوعات خارجی همچون لوموند فرانسه و ساندی تایمز انگلستان را که برخلاف سیاست‌های وی مطالبی می‌نوشتند در برمی‌گرفت. به نحوی که روزنامه‌های داخلی حق نقل قول از آن‌ها را نداشتند. (۱۵) در مارس سال ۱۹۷۵ (اسفند سال ۱۳۵۳) اخباری پخش شد مبنی بر اینکه به ۹ زندانی سیاسی که بعضی از آن‌ها ماه‌های آخر محکومیت خود را می‌گذراندند «هنگام فرار از زندان اوین» تیراندازی شد و همه به قتل رسیدند. آن‌ها در سال ۱۳۴۸/ ۱۹۶۹ به اتهام‌های مختلف به مرگ محکوم شده بودند، ولی با میانجیگری سازمان عفو بین‌الملل محکومیتشان به زندان تخفیف یافته بود. اکنون این سازمان مجدداً سؤال‌هایی را پیش می‌کشید که چرا باید زندانیانی که ماه‌های آخر محکومیت خود را طی می‌کنند اقدام به فرار کنند؟ چرا همه باید بلااستثنا به قتل برسند و جسدهایشان به خانواده‌هایشان تحویل شود؟

آژانس خبری فرانسه در اینباره گزارش داد:
«۹ زندانی سیاسی که به ادعای دولت ایران هنگام فرار از زندان به قتل رسیده‌اند در واقعیت امر (و به گزارش دو وکیل دعاوی فرانسوی از تهران) به وسیله مأموران ساواک شکنجه و در محوطه‌ای نزدیک زندان اوین کشته شدند. نتیجه‌گیری این دو وکیل بر پایه گفت‌وگو‌های آن‌ها با اشخاص ذی‌صلاحیت در ایران است.» (۱۶)
در مرداد سال ۱۳۵۴ یکی از نمایندگان حزب کارگر مجلس عوام بریتانیا به نام جان اتکینسون که همراه یک وکیل دعاوی انگلیسی جان نش از طرف کمیته پارلمانی ویژه انگلستان به تهران آمد تا در باره فرار و قتل این زندانیان سیاسی تحقیقاتی کند پس از انجام تحقیقات در مصاحبه‌ای بیان کرد تنها چیزی که باقی می‌ماند این است که ایران کنونی یکی از رژیم‌های زشت دنیا را دارد. (۱۷)

سرکوب ابزاری با اتکا به ادامه حمایت قدرت‌های بیگانه
آنچه شاه را در انجام سیاست‌های سرکوبگرانه‌اش مصمم‌تر می‌ساخت حمایت امریکا و سایر کشور‌های قدرتمند حتی شوروی و اقمار آن بود. به عنوان مثال زمانی که ویلیام سولیوان به عنوان سفیر امریکا در دوره ریاست جمهوری کارتر ـ. فردی که با شعار حقوق بشر به کاخ سفید رفت و آن را روح سیاست خارجی خود اعلام کرد ـ. منصوب شد، در دستورالعمل‌های ارائه شده به وی پس از ملاقات با رئیس‌جمهور پیش از عزیمت به تهران گفت:
«هنگامی که از رئیس‌جمهور در خصوص مسائل حقوق بشر در ایران با توجه به سیاست‌های سرکوبگرانه ساواک و ارتباط نزدیک آن با سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) سؤال کردم، وی بدون تأمل به این سؤال پاسخ داد و تأکید کرد همکاری‌های اطلاعاتی ما با ایران به‌خصوص با امکاناتی که برای نصب دستگاه‌های خبرگیری از شوروی در اختیار امریکا قرار داده شده بسیار مهم و با ارزش است. رئیس‌جمهور افزود که البته در زمینه حقوق بشر مسائلی وجود دارد و از من خواست ضمن ملاقات‌های خود با شاه ایران سعی کنم وی را قانع کنم که سیاست کلی حکومت خود را در اینباره تعدیل کند.» (۱۸)

کارتر در خاطراتش می‌نویسد:
«ساواک با نهایت خشونت و وحشیگری با مخالفان رفتار می‌کرد و من می‌دانستم حداقل ۲۵ هزار زندانی سیاسی در زندان‌های شاه می‌پوسند. (و شاه می‌گفت: تعداد آن‌ها کمتر از ۲۵ هزارتاست.) شاه متقاعد شده بود که تنها راه مقابله با یک گروه مخالف، جدی و مصمم حذف آن است...» (۱۹)

به دلایل فوق بود که شاه به تصریح از اعمال شکنجه در رژیم خود اعتراف می‌کرد، لیکن آن را شکنجه روحی می‌دانست و مدعی بود روش‌های آن را خود غربی‌ها به ما آموخته‌اند. (۲۰) امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر شاه نیز در مصاحبه‌های خویش دقیقاً چنین مطالبی را بیان کرد. در کنار امریکایی‌ها دولتمردان اتحاد جماهیر شوروی نیز با افزایش همکاری‌ها و تبادلات اقتصادی خود با رژیم شاه همواره از وی ستایش می‌کردند. تا آنجا که شاه و رهبران شوروی در سخنان خود همواره روابط بین دو کشور را به عنوان بهترین نمونه روابط همسایگی مثال می‌زدند. (۲۱)
به‌طور کلی می‌توان نتیجه گرفت که رژیم شاه طی دهه ۴۰ و به‌ویژه دهه ۵۰ نیرو‌های مخالف را با شدت هر چه تمام‌تر سرکوب می‌کرد و در سطح بین‌الملل صرف‌نظر از برخی رسانه‌ها و مطبوعات و نیز سازمان‌هایی همچون عفو بین‌الملل از وجهه مناسب بین‌المللی برخوردار بود و اقدامات وی از سوی کشور‌های قدرتمند کاملاً مورد تأیید قرار می‌گرفت.

*پی‌نوشت‌ها در سرویس تاریخ «جوان» موجود است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار