کد خبر: 951104
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۱
اگرچه عملیات کرامه نام خلیفه حفتر را در عرصه پرآشوب لیبی مطرح کرد، اما اتحاد او با مجلس طبرق بود که مشروعیت لازم را به او داد تا بتواند نیروهایش را به سمت غرب کشور حرکت دهد.
سیدرحیم نعمتی
سرویس بین الملل جوان آنلاین: مخالفان معمر قذافی، رهبر سابق لیبی، هفت سال قبل و در این روز‌ها حمایت ائتلاف ناتو را با خود داشتند و با حرکت به سمت غرب لیبی تنها یک هدف داشتند؛ فتح طرابلس و سرت. طرابلس مرکز سیاسی قذافی بود و سرت هم شهر طایفه‌ای او. با فتح این دو شهر، کار قذافی به طور کلی تمام می‌شد چراکه هم مرکز سیاسی خود را از دست می‌داد و هم حمایت قبایلی که آخرین امید او برای نجات از سقوط کامل بود. سرانجام این اتفاق افتاد و با فتح این دو شهر دوران حاکمیت قذافی در لیبی - که از کودتای ۱۹۶۹ و به مدت ۴۲ سال ادامه یافته بود- به سر آمد. پایان این مدت طولانی از حاکمیت استبدادی قذافی می‌توانست خبر خوشی برای لیبی باشد، اما حالا که هفت سال از آن زمان گذشته، مردم این کشور نه تنها به آرزو‌های خود نرسیدند بلکه باید انتظار یک نظامی دیگر را بکشند که قصد دارد قدرت را همانند قذافی به زور تفنگ و نه خواست و رأی مردم به دست آورد و به نظر می‌رسد چندان فاصله‌ای با رسیدن به هدف خود نداشته باشد.

۷ سال خونین
سقوط قذافی یکی از نماد‌های بارز توفان سیاسی آن روز‌ها در جهان عرب بود که به نام بهار عربی خوانده می‌شود. این بهار با سقوط زین‌العابدین بن‌علی در تونس شروع شد و با کناره‌گیری حسنی مبارک از قدرت در مصر ادامه یافت و با سقوط قذافی به اوج خود رسید با این تفاوت که اعتراضات سیاسی در لیبی بر خلاف تونس و مصر به سرعت از قالب تظاهرات مردمی خارج شد و به دست گروه‌های شبه‌مسلحی افتاد که هر چند همگی پرچم قبل از کودتای ۱۹۶۹ لیبی را به دست گرفته بودند و علیه نیرو‌های قذافی می‌جنگیدند، اما هر کدام خواب و خیالی متفاوت از دیگری برای کشور داشتند. با اطمینان می‌توان گفت: سقوط حکومت قذافی تنها چیزی بود که مخالفان او در آن اتفاق‌نظر داشتند و جز این، در تمام مسائل دیگر با هم اختلاف‌نظر داشتند. مشکل تنها اختلاف‌نظر بین این گروه‌ها نبود بلکه مشکل اصلی اینجا بود که همه آن گروه‌ها مسلح بودند و نیرویی هم در لیبی نبود تا بتواند اسلحه را از دست آن‌ها بگیرد و همین باعث شد تا بعد از یک دوره کوتاه آرامش نسبی، شعله جنگ بار دیگر برافروخته شود. دو عامل ضعف سیاسی و ظهور گروه‌های تندرو سلفی را باید به این مشکل افزود تا معلوم شود که چرا از بین رفتن سایه دیکتاتوری مثل قذافی بر سر لیبی نتیجه‌ای جز هرج و مرج، خشونت و جنگ به دنبال نداشت. در این میان، نقش قدرت‌های خارجی را نباید در سیر تحولات لیبی نادیده گرفت چراکه بدون ائتلاف نظامی ناتو به طور کلی سقوط حکومت قذافی ممکن نبود و بعد هم این قدرت‌های خارجی از کشور‌های غربی گرفته تا منطقه‌ای مثل ترکیه، قطر، مصر، امارات و عربستان بودند که هر کدام با حمایت از یک طرف دعوا به تشدید و ادامه جنگ داخلی دامن می‌زدند.

انتقال قدرت بی‌نتیجه
هدف اساسی دست‌کم در میان نخبگان سیاسی مخالف قذافی این بود که بعد از سرنگونی او دوره کوتاهی از حکومت انتقالی و تدوین قانون اساسی به مدت یک سال و نیم پشت سر گذاشته شود تا حکومت جدید لیبی بر اساس دوباره شکل بگیرد. برگزاری نخستین انتخابات بعد ۹ ماه از سرنگونی قذافی اولین گام در این مسیر بود که مجلسی به نام مجمع ملی سراسری (الموتمر الوطنی العام) با ۲۰۰ کرسی بر مبنای این انتخابات تشکیل شد و شورای انتقالی هم که در زمان جنگ با قذافی ایجاد شده بود، قدرت خود را به این مجلس داد تا اختیارات لازم را برای انجام اقدامات قانونی داشته باشد. حضور قابل توجه نمایندگانی از گروه‌های تندرو سلفی و اختلافات قبیله‌ای و طایفه‌ای باعث شد این مجلس نتواند در مدت زمان مقرر یک سال و نیم به وظیفه خود عمل کند و به همین جهت هم مجلس دیگری به نام مجلس نمایندگان منتخب در ژوئیه ۲۰۱۴ تشکیل شد، اما به دلیل درگیری و ناامنی در دو شهر اصلی طرابلس و بنغازی، قرار شد جلسات آن در شهر شرقی طبرق باشد. اولین ناکامی جدی در انتقال قدرت سه ماه بعد از تشکیل این مجلس نمایان شد چراکه دادگاه عالی لیبی حکم به انحلال این مجلس داد. در واقع، اسلام‌گرایان و به خصوص نمایندگان مرتبط با گروه تندرو فجر لیبیا که برخلاف مجلس قبلی در این مجلس شکست خورده بودند، از دادگاه عالی درخواست انحلال آن مجلس را کرده بودند و دلایل آن‌ها هم تشکیل جلسات مجلس نمایندگان در طبرق بر خلاف پایتخت یا بنغازی و همچنین فراخواندن نیرو‌های خارجی برای سرکوب گروه‌های اسلام‌گرا در طرابلس بود. حکم دادگاه از سوی مجلس نمایندگان در طبرق مورد قبول واقع نشد و اسلام‌گرایان هم مجلس خود را در طرابلس و به نام «مجمع ملی سراسری جدید» در طرابلس تشکیل دادند. این گونه بود که مسیر انتقال قدرت در لیبی خیلی زود به یک دو راهه ختم شد و به جای انتقال قدرت به یک حکومت واحد و مقتدر، در عمل دو حکومت این کشور را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کردند.
 
کودتاچی، جاسوس و انقلابی
قرار گرفتن دو مجلس یکی در طبرق و دیگری در طرابلس رودرروی یکدیگر فرصتی برای ظهور کسی فراهم کرد که نام او از زمان کودتای ۱۹۶۹ گاه و بیگاه بر سر زبان‌ها بود. خلیفه بلقاسم حفتر پلنگ کسی است که از یاران معمر قذافی در آن کودتا بود و بعد کودتا هم به عضویت شورای فرماندهی انقلاب درآمد که وظیفه‌اش اداره لیبی بعد کودتا بود. او در جنگ رمضان سال ۱۹۷۳ علیه رژیم صهیونیستی فرماندهی نیرو‌های لیبی را به عهده داشت و بعد هم نیرو‌های این کشور را در جنگ با کشور چاد فرماندهی می‌کرد هر چند وقتی که اسیر شد، قذافی با تکذیب مأموریت او گفت: وی خودسرانه در چاد می‌جنگید. آزادی او از اسارت هنوز هم چندان معلوم نیست و این گمانه مطرح است که سازمان سیا او را از اسارت نجات داد و بعد از آن زمان تا وقوع بهار عربی و جنگ داخلی لیبی برای این سازمان جاسوسی می‌کرد. او با اوج‌گیری درگیری‌ها وارد کشور شد و شورای انتقالی هم مقام فرماندهی نیروی زمینی را به او داد تا بعد از عبدالفتاح یونس، فرمانده کل قوا، و عمر الحریری، رئیس ستاد ارتش، سومین مقام نظامی مخالفان قذافی باشد. رودررویی دو مجلس در طبرق و طرابلس فرصت بی‌نظیری را برای این انقلابی نوظهور فراهم کرد. او پیش از این و در جریان عملیاتی به نام عملیات کرامه توانسته بود نام و آوازه‌ای به دست بیاورد و با جمع کردن نیرو‌های ارتش زمان قذافی مثل گردان‌های قعقاع و صواعق و افسران ارتش در زمان جنگ چاد به همراه برخی گروه‌های مسلح جنگی تمام‌عیار را علیه گروه‌های اسلام‌گرای سلفی به خصوص فجر لیبیا به راه بیندازد. مجلس طبرق با توجه به این سابقه به او درجه سرلشکری داد و به مقام فرماندهی ارتش ملی لیبی منصوب کرد و از آن موقع بود که خلیفه حفتر به چهره‌ای اصلی در برابر فایز السراج مبدل شد که در طرابلس مستقر است و با داشتن مقام نخست‌وزیری لیبی از حمایت بین‌المللی برخوردار است.
 
دیکتاتوری تازه
اگرچه عملیات کرامه نام خلیفه حفتر را در عرصه پرآشوب لیبی مطرح کرد، اما اتحاد او با مجلس طبرق بود که مشروعیت لازم را به او داد تا بتواند نیروهایش را به سمت غرب کشور حرکت دهد. در واقع، او این کار را در ابتدا به روشی نرم و ملایم انجام داد و در حالی که با سازمان ملل برای آشتی ملی همکاری می‌کرد و حتی حاضر به دیدار با السراج در امارات می‌شد، با قبایل جنوب و مناطق نفت‌خیز از در مذاکره وارد شد تا بدون خونریزی مناطق بیشتری از لیبی را تحت تصرف خود بگیرد. این حرکت در نهایت آن مقدار دست برتر به حفتر داد که دیگر احساس می‌کرد می‌تواند کار طرابلس را با حمله‌ای همه‌جانبه تمام کند و دستور حمله به طرابلس را در روز چهارشنبه سوم آوریل صادر کرد. این دستور بر خلاف روندی بود که از سوی سازمان ملل و برای آشتی ملی در پیش گرفته شده بود و آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل، هم نتوانست مانع حفتر شود و دو روز بعد این حمله و با پیام توئیتری، ناامیدی خود از وقوع یک جنگ خونین را «با تأثر فراوان» اعلام کرد. با توجه به سفر حفتر به عربستان در یک هفته قبل از صدور آن فرمان، باید گفت: او با حمایت کامل سعودی‌ها جرئت این کار را پیدا کرده و مطمئن شده که لابی سعودی‌ها در امریکا و متحدین غربی‌اش به نفع او کار خواهد کرد و به همین جهت هم نه دیدار با گوترش برای او اهمیتی دارد و نه جلسات شورای امنیت سازمان ملل. سرهنگ محمد القنیدی از فرماندهان اطلاعاتی نیرو‌های وابسته به دولت وفاق ملی به ریاست السراج می‌گوید عربستان، امارات و مصر از حفتر حمایت می‌کنند و پول، تجهیزات و نفرات لازم را به او داده‌اند تا بتواند بر غرب لیبی و طرابلس مسلط شود. به این ترتیب، هفت سال بعد از سقوط قذافی کشور‌های بیگانه قصد به قدرت رساندن کسی را در لیبی دارند که همزمان با قذافی وارد عرصه سیاسی این کشور شده و حالا هم می‌خواهد همانند او قدرت را در این کشور قبضه کند و السراج با توجه به این جریان است که می‌گوید: «خلیفه حفتر می‌خواهد ما را به زمان دیکتاتوری بازگرداند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار