سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: شک همیشه در کنار کلمه یقین برای ما آشنایی دارد. یعنی اینکه شک کردن بدیهی است منتهی به یقین شود، اما برخی اوقات شکهای بیمورد و بیرویه افراد، آن هم در مورد چیزی یا کسانی که به آن ایمان هم دارند، جای تعجب دارد. اولین زمینه و بستری که در نهاد خانواده سرآغاز شک کردنها میشود بیاعتمادی است. خانوادهای را تصور کنید که الگوهای نامناسب مدام فرزندشان را در جامعه تهدید میکند. اعم از محلههای ناایمن که مملو از آسیبهای اجتماعی است، افراد ناباب، انواع بزهکاری اجتماعی و گونههای مختلف تخلفات که در زمینههای اجتماعی مشهود است... بدیهی است خانوادهها دچار یک اضطراب و نگرانی خاصی باشند که ناگزیر تبدیل به شکهای مختلف میشود، اما در این بین همین شک کردن که گاهی برای رسیدن به یقین در مباحث علمی و پژوهشی بسیار مؤثر و یک باید است، باعث فروپاشی خانوادهها میشود. حالا چرا؟ واقعاً در تحیر هستیم که خانواده با این قداست و زیبایی چرا باید با شکهای بیمورد دچار تزلزل شود. مگر نه اینکه ما برای دوستی، رفاقت، شراکت، زندگی و ... با معیارهای مختلف صحیح دست به انتخاب میزنیم؟ پس تردیدها برای چیست؟ چرا با اینکه میدانیم مثلاً قد کودکمان به میز نمیرسد، گلدان افتاده را از چشم او میبینیم و شک میکنیم؟ حال آنکه دست او اصلاً به میز نمیرسد. یا چه بسیار محبتها از همسرمان در زمینههای مختلف کرداری و گفتاری میبینیم بعد با یک حرکت کوچک و ساده وی را متهم میکنیم: حتماً زیر سرش بلند شده است! یا به این موضوع دقت نمیکنیم که نوجوان ما سرشار از هیجان است و شیطنتهای او بدیهی است و مدام شک میکنیم میگوییم بیمار است!
شاید الگوهای نامناسب، شاید شباهتهای مختلف و کاراکترهای منفی حاضر در جامعه با کمی شباهت به مورد ما باعث تردیدهای مختلف شود. اما چه وقتهایی واقعاً ما درست عمل کردهایم؟
شک و سوءظن کمتر در جامعه سنتی
بگذارید با نگاهی به جامعه سنتی و مدرنیته کمی جزئیتر به مسئله نگاه کنیم. در گذشته پیرامون خانواده روابط اجتماعی مردم محدود بوده و با احتیاط با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند. تربیت خانوادگی غالب بر همه تربیتهای اجتماعی بود برای همین نهاد خانواده بالاترین، عالیترین و افراد آن همیشه معتبرترینها میان دیگر عناوین و نقشهای اجتماعی بودند. به گونهای که یک روش و منش آموخته از پدر در زمینه کشاورزی، حتی اگر ابزار مکانیزه هم بود، اما روش سنتی ایشان معتبرتر بود. میزان باورها و عقاید صحیح آن برهه زمانی، بسیار زیاد و عامل بازدارنده خوبی جهت عدم بیاخلاقیها نیز بود. در چنین دورهای اگر یک رفتار شنیع دیده میشد به سرعت مورد انتقاد قرار میگرفت و مردم شخص یا اشخاص را خود به خود وادار به اصلاح میکردند. حتی افراد نیز در شرایط گناه و موارد غیراخلاقی خیلی خیلی ضعیف بودند و خجالت میکشیدند مبادا آبرویشان میان مردم دل پاک محلهشان برود.
مهمترین دلیل آن این بود که اولاً رفتارهای غیراخلاقی و شنیع کاملاً معدود بود، ثانیاً به دلایل مختلف بدیها یک بد همیشگی بود و در جامعه زشتیها کمتر مشهود بود.
گسترش دامنه شک و تردید با مدرنیته
در حال حاضر جامعه دچار یک دگرگونی منفی گرا شده است، به گونهای که آزادی اندیشه را بهانه میکنند تا بگویند عیسی به دین خود موسی به دین خود و چه اشکال دارد که فلان شخص در رسانه خود فحاشی کند یا فلان خانم بیعفتی خود را به نمایش بگذارد. به طور کلی همه ناهنجاریها در دوره کنونی برای همه مردم قابل رویت و هرگونه ارزیابی است، چراکه کافی است فقط به اینترنت نامحدود متصل باشید. خب همین فضای باز ناایمن نگرانیها را به شک و ذهن شکاک تبدیل میکند. یک نقد هم به دستگاههای متولی وارد است: در هیچ جای کشور شاهد آن نیستیم تا با در بسته در مورد آگاهیهای بیمورد مواجه شویم. تصور کنید یک شرکت خارجی برای ساخت ایمیل شما حتماً به سن و تاریخ تولد شما نظارت دارد و اگر سن فرد یا افرادی واجد شرایط و سن قانونی استفاده از فضای مجازی را نداشته باشد حتماً جلوگیری خواهدکرد، اما در اکثر شرایط فرهنگی و هنری و رسانهای ما اینگونه نیست. اقتضای دوره کنونی را بهانه میکنیم و یک اپوزیسیون مدرنیته شدن هم به خود میگیریم که دنیا شکل دیگری شده است. هرچه مغایر با اخلاقیات است، چون در فرهنگ غربیها درست است پس ما هم... لذا بدیهی است خانوادهها نگران فرزندان خود و حتی همسر خود باشند که مبادا در فلان سایت فضای مجازی یا برنامه ماهوارهای چه چیز را ببیند بشنود و تقلید وگرایش پیدا کند. در جامعه ناایمن (از نظر آسیبهای اجتماعی مؤثر بر زندگیها) همه دچار تشویش و اضطراب خواهند بود. قطعاً با مدنیت در جوامع و حضور بیشتر مردم در خارج از خانه نهایتاً با انتقال فرهنگها و رفتارها در خانواده مواجه هستیم.
شک و تردیدهای مادرانه زیاد شده است
گام اول را در شروع شک و فروپاشی خانواده، بیاعتمادی بر میدارد و، چون خانوادهها به صورت علنی بزهکاریهای اجتماعی و انواع خلافها و موارد را میبینند، بیاعتماد میشوند.
مادرها همیشه نقش بسزایی در تربیت خانواده خود دارند، یعنی علاوه بر اینکه برای فرزندان خود مادری میکنند کاملاً همسر خود را میتوانند درک کنند و بیش از پیش به تربیت کل اعضا بپردازند. اکنون مانند گذشته نیست که آنقدر حیا در مردم مشهود باشد. مردم معتقد آزادی دارند و هرکس هرکار دلش خواست میتواند کند! خب مادر وقتی بیرون از خانه را اینگونه ببیند همیشه دچار خودآزاری، تعارض و شک میشود: نکند فرزندم با دوستانش روزهخواری کنند، نکند سیگار بکشد، پسر همسایه قلیان میکشد و براین باور است که دود در آب شسته میشود! نکند پسر من هم همین فکر را کند... او دیده و شنیده است که در خیابان چه میشود آن هم بهصورت علنی. در سینما دیده است که بازیگران از زن و شوهر به هم صمیمیتر هستند، بدون آنکه این فیلم را مارک کنند منفی ۱۸ سال نبینند یا بالاخره ببینند. دیده است حجاب فقط یک پوشش از سر مجوز گرفتن برای اکران فیلم است، دیده است از تئاترها بوی شاهنامه و قصههای حماسی نمیآید. دیگر صدای آواز دهل از دور و نزدیک خوش نیست و موسیقیها هم مخرب شده است. نگرانی مانند خوره به جان مادر افتاده است. اگر ذهن وی شکاک نشود جای تعجب است.
پدرها، اما خونسردتر عمل میکنند و مدام میگویند من بچه خودم را میشناسم، خراب نمیشود یا بعضی میگویند: «بگذار جوانیاش را کند. چکارش داری؟» این نه بدان معناست که پدرها نگرانی ندارند، خب طبیعی است که آنان درگیری تربیتی کمتری با فرزندان به شکل نزدیک دارند. این ذهنیت فقط در میان والدین و فرزندان نیست. گاهی در خانه و خانواده شاهد آن هستیم که خانمها نسبت به شوهرانشان نیز ذهنیتی اینچنینی دارند. مثلاً دیر به خانه رسیده است، تلفنش خاموش شده است، از سر کار به خانه آمده است. برخلاف آنچه باید باشد گرسنهاش نیست یا تلفن خود را درخانه پاسخگو نیست، ذهنیت منفی و شک گرا خانمها را به افکار منفی میکشاند و مدام در اندیشههای مخرب به سر میبرند و برعکس هم آقایان نسبت به همسر خویش...
زنان به خانواده خود اعتماد هدیه کنند
مادرها و همسران گرامی، توجه کنید اگر همیشه برای فرزند خود، برای همسر خود، آن چیزی که باید باشید جای هیچ گونه شک و نگرانی نیست. با خود این سؤال را مدام تکرار کنید: چنانچه من مادر خوبی بوده باشم و فرزند خود را خوب تربیت کرده باشم آیا ممکن است فرزند من گمراه شود؟ ناخودآگاه میگویید غیرممکن است و درصد آن اندک. یا از خود سؤال کنید اگر من همسر خوب، فداکار و عاشقی هستم آیا شوهر من نسبت به من بیتوجه خواهد بود؟ حتماً چنین نیست.
در واقع خانمها خانه را پایگاه ایمن فرزندان و شوهر خود کنند به صورتی که دل و قلب ایشان مدام برای خانه بتپد. در تکاپوی رسیدن به خانه باشند تا در جمع خانه قرار بگیرند. در چنین شرایطی بدیهی و غیرممکن است دچار مشکلات شده و حتی بخواهند با دیدی که نسبت به آسیبهای جامعه دارند همسر و فرزندان خود را به دیده شک و تردید ببینند، چراکه خانه امن برای آنها مهیاست، پس چرا به آغوش ناامن جامعه فرار میکنند؟ زنان به خانواده خود اعتماد هدیه مینمایند.
رفتارهای شک برانگیز نکنیم
گاهی ما دانسته یا ندانسته کارهایی میکنیم که موجب سؤال و شک میشود. تصور کنید مردی را که از سر کار به خانه آمده است. قبل از رسیدن دچار ضعف و سر درد شده و کمی بیحال است، پس از قرارگیری در منزل گوشهای مینشیند. با کم حرفی بسیار غرق در گوشی خود میشود. گاهی گوشی خود را هنگام بازدید از صفحات مجازی مایل گرفته بهصورتی که انگار کسی نبیند و متوجه نشود. در این بین تلفن همراه وی زنگ میخورد، بهجای رد تماس جواب نمیدهد. همسر وی دچار شک میشود و افکار منفی را در ذهن خود تداعی میکند تا جایی که دچار اختلال رفتاری میشود.
حالا تصور کنید اگر مرد خانواده قبل از ورود به خانه تماسی حاصل کند به بهانه آنکه من در راه هستم کمی خستهام و... اگر خریدی دارید بگویید، یا اینکه هنگام ورود به خانه با همسر خود اختلاط کند، هنگام توجه به خانوادهاش چیزی، برنامهای و کاری را جایگزین نکند و اگر در سایتی مشغول هرچند مطالعه مهمی هم هست گوشی را طوری در دست نگیرد که انگار کاری پنهانی دارد. اگر قصد پاسخ تلفن خود را ندارد از دسترس خارج کند.
از سوی دیگر تصور کنید اگر همسر خانه مثبتاندیش باشد و ذهنیت شکاکانه به همسر خود نداشته باشد چگونه خواهد شد: قبل از آمدن وی بداند خیابانهای تهران همیشه ترافیک است و ممکن است با دیر رسیدن، مرد خانهاش خسته شده باشد. ممکن است باتری گوشی وی تمام شده باشد. ممکن است وی تمایل به جواب دادن تلفن خود نداشته باشد و به هر دلیلی نخواهد خانواده خود را درگیر کارهای خویش کند. به همین سادگی میتوان جلوی بروز شک و سوءظنها را گرفت.
* مددکار اجتماعی