سرويس تاريخ جوان آنلاين: جهان در قرن بیستم شاهد تحولات گسترده و وقایع متنوع، متضاد، تأثیرگذار و در عین حال خیرهکنندهای بوده است. سرعت و ابعاد گسترده این تحولات به تنهایی با آنچه در قرون پیشین بر جهان گذشته است برابری میکند. جنگهای جهانی، انقلابها، تعارضات و درگیریهای میان جوامع بخش قابل توجهی از تحولات قرن گذشته را به خود اختصاص داده است. برخی از این رخدادها با همه اهمیتشان دامنه اثر محدودی از خود به جای گذاشته و برخی پویایی جریانات درونی خود را حفظ کرده و گستره کلانی از ساختارها و فرآیندهای نظام بینالملل را تحت تأثیر قرار دادهاند. وقوع انقلاب اسلامی در کنار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از جمله حوادثی است که تأثیر فوقالعاده و شگفتآوری در ورای مرزها و نظام بینالملل بر جای گذارده است.
حیرت و نگرانی غرب از وقوع انقلاب اسلامی در ایران نه تنها ناشی از عدم درک و آشنایی صحیح آنها با جریانها و تحرکات داخلی و فرهنگ سیاسی و فکری درون جامعه ایران بود، بلکه بروز چالش در منافع سرشار سیاسی و اقتصادی آنها نیز بر ابعاد این نگرانی میافزود. ایران به عنوان یکی از بزرگترین دارندگان منابع گاز و نفت، مرز مشترک ۲۵۰۰ کیلومتری با یکی از پایههای نظام دو قطبی در دوران جنگ سرد دارد. کشور ما جایگاه مهمی در کمربند اسلامی به عنوان یکی از قویترین مراکز فکری و فرهنگی و همچنین موقعیت استراتژیک آن در منطقه حساس خاورمیانه در گردونه منافع حیاتی و امنیتی غرب و قدرتهای بزرگ دارد. پیچیدگی رفتار متقابل غرب و ایران فارغ از عنصر زمان ناشی از عواملی از این دست بوده است. شدت و ضعف برخورد و تعامل غرب با ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب تا حدود زیادی تابع و وابسته به همین عوامل است. در تاریخ معاصر ایران این نخستین بار نبوده است که در ایران تحول عمدهای رخ دهد که مرکز دغدغه بینالمللی شود. تاریخ رقابت روسیه تزاری با انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی با امریکا در ایران از اواخر قرن ۱۹ میلادی به خوبی منافع و دغدغههای غرب در این کشور را نمایان میسازد. با وجود تمام رخدادهای تاریخ معاصر ایران آنطور که وقوع انقلاب اسلامی غرب را نگران ساخته و به عبارت بهتر به هراس واداشته و متحیر کرده هیچ حادثه دیگری تا این حد اثرگذار نبوده است.
مطالعه تحولات پیشین و بررسی تاریخ معاصر ایران مؤید این واقعیت است که پس از پیروزی انقلاب، غرب و قدرتهای بزرگ عملاً امتیاز حضور و دخالت مستقیم در جریانات جاری جامعه ایران را از دست دادهاند. در این بین حتی بازیگران حاشیهای نیز به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهاند. برای مثال بیش از ۸۰ درصد واردات نفت رژیم صهیونیستی از ایران تأمین میشد که هرگونه خللی در این امر ضربه سنگینی را به اقتصاد این رژیم وارد میساخت. از سوی دیگر این رژیم همپیمان نظامی نیرومندی را از دست داده است و سیاستهای جدید ایران در قبال فلسطین و حمایت آنها تا سرحد حذف اسرائیل عملاً منجر به درهمریختگی برنامهها و سیاستهای آنها شد.
در چنین شرایطی بود که اربابان غربی شاه برخلاف برآوردهای اطلاعاتی خود با خیزش عمومی و غیر قابل بازگشت مردم ایران روبهرو شدند و با سرعت گرفتن جریان انقلاب اسلامی توان هرگونه تصمیمگیری را از دست دادند. اما وقتی موشکافانهتر به خصومت غرب با جمهوری اسلامی ایران مینگریم، در طول سه دهه گذشته این مخاصمه و رویارویی در سطوح و لایههای گوناگونی جریان داشته و نمودها و جلوههای مختلفی را از خود بروز داده است. زمانی دشمنی غرب در قالب مخالفت با شکلگیری نظام و حاکمیت اسلامی جلوه میکرد. گاهی خصومت غرب در حمایت از دشمنان نظام جمهوری اسلامی مثل رژیم بعثی عراق و منافقین ظهور و بروز مییافت. برخی ایام ایران را حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر میخواندند و در حال حاضر هم که فرزندان این مرز و بوم به توانمندیهای علمی، هستهای، دفاعی، نظامی و اقتصادی دست یافتهاند، حقد و کینه خود را در دستیابی ایران به فناوریهای روز آشکار میکنند. به راستی رمز و راز دشمنی و خصومت دنیای غرب با نظام جمهوری اسلامی در چیست؟ آیا صرفاً سطح منازعه در هستهای شدن ایران، حقوق بشر و یا به اصطلاح تروریسم است؟ در حالی که با نگاه متفاوتی میتوان درک کرد که دشمنی غرب فراتر از مسائل ادعایی فوق است.