سرویس تاریخ جوان آنلاین: محمد رضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، به مناسبت سالروز درگذشت «صادق هدایت» در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
اول: در عصرگاه یکی از روزهای تابستان سال هفتاد، در منزل دوستم زنده یاد شمس آل احمد، از او پرسیدم:"چرا در آثار صادق هدایت، یک زنِ متعارف یافت نمیشود؟ جنس مونث در نگاشتههای او، یا لکاته است و بدریخت، یا اثیری و رویایی؟ یعنی دم دست این بشر، یک زن معمولی پیدا نمیشده؟ "شمس جواب داد:"نمی توانست! "دوباره پرسیدم: "جلال هم همین را میگفت؟ " گفت: "جلال این را یک جا نوشت، پیدایش کن وبخوان"…گشتم ویافتم. نقدی بود بر "بوف کور" که جلال درآن آورده بود:"این کتاب، اتوبیوگرافی نویسنده است. هدایت درآن به رجالههایی که دنبال شهوت میدوند وخوب جماع میکنند واز همین سربند خوشبختند، فحش میدهد. از سویی دیگر به بدن خویش مینگرد و از شهوت انگیزی ناامید است. آیا همین جمله نمایانگر علل بیزاری او از رجالههایی که خوب جماع میکنند و خوشبختند، نیست؟ " (ر. ک. به: ادب وهنر ایران، ج. دوم)
دوم: صادق هدایت با احمد فردید، سابقه و دوستی داشت. از فردید داستانهایی درباره هدایت نقل شده که در این نوشتار، هیچیک از آنها قابل بازگویی نیست. سربسته آن این است که: ناتوانی او را به عنصری مورد طمع و تمتع مبدل ساخته بود! شازده باشی و خوش بَرورو و در طایفه قاجار و آن وقت دست تطاول جماعت حریص را بر خود ندیده و نهایتا تا پایان عمر بدان آموخته نشده باشی؟
سوم: این اثبات شده است که "دگرباشی جنسی" نوعی "دگرباشی ذهنی" می آورد. یعنی این فقره بر نحوه اندیشه و عمل این جماعت، تاثیری قطعی خواهد داشت. غبن و عصیان، دو ره آورد طبیعی این مرضاند و هر دو در آثار هدایت آشکار. نمیخواهم تمامی تلخیهای او در "بوف کور"، "حاجی آقا"و "توپ مرواری" و…الخ را به این فقره نسبت دهم، اما بی شک این عامل یا موثرترین یا یکی از موثرترینها بوده است. آدمِ ناتوان، ناگزیر عقدههای خود را به جایی دیگر میبرد و هدایت نیز با نبوغ و قدرت قلم و وسعت اطلاعات، از آن در عرصه ادبیات رونمایی کرد، اما مشغولیات ادبی کجا میتواند جای قدرتمندترین غریزه انسانی را بگیرد؟ و چه چیز میتواند آن را کاملا کور کند جز مرگ؟
چهارم: درسالِ قبل، بهروز افخمی این واقعیت مورد تغافل را، در برنامهای تلویزیونی بازگفت. در واکنش بدان عدهای درآمدند که: با این حرفها نمیتوان هدایت را از ادبیات حذف کرد! این قلم میگوید: هرکس که در هرعرصهای قلم برکاغذ نهاده، قابل حذف نیست، اما قابل بازشناسی هست و بی شک از رهیافتهای مهم این بازشناسی، شناخت تمایلات جهت دهنده زندگی اوست، همانگونه که درباره هدایت نیز.
این فقره هنگامی اهمیت مضاعف مییابد که بدانید نوشته جات هدایت، کسان فراوانی را دم چک خودکشی برده است!