کد خبر: 950351
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۶:۰۴
راهکار‌های توفیق امام خمینی (ره) در مبارزات از منظر جامعه‌شناسی تاریخی
یکی از وجوه ممیزه رهبری امام خمینی در مقایسه با دیگر مخالفان رژیم پهلوی حتی روحانیون، قدرت مرجعیت وی بود. حقیقت مرجعیت دینی مبتنی بر درک، آگاهی، دین‌شناسی، دردآشنایی و مسئولیت‌شناسی است. می‌توان ادعا کرد که از جمله مهم‌ترین رموز توفیق امام همین ویژگی است
احمدرضا صدری
سرويس تاريخ جوان آنلاين: سخن از علل و راهکار‌های توفیق امام خمینی در مبارزات سیاسی و انقلابی از مهم‌ترین رهیافت‌ها به شناخت پدیده انقلاب اسلامی است. این مقوله در مقالی که در پی می‌آید، مورد بررسی قرار گرفته است.

مرجعیت فقیه، حکومت بر دل‌ها

یکی از وجوه ممیزه رهبری حضرت امام خمینی (قده) در مقایسه با دیگر مخالفان رژیم پهلوی حتی روحانیون، قدرت مرجعیت وی بود. حقیقت مرجعیت دینی مبتنی بر درک، آگاهی، دین‌شناسی، دردآشنایی و مسئولیت‌شناسی است. می‌توان ادعا کرد که از جمله مهم‌ترین رموز توفیق امام در ایجاد و هدایت نهضتی شگرف در سرزمینی که پیشتر و بیشتر شاهد انواع جنبش‌ها و حرکت‌های سیاسی نافرجام و احیاناً بدفرجام به نام ملت، آزادی و استقلال بوده، همین ویژگی است.

قدرت و نفوذ مرجعیت در مذهب شیعه به علت باز بودن باب اجتهاد از اهمیت بالایی برخوردار است. مرجعیت فقیه به معنی حکومت بر دل‌هاست و اطاعت در تمامی شئون زندگی بر این اساس است که فتوای او همان حکم خداست و پیروی از ولی‌فقیه اطاعت از فرمان امام و در نهایت اطاعت از رسول خدا و در نهایت اطاعت از خداست که قرآن صریحاً بیان می‌دارد: «وَ مَنْ یُطِیعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ: هرکس پیامبر (ص) را اطاعت کند، بی‌تردید خدا را اطاعت کرده است.»

از آنجا که امام خمینی پس از فوت آیت‌الله‌العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰ یکی از افرادی بودند که عهده‌دار مقام مرجعیت و فتوا شدند، نفوذ ایشان در جامعه به شدت افزایش یافت و همین امر اجرای فتاوای ایشان را برای مقلدینش واجب می‌کرد و نقش مهمی را در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کرد. امام با داشتن سابقه انقلابی و مبارزاتی و برخوردار بودن از رفیع‌ترین جایگاه مذهبی (مرجعیت) و شهرت گسترده توانست خشم و نارضایتی یک جامعه چند دسته را به سوی هدف واحدی متمرکز کند. ارتشبد عباس قره‌باغی، آخرین رئیس ستاد ارتش شاه، در خصوص تأثیر مرجعیت امام بر روحیه نظامیان می‌گوید:
«به طوری که می‌دانیم مذهب رسمی ملت ایران اسلام و شیعه اثنی‌عشری است و اهمیت فوق‌العاده‌ای در جامعه ایران و به‌خصوص نیرو‌های مسلح شاهنشاهی داشت. اگرچه عده قابل ملاحظه‌ای مراسم مذهبی را بجا نمی‌آوردند، ولی تقریباً اکثریت سربازان و تعداد قابل توجهی از افسران و درجه‌داران سخت معتقد به مذهب و مقلد آقایان علمای دینی بودند... برابر اظهارات سپهبد جعفری (سرپرست شهربانی کشور در شورای امنیت ملی دولت آقای بختیار) تعدادی از پرسنل شهربانی کتباً گزارش کرده بودند که از مقلدین آیت‌الله خمینی هستند و نمی‌توانند برخلاف دستورات آیت‌الله عمل کنند.»

به‌علاوه فتاوای امام مبنی بر تکلیف شرعی سربازان، درجه‌داران و افسران به ترک سربازخانه‌ها و تلاش والدین برای وادار ساختن آن‌ها به ترک سربازخانه‌ها در اطاعت از مراجع تقلید، به‌طور مؤثری واقع شده بود که حتی غالب پرسنل به‌خصوص افراد وظیفه ادامه خدمت سربازی را در آن شرایط مخالف مذهب می‌دانستند و به همین دلیل از پادگان‌ها فرار و به خانواده و بستگان خود که بسیاری از آنان در جمع تظاهرکنندگان بودند، می‌پیوستند.

امام خمينیاستفاده رهبر از فرهنگ سیاسی شیعه

منظور از فرهنگ سیاسی شیعه، نوع نگرش و طرز برخورد شیعه امامیه با سیاست و قدرت سیاسی است که تحت تأثیر مبادی نظری و عقاید و باور‌ها و سنت‌های شیعه در متن تاریخ و حیات جمعی شیعیان شکل گرفته و تعیین‌کننده الگو‌های کنش رفتار سیاسی آنان در پذیرش یا نفی حکومت‌هاست. از مهم‌ترین این عناصر و مفاهیم باید از اصل امامت، انتظار و غیبت، اعتقاد نامشروع بودن حکومت غیرمعصوم و نهی از منکر نام برد. همچنین از نماد‌های مذهبی در فرهنگ شیعه باید به عاشورا، سوگواری و تعزیه و سنت یاد شهیدان اشاره کرد که بالقوه حاوی قدرت عظیمی در تحریک و بسیج مردم و دمیدن روح مبارزه و انقلابی‌گری هستند. عنصر اجتهاد و مرجعیت و نماد مسجد و منبر نیز از عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی شیعه هستند. استفاده از مفاهیم و مناسبت‌های اسلامی و به‌ویژه شیعی از جمله در ماه رمضان، شهادت حضرت علی (ع) و ماه محرم و ایام تاسوعا و عاشورا و سایر مناسبت‌های شیعی برای ابراز مخالفت با رژیم موجب عجز و استیصال شاه شده و سیاست‌های شاه را در وضعیت پارادوکسیکال شدید قرار داده بود. وی که به دلیل مخالفت امام خمینی، مرجع تقلید مبارز شیعیان، با او و سیاست‌های ضد دینی‌اش از کسب مشروعیتی مذهبی عاجز شده بود کوشید تا با بازگشت به فرهنگ و تفکرات باستانی ایران یک نوع ناسیونالیسم مرتجعانه را به عنوان مبنای مشروعیت رژیم خویش ایجاد کند و به نفوذ روحانیون خاتمه دهد یا دست‌کم آن را محدود سازد که اوج آن تغییر مبنای تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی و نیز تشکیل سپاه دین بود، لیکن این اقدامات موجب تنفر هرچه بیشتر مردم از وی می‌شد. به علاوه دستگاه‌های سرکوب رژیم شاه با وجود گسترش کمی فراوان و جذب نیروی بسیار به علت گستردگی عظیم مراسم مذهبی که اقصی نقاط کشور را در برمی‌گرفت، قادر به سرکوب مبارزات نبود.

وجود مجالس و مناسبت‌های مذهبی بسیار در تقویم اسلامی و به‌ویژه شیعی برای احیای مفاهیم صبر و فداکاری و برگزاری باشکوه این مراسم و حضور روحانیون در این مجالس و یادآوری مصائب مشترک کل جامعه که به نوبه خود می‌تواند برای تضمین کنش و مبارزه جمعی استفاده شود، نقش مهمی در مبارزات علیه شاه داشت. یکی از مهم‌ترین موارد در این زمینه واقعه کربلا و مناسبت‌های مربوط به شهادت امام حسین (ع) است. کلر بریر در اثر «ایران، انقلاب به نام خدا» در این باره می‌گوید:
«در ایران اغلب از حسین نام برده می‌شود. حسین کیست؟ یک تظاهرکننده، یک شاهد ـ. یک شهید ـ. که با رنج خود علیه بدی تظاهر می‌کند و از این‌رو مرگ او افتخارآمیزتر از زندگی کسی است که بر او غلبه کرده است.»

فیشر از دیگر پژوهندگان غربی انقلاب اسلامی از پدیده‌ای با عنوان پارادایم کربلا نام می‌برد که درک مشترکی از شهادت امام حسین (ع) در کربلا محسوب می‌شود:
«پارادایم کربلا داستان امام حسین (ع) یعنی سومین بخش اسطوره اصلی محمد (ص)، علی (ع) و حسین (ع) است. این بخش از نظر عاطفی شدیدتر و متمرکزتر از دو بخش دیگر است و تقریباً در همه سخنرانی‌های مذهبی مردمی به آن اشاره می‌شود، اما درک آن فقط به عنوان نقطه اوج داستان علی (ع) ممکن است. کانون توجه آن نظام جبارانه فاسد و ظالمی است که مکرراً [در این جهان]بر وفاداری استوار بر حقیقت محض پیروز می‌شود. توان بالقوه سیاسی پنهان و همیشگی آن برای چارچوب بخشیدن به نارضایتی‌های کنونی یا پوشاندن آن از همین‌جا نشئت می‌گیرد.»

پارادایم کربلا از نظر فیشر حماسه‌ای ارزشی با توان بسیجی بسیار زیاد محسوب می‌شود که بر اساس تجارب مذهبی روزمره و تاریخ اجتماعی و فرهنگی ملت شکل گرفت و مناسبتی بود که به نارضایتی‌های موجود و تلاش برای یافتن شیوه‌هایی برای بیان و بسیج که خود بخشی از نظام فرهنگی بود، معنا می‌داد. در همین چارچوب بود که مخالفان راهپیمایی‌های سیاسی و تظاهرات خود را توأم با حرکت دستجات مذهبی و در روز‌های سوگواری برگزار می‌کردند و ضمن مراسم عزاداری شعار‌های سیاسی و مذهبی را مخلوط و بدین وسیله از راه معتقدات مذهبی پرسنل نیرو‌های مسلح را بیشتر به طرف خود جلب می‌کردند.

از نظر میشل فوکو، اندیشمند پست مدرن، مذهب تشیع دقیقاً نوعی از اسلام است که با تعلیم و محتوای رمزی خود بین آنچه عبارت از اطاعت خارجی محض از قوانین است با آنچه عبارت از زندگی عمیق ذهنی است، تفاوت قائل می‌شود. به نظر وی ایرانیان در خلال اسلام، به دنبال نوعی تغییر در زندگی خود می‌گردند، به عبارت دیگر اسلام سنتی وجود داشته است و هویت آن‌ها را تضمین می‌کند. در این نحوه زندگی با مذهب اسلام مانند نیرویی انقلابی زندگی می‌کنند که چیزی غیر از اراده اطاعت وفادارانه‌تر از قانون وجود داشته است. به عبارت دیگر وجود چنین اراده‌ای همراه با تجربه ذهنی که فکر می‌کنند در دل تشیع می‌یابند به آن‌ها امکان می‌دهد زندگی را به‌طور کامل تغییر دهند.

استفاده رهبر از سازمان روحانیت

یکی از شاخصه‌های قدرت اقناعی که آن را از قدرت سرکوب متمایز می‌سازد پیوند آن با منبع قدرت سازمانی است. حال آنکه قدرت سرکوب پیوند عمیقی با منبع قدرت شخصی به زیان قدرت سازمانی دارد. روحانیت ایران از بسیاری جهات همانند احزاب سیاسی جهان سازماندهی نسبتاً کارآمد در سطح کل جهان تا کوچک‌ترین واحد اجتماعی یعنی محلات داشته است و دارد که اجزای آن نیز در شرایط مناسب، به طور منسجم از بالا تا پایین و بالعکس با هم در ارتباط هستند و به جرئت می‌توان گفت: روحانیت در ساختار اجتماعی ایران از دوره صفویه به این سو نقش مرجع و هدایت‌کننده را داشته و تنها گروهی بوده که توان به جنبش در‌آوردن توده‌ها را داشته است، لذا پس از تبعید امام وی از مبارزات خود علیه رژیم دست برنداشت و طلاب و زائران را طی سخنرانی‌های خود در مورد اینکه شاه عامل ضد اسلام و آلت دست امپریالیسم خارجی است، توجیه می‌کرد. همچنین وی از علما دعوت می‌کرد تا برای دستیابی به حقوق خود مبتنی بر رهبری امت اسلامی در جهت مستقیم و علنی علیه قدرت نامشروع حاکم تلاش کنند. با فراگیر شدن جاذبه پیام‌های امام در میان طلاب قم پیام‌های وی از طریق شبکه‌های روحانیت در سراسر ایران گسترش یافت. به نظر اسکاچپول همه این‌ها در اواسط دهه ۷۰ میلادی/ ۵۰ شمسی همزمان با نفرت فراگیر ایرانیان نسبت به شاه و سیاست‌های رژیم او ـ. سیاست‌هایی که به نظر می‌رسید بیشتر در جهت توسعه ارتش و حصول اطمینان از تأمین نیاز‌های نفتی غرب و مطابقت با منافع امریکا قرار دارند تا تأمین نیاز‌ها و تقاضا‌های مردم ایران‌ـ صورت می‌پذیرفتند.

پس از آغاز اعتراضات علیه شاه شبکه‌ها و نهاد‌های ارتباطی روحانیون شیعی و نیز روحانیون و مردم (ارتباط از طریق مساجد و مراسم مذهبی) برای تقویت و تداوم بخشیدن به مقاومت فراگیر علیه حکومت لازم و حیاتی بودند. سازمان روحانیت که برخلاف کلیسا‌های مسیحی ساختار سلسله مراتبی ندارد، بعد از دهه ۳۰ بسیار بهبود یافت و نوعی انقلاب تشکیلاتی به ابتکار مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در تشکیلات روحانیت ایجاد شد که این تحول به بنیادی برای ظهور شبکه کارایی از روحانیون و سازمان‌های مذهبی محلی تبدیل شد. این شبکه فرهنگی بر اثر دو عامل در خدمت انقلاب قرار گرفت:
۱ ـ ظهور امام خمینی که به نخستین نظریه سیاسی نظام‌مند طی چند سال اخیر مجهز بودند و در سلسله درس‌هایی تحت عنوان حکومت اسلامی یا ولایت فقیه استدلالاتی نظری برای اثبات عدم جدایی دین و سیاست در اسلام ارائه کردند و به این ترتیب مشی منطقی و عقلانی اسلام به عنوان بنیانی برای داعیه مسلمانان در خصوص قدرت مشروع به کار گرفته شد.
۲ ـ امام خمینی طی دوران تدریس در حوزه علمیه قم چند طلبه را آموزش دادند که نسل جدیدی از روحانیون را تشکیل می‌دادند. اینان که عمیقاً به فلسفه سیاسی امام معتقد بودند منابعی را گردآوری و ساختار تشکیلاتی سازمان مذهبی را احیا کردند و بدین ترتیب توان آن را برای کنش جمعی افزایش دادند.

بدین ترتیب اسلام شیعی هم از نقطه نظر سازمانی و هم از لحاظ فرهنگی برای ایجاد انقلاب علیه شاه نقش حیاتی به عهده داشت. روحانیونی که تابع امام بودند، عقاید سیاسی‌ای را تبلیغ می‌کردند که شاه را زیر سؤال می‌برد، سپس شبکه‌ها، روش‌های اجتماعی و اسطوره‌های اصلی شیعه به ایجاد هماهنگی در نهضت توده‌ای شهری و ایجاد اراده اخلاقی در آن برای مقاومت در مقابل اختناق و سرکوب مسلحانه کمک می‌کردند. تمام این‌ها به این معنی بود که بخش بسیار سنتی از زندگی ایران ـ. ولو اینکه به شکل جدیدی موقعیت خود را در یک صحنه اجتماعی سیاسی مدرن و مستقل پیدا می‌کرد ـ. ارائه‌دهنده منابع سیاسی حیاتی برای شکل دادن به نهضتی انقلابی با چهره‌ای بسیار مدرن بود.

استفاده رهبر از طرح حکومت اسلامی

سابقه تلاش امام خمینی برای ارائه طرح حکومت اسلامی به سال‌های آغازین دهه ۲۰ بازمی‌گردد که با نگارش کتاب کشف‌الاسرار در سال ۱۳۲۳ ضمن حمله به رضاشاه و سیاست‌های ضدمذهبی او طرح یک حکومت اسلامی را که تحت نفوذ مجتهدین باشد عرضه کرد. امام در این کتاب ضمن ارائه استدلال‌های عقلی پیرامون نقش فق‌ها و مجتهدین در تعیین و نظارت بر اقدامات سلطان می‌گوید:
«چه شد که مجلس مؤسسان که با زور سرنیزه تشکیل شد و همه دیدید اکنون هم حکمش نافذ و درست است، ولی اگر این مجلس از اشخاص مطلع صحیح‌العمل تشکیل شود و بر طبق قانون‌های خدایی باشد عیب پیدا می‌کند؟»

با این حال امام در این کتاب ضمن اینکه هرگونه سلطنت را به جز سلطنت الهی برخلاف مصالح مردم می‌داند و آن را نظامی ستمکار می‌نامد و جز قانون الهی همه قوانینِ برخلاف آن را لغو و باطل می‌داند، لیکن مانند اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان سیاسی شیعه معتقد است تا زمانی که مجتهدان نتوانند نظام بهتری را جایگزین این نظام سلطنتی کنند وجودش را از عدمش مناسب‌تر می‌دانند و با آن مخالفت نمی‌کنند. پس از فوت مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی امام خمینی این بار در مقام مرجعیت شیعی حمله مستقیم خود را به رژیم پهلوی آغاز کرد و طی دوران تبعید خویش در نجف با ارائه درس‌هایی با عنوان حکومت اسلامی تحت ریاست ولی‌فقیه به عنوان بدیل و جانشین حکومت‌های جائر سلطنتی رژیم پهلوی را شرعاً و عقلاً نامشروع خواندند. به نظر وی سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی بود که امام حسین (ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام و همه مسلمانان را به قیام دعوت فرمود. این‌ها از اسلام نیست و اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد.

امام ضمن زیر سؤال بردن و رد مشروعیت رژیم پهلوی نظام سلطنتی را با حکومت یزید و فرعون مقایسه می‌کند و می‌گوید:
«در روایات است که از طبری نقل می‌کنند و از ابن‌اثیر در روایات است که ملک‌الملوک را پیغمبر (ص) فرموده است که منفورترین کلمات است پیش من، یعنی شاهنشاه، این جزو کلمات منفور است که به کسی از بشر نسبت داده شده، این مال خداست.»

امام درباره نوع حکومت اسلامی در زمان غیبت امام معصوم (ع) معتقد به ولایت فقیه بوده است و آن را عقلاً لازم و شرعاً جزو سیره پیامبر (ص) می‌دانست و معتقد بود صرفاً بیان احکام در یک جامعه اسلامی کافی نیست، بلکه قانون مجری لازم دارد و اسلام همان‌طور که جعل قوانین کرده قوه مجریه هم قرار داده که ولی امر متصدی آن است و برای تحقق این امر بر لزوم انقلاب سیاسی در همه کشور‌های اسلامی تأکید می‌کند:
«شرع و عقل حکم می‌کنند که نگذاریم وضع حکومت‌ها به همین صورت ضداسلامی یا غیراسلامی ادامه پیدا کند. دلایل این کار واضح است:، چون برقراری نظام سیاسی غیراسلامی به معنای بی‌اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است. همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسی غیراسلامی نظامی شرک‌آمیز است، چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم و باز به این دلیل که ما موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی را برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرت‌های نارواست... ما چاره‌ای نداریم، جز اینکه دستگاه‌های حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیئت‌های حاکمه خائن، فاسد، ظالم و جائر را سرنگون کنیم، این وظیفه‌ای است که همه مسلمانان در یکایک کشور‌های اسلامی باید انجام دهند و انقلاب سیاسی اسلام را به پیروزی برسانند.»

طرح حکومت اسلامی مورد نظر امام خمینی طی دوران اقامت وی در نجف شکل منسجمی به خود گرفت و در پاریس از طریق رسانه‌های بین‌المللی به گوش آحاد مردم ایران به عنوان بدیل و جایگزین سلطنت می‌رسید و در همین راستا امام با توجه به نفی حکومت و سلطنت طاغوت هرگونه پیشنهادی از سوی رژیم شاه را برای تصدی مقام سیاسی در ایران رد می‌کرد. ریچارد کاتم ضمن ابراز شگفتی از اقدامات امام و بی‌نظیر خواندن جنبش و پدیده ناشی از آن می‌گوید:
«او در سنین نزدیک به ۸۰ سالگی تمامی پیشنهاد‌های مربوط به قبول تصدی مقام سیاسی در ایران را رد کرد. نهاد پادشاهی را مغایر با اسلام بیان کرد و بدین ترتیب راه مصالحه با شاه و دودمان پهلوی را بست.»

رهبر و استفاده بهینه از شیوه مبارزه منفی

پیوند عمیق امام با سازمان روحانیت شیعه و بهره‌گیری از ابزار قدرت اقناعی که بسیج توده‌ها را به همراه داشت، در مقابل قدرت شخصی شاه که متکی بر توان سرکوب نظامیان بود و هیچ‌گونه بهره‌ای از اقناع نداشت، موجب شد تا مشی اصلی مبارزه امام علیه رژیم شاه، مبارزه منفی، عدم همکاری و اطاعت از دستورات شاه و مقامات اجرایی باشد. امام که با توجه به پیشرفت روند مبارزه علیه رژیم استراتژی‌های خود را ارائه می‌کرد مبارزه مسلحانه را در آخرین مرحله قرار داده بود:
«ما همه موظفیم که بر ضد این (شاه) قیام کنیم، قیام قلمی، قیام قولی، هر وقت هم شد قیام به سلاح، هر وقت، وقت پیدا کردیم، اول کسی که سلاح را به دوشش بگیرد، خود منم.» لذا با توجه به نظر امام مبنی بر قیام همه‌جانبه توسط همه اقشار جامعه با هر وسیله ممکن به تدریج و با فراگیر شدن مبارزه حتی پایه‌ها و ارکان اصلی قدرت رژیم همچون بوروکرات‌ها و نظامیان ـ. که کاملاً از قدرت تشویقی شاه بهره‌مند شده بودن ـ. نیز به مبارزان پیوستند. این مشی مبارزه منفی از دعوت روحانیون به اعتصابات ادواری و نرفتن به منبر و مبارزات آن‌ها در خطابه‌ها، انجام راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز برای نمایش قدرت علیه رژیم شاه از طریق شرکت در مراسم مذهبی همچون عید فطر، عاشورا، اربعین و... اعتصاب کارکنان دولت (به‌ویژه کارکنان شرکت نفت) و بازاریان گرفته تا فرار سربازان از پادگان‌ها همراه با سلاح‌های خود و ایجاد جنگ روانی در ارتش و نیرو‌های نظامی و اقناع آن‌ها در پیوستن به مبارزان استراتژی اصلی مبارزه امام علیه رژیم شاه و قدرت سرکوب وی بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار