به گزارش جوان آنلاین، دکتر مجتبی لشکر بلوکی، استاد دانشگاه صنعتی شریف، طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشته است: حتماً حتماً همه ما چنین وضعیتی را تجربه کردهایم: از یک بار تا صدبار. کاری را شروع کردهایم (مثل باشگاه رفتن یا یادگیری یک زبان خارجی و یا نوختن گیتار و یا توسعه یک تکنولوژی جدید برای شرکتمان، ورود به یک بازار جدید و یا...)، در ابتدای راه حسابی سر ذوق هستیم، کارها به سرعت رخ میدهند، اما لحظهای میرسد که نه شوق آغاز راه را داریم و نه توان رسیدن به پایان. میبینیم که مسیر سخت شده، پیشرفت کند شده و توان ما کاهش یافته. حتی فکر میکنیم کاری که کردهایم از اول اشتباه بوده است. این دقیقاً نقطهای است که باید یک تصمیم سرنوشت ساز بگیریم. از یک طرف دیگر ادامه مسیر دشوار است و از طرفی تاکنون زمان گذاشتهایم و هزینه دادهایم. از دو حالت خارج نیست: یا به شیب (سربالایی) رسیدهایم یا به بن بست. چه باید بکنیم؟ رها کنیم یا ادامه دهیم؟ نکته مهم آن است که بفهمیم آیا در سربالایی هستیم یا در بن بست؟ (رفرنس: کتاب شیب نوشته ست گاردین)
شیب/سربالایی: مشخصه سربالایی چیست؟ اول اینکه اگر سربالایی را طی کردیم به یک موقعیت کاملاً بهتر از وضعیت کنونی میرسیم (مثلا مردم برای دیدن تئاتر ما سر و دست میشکنند) و دوم اینکه بعد از هر بار تلاش یا تمرین یک گام به جلو میرویم. حتی اندک و کوچک. در شرایط سربالایی (شیب)، موفقیت برای اقلیت کوچکی از آدمهاست که کمی بیشتر از اکثریت مردم پافشاری میکنند و دوام میآورند.
بن بست/بیراهه: هر نقطهای از مسیر رسیدن به هدف که به مشکل برخوردیم سربالایی است؟ خیر! نشانه اول: اگر روی پروژه/مهارت/موضوعی کار میکنید که پاداش دستیابی به آن، ارزش سربالایی/تلاش و صرف زمان و هزینه را ندارد، باید کار را ول کنید. بی راهه یعنی زمانی که هیچکس چرتکه نمیخواهد شما روی ساختن بهتر و زیباتر چرتکه متمرکز شوید. یعنی زمانی که هیچکس دیگر نیازی به پنبه زنی ندارد شما بخواهید بزرگترین شرکت زنجیرهای پنبه زنی دنیا را تاسیس کنید. نشانه دوم: وضعیتی که ما فقط کار میکنیم و کار میکنیم و هیچ چیز تغییر نمیکند. با این حال تشخیص بن بست از سربالایی کار دشواری است.
تجویز راهبردی:
برای شیب/سربالایی شما نیاز به صلابت و سرسختی دارید و برای بن بست/بیراهه نیاز به شجاعت و برای تشخیص بین این دو، نیاز به نگاه عقابین (نگاه از بالا) و توان تحلیل گری استراتژیک هزینه-فایده. پنج توصیه زیر میتواند در این زمینه راهگشا باشد:
ماشین زندگی شما باید دنده عقب هم داشته باشد؛ ما گاهی در مواجهه با بنبستها به نوشتههای انگیزشی مانند این روی میآوریم: «کسانی که تسلیم میشوند هرگز برنده نمیشوند و برندگان هرگز تسلیم نمیشوند». چه توصیه بدی! برندگان همیشه بلدند چه زمانی کار را رها کنند البته آنهایی که در بن بست/بیراهه هستند. شهامت ول کردن کار را در خود پرورش دهید و خود را برای شنیدن صدای غرورتان که به شدت خرد میشود، آماده کنید. توان ما محدود است. اگر در مسیری به بنبست رسیدیم رهایش کنیم و تمام قدرت خود را برای عبور از سربالاییها ذخیره کنیم.
دارکوبی عمل کنید: دارکوب میتواند به هزار درخت هر کدام بیست بار نوک بزند و به هیچ چیزی هم نرسد جز اینکه خودش را سرگرم کرده باشد، یا میتواند به یک درخت بیست هزار بار ضربه بزند و شامش تأمین شود.
بیاموزید از دنده سنگین استفاده کنید: تقریبا هر چیزی که در این دنیا ارزش دارد، بعد از یک سربالایی تند است. در زمان مواجهه با شیب، افراد به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که در شیب درجا میزنند و یک موضوع دیگری را شروع میکنند یا همان جا دست دست میکنند. این افراد همیشه آرزوی موفقیت دارند. اما برای آن کاری نمیکنند و به روزمرگی دچار میشوند. دسته دوم افرادی هستند که سختی و سربالایی را به عنوان یک واقعیت میپذیرند، دنده سنگین را انتخاب میکنند، با سرعت کمتر، اما استوار به پیش میروند و خود را از بقیه متمایز میکنند.
اصلا شروع نکنید: اگر نمیتوانید از عهده سربلابی برآیید، اصلاً شروع نکنید. اگر این قانون ساده را یاد بگیرید، نسبت به شروع هر کاری سختگیرتر خواهید بود. احمقانهترین کار این است که هر کاری را شروع کنید، وقت و هزینه زیادی صرف آن کنید و دقیقاً در میانه سربالایی، آن را رها کنید. ما در زندگی از سربالاییهای زیادی نمیتوانیم بالا برویم. یاد بگیریم نه بگوییم تا بلههای محدودمان خرج نشود
تحلیل استراتژیک کنید نه تخیل فانتزی: در هر لحظه از خودتان بپرسید آیا ارزش ادامه دادن دارد؟ یعنی این هزینه (زمان و رنج طی کردن این راه) به منافعش میارزد؟ اگر این سوال را مدام از خود نپرسید ممکن است در بنبستها، باقی بمانید و سربالاییها را اشتباهاً بن بست بینید و رها کنید.