سرویس تاریخ جوان آنلاین: این روزها متعاقب سخنرانی رهبری در حرم رضوی (ع) در آغازین روز از سال نو، سخن از سید حسن تقی زاده و جلال آل احمد فزونی گرفته و میتوان در فضای مجازی، پستهای گوناگونی را در این باره شاهد بود. من اینگونه رویکردهای دوستان ارزشی به تاریخ معاصر را نمیپسندم. خوانش پدیدههای تاریخی، امری مداوم است و نباید تنها با اشارت بزرگان و نامدارن صورت گیرد. مخصوصاً که چنین فرآیندی معمولاً کلیشهای و تبلیغاتی طی میشود و در پس آن، حتی مقصود رهبری نیز به درستی برآورده نمیگردد.
بگذریم. من در این مجال مایلم به نکتهای مهم اشاره کنم که در بازخوانی تقی زاده کمتر مورد اشارت قرار میگیرد و آن نیز تائب شدن وی در فصل پایانی حیات است!
تقی زاده اگر چه در خاطرات خویش -که «زندگی طوفانی» نام گرفته- اعترافی گذرا به تندرویهای خود در دوران مشروطه، به ویژه مشروطه اول دارد، اما آنان که در کهنسالی او را از نزدیک دیده و مسموعات و مشهودات خویش در این باره را به تاریخ سپردهاند، بیش از اعتراف پیش گفته از غبن و ملالت وی گفتهاند.
در واقع تقی زاده هرچه به پیش آمد و نتیجه کرده خود و امثال خود را در دوران سلطنت رضاخان دید و البته به سنین پیری رسید، بیشتر به عوارض رادیکالیسم نظری و عملی خویش در گذشته واقف شد. شاید برای او، رفتن رضاخان فرصتی بود که اظهار نظرهایی از این دست را به تدریج بروز دهد که: ما در تمدید قرارداد نفتی در دوران دیکتاتوری، تنها آلت فعل بودیم و اراده اصلی در جای دیگری شکل میگرفت و... الخ. بامزه این است که سید پس از آن نطق، در افواه به «آلت فعل» معروف شد!
شاید سرنوشت تقی زاده، فرجام نسبتاً محتوم تمامی آنان باشد که در جوانی با دین و سنن ملی این دیار نسبتی داشتهاند و سپس در شیفتهگی به غرب بدان پشت پا زدهاند و در سالیان پایانی حیات، ره به تجدید نظر و پشیمانی از تمام یا بخشی از کرده خود بردهاند. تقی زاده در سالیان پایانی حیات، بیشتر زینت المجالس بود و دارای احترامی ظاهری به دلیل پیشینه خود در دوره مشروطیت. او در همین مقطع به مجتبی مینوی گفته بود: «اگر ما در آن هنگام که محمد علی شاه آماده پذیرش خواستههای ما بود، لجبازی و یک دندهگی نمیکردیم و عزل او را نمیخواستیم، امروز گرفتار این وضعیت نبودیم!»
پینوشت اول: تصویر نمایه تقی زاده را در دوران پیری و سفر حج نشان میدهد.
پینوشت دوم: واپسین قسمت از سریال «کلاه پهلوی» ساخته مرحوم ضیاء الدین دری، اشارتی به حالات تقی زاده در فصل آخر حیات وی دارد.