سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تا به حال آدمهای دور و بر خود را با دقت نگاه کردهاید؟ چه جور افرادی هستند؟ آدمهایی زرنگ که از آب کره میگیرند؟ یا آدمهایی که در زیرآبزنی حرفهای هستند و از دیگران نردبانی برای پیشرفت خود استفاده میکنند؟ آدمهای دورویی که هیچ وقت نمیفهمید با شما چند چند هستند یا انسانهای ساده و مهربانی که بدون هیچ کلکی و یکرو با شما رفتار میکنند؟ این روزها حال جامعه ما چندان خوب نیست و پر شده است از آدمهایی که با نقابهای مختلف، در موقعیتهای مختلف ظاهر میشوند و هر لحظه ما را بازی میدهند. به مهمانی دورهای دوستانم دعوت میشوم ولی بهانههای مختلف برای خودم و دوستانم میآورم تا به این مهمانی نروم، ولی نمیشود و در نهایت مجبور به رفتن میشوم. وارد خانه دوستم که میشوم فضا دوستانه است و پر از لطف و محبتی که نثارم میکنند. ولی اصلاً راحت نیستم و ترجیح میدهم تا زودتر آن فضا را ترک کنم. دوستانی که قدمت آشناییشان به ۲۰ سال میرسد ولی با آگاهی کامل میدانم که هر کدام نقابی به چهره زده و در این مهمانی شرکت کردهاند، اما در میان آدمهایی که دور هم جمع شدهاند یک نفر هست که همیشه پر از انرژی مثبت و به دنبال منفعت رساندن به دیگران است بدون آنکه توقعی داشته باشد. آدمی دوستداشتنی که صحبت کردن با او به آدم دلگرمی میدهد. آدمی که دوست داشتنش خالص و بیریاست. خلاصه اینکه امشب به قصد دیدن و بودن در کنار همین آدم دوستداشتنی تن به آمدن دادهام و بس. مهمانها یکی پس از دیگری وارد مهمانی میشوند و تقریباً بعد از گذشت یک ساعت همه مهمانها آمدهاند. هر کسی از خودش و کارش صحبت میکند و به نوعی از داشتههایش تعریف میکند. در سکوت نظارهگر این جمع هستم و هر از گاهی سؤالی که از من میشود را پاسخ میدهم. یکی از دوستان سر صحبت را با من باز میکند و از هر دری سخنی میگوید و به تصور خودش با زیرکی میخواهد آمار کار و زندگی مرا دربیاورد و من هم در کمال صداقت جوابش را میدهم، چون چیزی برای مخفی کردن ندارم و معتقد هستم دلیل ندارد دروغ بگویم. تا جایی که حس کنجکاوی او را برطرف کند جواب میدهم نه بیشتر. اینطوری نه دروغ گفتهام و نه پنهانکاری کردهام.
در کنار دوست صادق و دوستداشتنی خودم مینشینم و تمام تلاشم را میکنم از بودن در کنار او لذت ببرم. همه ما قطعاً از این دست آدمها در اطرافمان داریم. آدمهایی که بلد نیستند نیش و کنایه بزنند. آدمهایی که محبتشان بیریاست. آدمهایی که وقتی دست رفاقت به سمتت دراز میکنند صادقانه رفاقت میکنند. آدمهایی که بدی کردن به دیگران را باور ندارند. همانهایی که همیشه هستند و برای همه هستند. آدمهایی که به رغم تمام بدیهایی که میبینند گذشت میکنند. آدمهای مهربانی که ضربهها و سوءاستفادههایی را که از آنها میشود، میفهمند ولی گذشت میکنند، چون قلب زیبایی دارند. در روزگاری که از نظر خیلیها مهربانی کردن و دلرحمی به نوعی سادهلوحی تعبیر میشود و همگان تصور میکنند میتوان به راحتی از این گونه آدمهای دوستداشتنی سوءاستفاده کنند (در حالی که اینگونه نیست) وجود این آدمها را باید غنیمت شمرد. پس لطفاً این آدمها را سادهلوح خطاب نکنیم. این افراد با سادگی و صداقتی که دارند رنگهای زیبایی به زندگی میبخشند که ما با تعابیر مختلف آنها را فقط تار و کدر میکنیم. ساده بودن زیباترین حس دنیاست. در دنیایی که پر از آدمهایی دورو و رنگارنگ است، وجود آدمهای ساده زندگی خود را غنیمت بشماریم و قدرشان را بدانیم.
از درکنار او بودن حالم خوب میشود و احساس میکنم سبکبال شدهام. انرژی که از بودن در کنار او میگیرم شارژم میکند. بعد از گذشت مدتی به بهانهای از دوستان خداحافظی میکنم و کلافه و خسته از آنجا بیرون میزنم ولی میدانم به محض آنکه از آنجا بیرون آمدم فرصت خوبی برای غیبت کردن از خودم را برایشان فراهم کردهام ولی من بیتوجه به تمام این حرفها به راه خودم ادامه میدهم و زندگی خودم را به دور از هیاهو و دخالت دیگران میگذرانم. دلم میخواهد ساده باشم و سادگی کنم. وقتی که ساده باشی همه چیز خوب میشود. غصههایت، مشکلاتت، هوای شهرت، اطرافیانت، همه خوب میشوند. وقتی که ساده باشیم تجملات و بریز و بپاشها برایمان معنی ندارند. ماشین فلان مدل و لباس فلان مارک مفهومی ندارند. وقتی ساده باشیم غذا خوردن در فلان رستوران در فلان خیابان بالاشهر برایمان علیالسویه نیست. وقتی ساده باشیم همیشه بر لبمان لبخند است و حل مشکلات را برای خودمان راحت و ساده میکنیم. ساده که باشیم نامهربانی دیگران را هم که ببینیم گذشت میکنیم، چون میدانیم دنیا ارزشش را ندارد. ساده که باشیم بوی ناب انسانیت میدهیم. قدر آدمهای ساده و بیشیله پیله زندگیمان را بدانیم.