سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: سریالهای ایرانی سیما، زمانی در میان سریالهای خارجی تلویزیون خودمان جای سفت و محکمی نداشتند، فرقی هم نمیکرد که سریال کرهای روی آنتن باشد یا سریالهای امریکای جنوبی یا آلمانی، اما به هرحال کمیت تولیدات بومی اینقدرها نبود که بتواند جلوی خارجیهای تلویزیون قدعلم کند مگر اینکه سریالی از جنس درجه الف. باشد یا به ندرت، داستانی که از سر خوششناسی به دست فیلمساز کاربلدی بیفتد. تلویزیون، اما طی سالهای اخیر حسابی جا را برای تولیدات فیلمسازان ایرانی باز کرده است که البته اتفاق خوشایندی است خصوصاً اینکه شبکههای اصلی نیز کنداکتور خود را با سریالهای ایرانی پر میکنند تا بتوانند هم جذب مخاطب کنند و هم اینکه در مقابل دیگر شبکههای داخلی به قول معروف کم نیاورند. از این جنس مجموعههای تلویزیونی منهای تولیدات مناسبتی نیز در سال ۹۷ کم نداشتیم از مثلاً «پدر» گرفته تا «بانوی عمارت». هرچند در برخی ایام سال این رقابت علنیتر و جذابتر میشود که مصداقش نیز روزهای نوروز و رمضان است تا جایی که هر شبکه اگر برخی اتفاقات و رفاقت میان شبکه و فیلمساز را نادیده بگیریم، حداقل به ظاهر تلاش دارد بهترین سریالهای خودش را روانه آنتن کند. گرچه همیشه نیز این سریالها جواب نداده است خصوصاً اگر رقیب قدری هم در فلان شبکه، گوی رقابت را از دیگری برباید. اما واقعاً چرا در برخی بازههای زمانی دیگر مثل الان کنداکتور سیما باری به هرجهت و صرفاً وقتتلفکنی است و مثل زنگ تفریح میماند برای خستگی در کردن شبکه! همیشه قرار نیست آنتن سیما بهترینها و پرخرجترینها را بسازد، اما بالاخره باید ساختِ برخی سریالها توجیهی داشته باشد که چرا اینها نیز تولید میشوند؟
اگر امثال «خاک گرم» حاضر در کنداکتور این شبهای شبکه یک را در مقام مثال کمی به چالش بکشیم صدالبته توفیقی در جذب بیننده ندارد، اما به هرحال ساخته میشود. ساخته میشوند لابد، چون قصهای مرتبط با قاچاق اشیای عتیقه و جز آن دارند؛ یعنی سفارشی هستند، همین!
مخاطب ایرانی با تماشای سریالها دنبال قصه شنیدن است البته قصهای که روایتگری جالبی داشته باشد و نیز کارگردانی که بتواند فیلمنامه باکیفیتی را در قالب آن به تصویر بکشد وگرنه لوکیشنبندیهای رنگ و رو رفته و قصهای که به واقع سراغ داستانگویی نمیرود، قطعاً پس زده میشود. همانطور که تلویزیون در ایام خاصی از سال با نظرسنجی و ارقام چند ده درصدی، دم از استقبال مردم از تولیدات باکیفیتشان میزند، آمار رجوع مخاطب به این نوع سریالهای ایرانی را هم به سنجش بگذارد که قضیه از چه قرار است؛ احتمالاً سنجش میکنند، اما اعلام نه! به هرحال این سریالهای فعلی مثل «خاک گرم» قطعاً هیچ توفیقی به بار نمیآورند. همانطور هم که گویا باری به هرجهت هستند؛ یعنی ساخته میشوند برای اینکه لابد آنتن زمانهای خاصی از تلویزیون خالی نماند. «خاک گرم» و مشابه آن به دلیل نداشتن میزانی از کیفیت، حتی با وجود تک بازیگرانی مثل دانیال حکیمی، اما قدرت کشش مخاطب و پر کردن آنتن را نخواهند داشت. گرچه از این دست تولیدات تنها متوجه این سریال و دیگری هم نمیشود، مجموعههایی از این دست داشتهایم و انگار قرار است همچنان نیز داشته باشیم. حیف از این چند میلیارد بودجه مصروف اینها که در بهترین حالت، کفاف خرج و مخارج یکی دوماهه چند بازیگر را میدهد والا برای سیما و بینندهاش هیچ عایدی ندارد. آثاری بیروح و بیرمق که مابهازای واقعیشان را نمیتوان حتی باور کرد چه رسد به تجربه!