سرویس سیاسی جوان آنلاین: «حوادث غیر مترقبه دور از ذهن نیست»، «طناب تحریمها بر گلوی طلای سیاه»، «فروش ۱.۵ میلیون بشکهای غیر ممکن است»، «در انتظار تورم ۴۰ درصدی»، «تردیدی در تشدید بحران ندارم»، «سال سخت بودجه»، «سال بد برجام»، «برجام در ICU»؛ تصور میکنید این تیترها برای چیست؟! شاید سخت و شاید هم آسان(!) باشد باورش که این تیترها، تیترهای پرونده «چشم انداز ۹۸» هفته نامه صداست!
اما این همهی ماجرا نیست، بنگرید به تیترهای پایانی این پرونده: «مذاکره؛ تنها راه چاره»، «مذاکره؛ بعد از انتخابات ۲۰۲۰»، «چارهای نیست جز حفظ رابطه با اروپا»، «رابطه بلاتکلیف»، «سیاستمداران نباید در انتظار منتکشی اروپاییها از ایران باشند»، «روسها ایران قوی را پیش از آمریکا نمیخواهند»، «مانور قدرت خطرناک است» و در انتها: «امکان سنجی وقوع جنگ»!
تابلویی که «صدا» از سال ۱۳۹۸ در برابر چشمان مخاطبانش میگذارد، نقشی ندارد جز تاریکی، فقر، بدبختی و فلاکت؛ بن بست ناامید کنندهای که راه برون رفتی جز مذاکره با آمریکا و خوش رقصی برای اروپا ندارد و اگر دیر بجنبیم و فرصت از دست رود پایانی جز جنگ نخواهد داشت.
نمیخواهم به صراحت بگویم این تابلوی پر از وحشت، خیانت به دولت و ملت است؛ اما سوال اینجاست که سیاه کردن در و دیوار آینده چه فایدهای خواهد داشت؟ این «صدا» صدای کیست؟ آیا میتوان پذیرفت این «صدا» که هم نواست با صدای اپوزیسیون لندن نشین و ترامپ، از سر دلسوزی و برای فردایی بهتر است؟ خواننده پس از مطالعه این تونل وحشت چند ده صفحهای چه حسی خواهد داشت؟ آیا به اندیشه فرو خواهد رفت و به فکر ساخت فردایی بهتر خواهد افتاد یا با افسردگی و ترس از فردا، حس و حال و امیدش را از دست میدهد و در مقابل خود راهی جز نوکری آمریکایی که روزی او را با لگد از کشور خود بیرون انداخت، نمیبیند؟
خلاصه آنکه، سیاه کردن آینده و پیش بینی تاریکی کار سختی نیست، شاید هر کودک دبستانی هم که «صدا»ی خود را ول کند، از پس آن بر بیاید؛ هنر آن است که در دل سیاهیها نوری بتابانیم؛ هنر روزنامهنگار متعهدِ دلسوز آن است که با قلم خود گذشته، حال و آینده را بجوید و در میان همه سختیهای احتمالی فردا، راهی را پیش روی جامعه خود قرار دهد؛ وگرنه کم نیستند کارشناسان و حتی مردمی که آینده را سیاه میبینند. البته شاید مشکل نه از صدا و روزنامهنگاری بلکه، از فرهنگ سیاسی ماست که عادت کردهایم به دیدن مشکلات و نیمههای خالی!