سرویس سیاسی جوان آنلاین: [
تنهاترين رئيسجمهور...] عنوان مقالهای است که به قلم آقای کامبیز مهدیزاده که مشاور معاون علمی رئیسجمهور معرفی شده است در صفحه اول شرق مورخ (دوشنبه ۱۳/۱۲/۹۷) به چاپ رسیده است.
این مقاله کوتاه آن هم از کسی که سمتش علمی است نه سیاسی، انگیزه این یادداشت حقیر شد:
فیلمی تند و گذرا از دورانی که آقای روحانی طلبه قم بود و از همان ایام سخنور و منبری قابلی بود که طلبههای جوان پای منبرهای آموزنده او مینشستند و از گفتههای او و روایاتی که میخواند، یادداشت برمیداشتند... تا دوران نمایندگی مجلس که گاه در سمت نایب رئیس ولی همیشه دست راست مرحوم هاشمی رفسنجانی (رحمةاللهعلیه) بهشمار میآمد... تا چندین سال ریاست شورای امنیت ملی و بالاخره دوران ۶ ساله ریاست جمهوری پرماجرای او از جلو ذهنم فتیله رفت، به گونهای شب به خوابم آمد و دوش به دوش هم بودیم و او سخن میگفت و مثل بسیاری از خوابها درهالهای از غموض ـ. نیمه تاریک، نیمه روشن (مانند شرایط پیچیدة سیاسی امروز ما)، بیش از این چیزی از این رؤیا به ذهنم نمانده است.
...، اما از جمله چیزهایی که یادم آمد نخستین سالهای دوران ریاست ایشان بر شورای امنیت ملی بود در زمان جنگ و من در سمت مشاور فرهنگی رئیسجمهور وقت (حضرت آیةالله خامنهای) بودم، در دفتر ریاست جمهوری با هم ایستاده بودیم و از هر دری سخن میگفتیم. آقای روحانی از مشکلات سیاسی ـ. امنیتی روز در رابطه با جنگ سخن گفت. از جمله حرفهایش که به یادم مانده و با گذشت زمان لابد از حالت محرمانه بودنِ (غیر رسمی) خارج شده (و اگر صلاح باشد چاپ شود، ذیلاً به عرض میرسانم:)
آقای روحانی به من گفت: شش ماه است میخواهم بروم پیش امام و بگویم ادامه جنگ، صلاح نیست، اما نمیگذارند!
در این قضیه او به آقای هاشمی مشاوره میداد ولی شرایط هاشمی در سمت فرماندهی جنگ، شرایط ویژهای بود که لااقل حقیر از عهده تبیین آن بر نمیآیم ولی برای آنکه حق این برادر قدیمی بزرگوار که بیشترین حق را برگردن انقلاب دارد و بیشترین لطمه و صدمه را دیده و در حقش بیشترین جفاها رفته است (البته من او را مطلق نمیکنم و خودم در دوران ریاست مجلس و ریاست جمهوریش چه حضوری و چه در نوشتههایم منتقدش بودهام) ... باری ـ. آقای هاشمی چند بار به من میگفت: «تا کی میخواهیم مرگ بر فلان و مرگ بر فلان بگوئیم؟» تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
باید سخن از تنهایی رئیسجمهور را میگفتم که مقدمه طولانی شد. باشد برای فردا اما این را بگویم که تنهاتر از رئیسجمهور منم. از جمله آنکه در این مدت ریاست جمهوری آقای روحانی یکبار هم نشده که او را ببینم یا تلفنی صحبت کنیم. در دوران آقای خاتمی هم چنین بود... البته کسی مانند حقیر که توی هیچ گروهی نباشد، کلاهش همیشه پس معرکه است.