سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- حجتالاسلام علیرضا فرهنگ (پژوهشگر سبک زندگی): یکی از عوامل مهم بدخلقی، تلقینهای منفی در زندگی است. وقتی انسان در زندگی با مشکلاتی روبهرو میشود که وجود آن مشکل روال طبیعی یک زندگی است، با این مشکلات به چند صورت میتواند برخورد کند. بعضیها با دیدن مشکل متوقف میشوند و ناامیدی به آنها دست میدهند و فکر خود را مشغول میکنند. اینها خلق و خوی خود را به دلیل نداشتن یک تحلیل درست از برخورد با مشکلات به هم میریزند، هر چند بعد از مدتی متوجه اشتباه خود شوند و شاید بعد از آن دنبال حل مشکل بروند، اما، چون این حالت تکرار میشود، خلق و خوی آنها هم با همین عادات شکل میگیرد. عدهای دیگر وقتی به مشکل بر میخورند، سعی میکنند فکر خود را مشغول نکنند، اما به فکر راه و چاره اساسی هم نیستند. اینها هم، چون مشکل را با راهش حل نکردهاند، مقداری تحت تأثیر فضای مشکل قرار میگیرند و از همین جا اخلاقشان نیز تحتالشعاع قرار میگیرد. عدهای وقتی با مشکلات روبهرو میشوند با تأمل در مشکل سعی میکنند مواجهه درستی با آن داشته باشند و به دنبال ریشهیابی مسئله هستند. اینها اولین کاری که میکنند جلوی تلقین و ناامیدی را در درون خود میگیرند تا بتوانند تصمیم درستی بگیرند. در واقع به نقطههای امید به جای ناامیدی نگاه میکنند. همین امر باعث میشود در مورد برخورد با دیگران در عین حالی که مشکل دارند منطقی و با آرامش برخورد کنند. پس افراد وقتی این اشخاص را میبینند، فکر میکنند اینها در زندگی مشکلی ندارند، اما غافل از این هستند که اینان توانستهاند مشکلات را مثل لقمهای راحت هضم کنند و همین امر باعث خوش خلقی و آرامششان است.
وقتی به درون زندگی برخی نگاهی میاندازیم، کافی است از آنها سؤال کنیم در زندگی و روزگار چه خبر؟ با نوع گفتار آنها میتوان پی به بدخلقی یا خوش خلقیشان برد. اگر گلایه و ناله از روزگار کردند، از دسته اول هستند. اگر گفتند: «چارهای نداریم، باید بسازیم» از دسته دوم هستند و اگر جملاتی شبیه به این موارد را گفتند: «در زندگی وجود مشکلات طبیعی است»، «به لطف خدا حل میشود»، «الحمدلله»، «عنایت خداوند در زندگی زیاد است» و... مشخص است که اینها در زندگی بیشتر تلقین مثبت میکنند و به جای گله و شکایت، همیشه در مقابل تلخیها، شیرینیهای زندگی را میبینند تا کامشان تلخ نشود.
گویند ارباب لقمان که به عظمت مقام معنوی لقمان پی برده بود، از آن پس او را بر همه غلامان مقدم میداشت و به او عشق میورزید. تا آنجا که در میان غذاها تنها سر (پس مانده غذای) لقمان را میخورد و از غذایی که قبلاً لقمان از آن نخورده بود، نمیخورد، بلکه آن را دور میریخت یا با کمال بیمیلی از آن میخورد، ولی باقیمانده طعام لقمان را از روی شور و شوق میخورد. در یکی از روزها خربزهای برای ارباب لقمان به عنوان هدیه آوردند. ارباب خربزه را پاره کرد و قطعه قطعه نمود و به لقمان داد. لقمان آن قطعهها را میخورد و وانمود میکرد که بسیار شیرین است و با اشتیاق و میل میخورد. وقتی ارباب دریافت که لقمان خربزه را با میل و شوق میخورد، تا ۱۷ قطعه خربزه را به لقمان داد و لقمان همچنان میخورد. تنها یک قطعه از خربزه مانده بود که ارباب آن را برای خوردن برداشت، اما وقتی قاچ خربزه را به دهان گذاشت، دریافت که مثل زهر تلخ است. زبانش آبله زد و گلویش سوخت و حالش بههم خورد. پس از ساعتی به لقمان گفت:ای یار! این زهر را چگونه نوش جان کردی؟! صبر و تحمل تا چه اندازه است؟! لقمان گفت: من هزاران نعمت تو را خوردم و همه نیک بود، شرم کردم که بگویم این یکی تلخ است. این نیش را در برابر آن همه شیرینیهای نعمتت، نوش دانستم!
پس کسانی که اهل ناامیدی و تلقینهای منفی هستند، بدانند باید در زندگی القای امیدواری را به خوبی انجام دهند. در این حالت اگر برای ما مشکلی پیش آمد، بر آنچه پیش آمده باید شکایت از خدا نکنیم، بلکه دائماً به یاد الطاف خدا باشیم تا آرامش بر ما حاکم شود و در نتیجه خلق ما به هم نریزد. در حدیثی از ابن عباس است که فرمود: «نخستین کسانى که به سوى بهشت خوانده شوند در روز قیامت، آنانند که خداى تعالى را در همه حالات حمد کنند و ستایش گذارند.»
یکی دیگر از عواملی بدخلقی، غافل شدن از اذیت و آزاری است که انسان بدخلق به دلیل اخلاق بدش تحمل میکند. کسانی که در ارتباط با مردم یا خانواده با اخلاق خوب برخورد نمیکنند، در مرحله اول خودشان اذیت میشوند و در مرحله دیگر افرادی که با آنان معاشرت میکنند. به خصوص کسانی که با آنها زندگی میکنند. همیشه ابهت و جایگاه انسان بدخلق از بین میرود. هر چند در ظاهر از جایگاه خوبی برخوردار است، اما در بدخلقی شومی و بیبرکتی است، چراکه انسانها تمایل کمتری دارند تا با انسان بدخلق ارتباط داشته باشند.
آیا ندیدهاید که حتی در معامله و خرید و فروش انسان به کسانی تمایل دارد که برخوردهای شایستهتری دارند؟ انسان با کسی شریک میشود که خلقش بهتر است. حتی در انتخاب همسر نیز یکی از مهمترین ملاکها اخلاق است. همه اینها باعث میشود انسان به خلق خوب رغبت پیدا کند، به طوری که انسان کافر هم اگر خوش خلق باشد خدای متعال او را نیز تحت عدالت خود پاداش میدهد.
در نقلی آمده است عبدالله بن جدعان که یکى از کفار معروف و از سران قریش بود، در حال کفر از دنیا رفت. رسول اکرم (ص) فرمودند: سبک عذابترین اهل دوزخ، ابن جدعان است. شخصى پرسید: چرا؟ حضرت فرمودند: انه یطعم الطعام: او به گرسنگان غذا مى رساند. در مقابل اگر مؤمنی بدخلق باشد، عذابش حتمی است. از امام صادق (ع) روایتی است که فرمودهاند:، چون به حضور پیامبر (ص) آمدند و گفتند سعد بن معاذ درگذشت، از جاى برخاستند و یاران ایشان هم از جاى برخاستند و دستور فرمودند: جنازه سعد بن معاذ را غسل دادند و خود کنار چارچوب در خانه ایستادند و، چون غسل، کفن و حنوط او تمام شد و سریر نهادند، رسول خدا بدون ردا و پاى برهنه از پى تابوتش راه افتادند. گاه سمت راست و گاه سمت چپ آن را مى گرفتند تا کنار قبر آوردند و آنگاه خود وارد گور شدند و جنازه را در لحد نهادند و خشت چیدند و مرتب مى فرمودند: به من سنگ و گل بدهید تا میان خشتها را پر کنم و، چون از آن کار فارغ شدند و روى خشتها خاک ریختند و با زمین هموار فرمودند، خطاب به مردم گفتند من مى دانم که این گور هم کهنه و ویران مى شود، اما خداوند دوست دارد که هر کس کارى مى کند آن را محکم و استوار انجام دهد، همین که خاک روى گور هموار شد، مادر سعد گفت: درخت طوبى براى تو است. (خوشا به حالت باد!) پیامبر فرمودند: اى مادر سعد! چنین تکلیفى به طور قطع بر پروردگار خود تعیین مکن که همانا سعد را قبر، فشارى سخت داد. این به آن جهت بود که سعد با همسر خویش بداخلاق بود!.