کد خبر: 946589
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۲
بیان شواهدی از خیانت‌های مدعیان دموکراسی در گفت‌وگو با مسعود رضایی
بعد از کودتای ۲۸ مرداد که شاه با پشتیبانی امریکا وارد مملکت می‌شود و رویه دیگری در پیش گرفته و مثل پدرش تصمیم می‌گیرد یک نظام دیکتاتوری را بر ایران حاکم کند و بر شدت مقابله با دین می‌افزاید و به یک شاه وابسته و نوکر امریکا تبدیل می‌شود و احساسات منفی مردم متوجه او می‌شود.

به گزارش جوان آنلاین، در طول تاریخ استعمارگران همواره در پی تأمین منافع نامشروع خود از منابع دیگر کشورها بوده و هستند و این امر در دوران صد ساله اخیر ایران تا سقوط رژیم پهلوی به اوج خود رسیده بود. از کودتای سوم اسفند 1299 که برای اولین بار یک رژیم با دست قدرت‌های خارجی در ایران به سلطه رسید تا کودتای 28 مرداد 1332 و ... نشان می‌دهد که چه اندازه آزادی، استقلال و حقوق بشر جوامع مختلف برای آن‌ها بی‌ارزش است.

کشورهایی که امروز مدعی شعارهای مزبور هستند، بزرگترین خیانت‌ها و جنایت‌ها را علیه استقلال و آزادی ملت‌ها به خصوص مردم ایران روا داشته‌اند. این تناقض؛ زاویه‌ای را ایجاد کرد که موجب شد پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفتگویی با مسعود رضایی –پژوهشگر و محقق تاریخ – با نقبی برگذشته شواهد و قرائن تاریخی در این رابطه را واکاوی کند.

مسعود رضایی معتقد است خوی استعمارگری قدرت‌های خارجی با آغاز انقلاب صنعتی در قرن 17 دو چندان شد بطوری که برده‌داری و بهره‌کشی از انسان‌ها جزء اصول اساسی آن‌ها بود. وی با این مقدمه به تاریخ معاصر ایران می‌پردازد و دوره قاجار را با عنوان عصر امتیازات، به عنوان خیزش استعمار برای کسب منافع نامشروع متعدد معرفی می‌کند. رضایی کودتای سوم اسفند 1299 را مهر انگلیس بر غصب منافع مردم ایران می‌داند و عاملیت فردی همچون رضاخان میرپنج را برای آن‌ها حیاتی می‌شمارد. این پژوهشگر تاریخ همچنین با اشاره به دوران محمدرضا پهلوی، دست برتر استعماری را از آن امریکا می‌داند که با کودتای 28 مرداد به تعبیر او « ایران مِلک طِلق امریکا شد.»

از طرفی دیگر مسعود رضایی پرچمداری استقلال و دفاع از منافع ملی را در دستان علما و روحانیت می‌داند که در مواجهه با چپاولگری استعمار نقاط برجسته‌ای در تاریخ خلق کردند. او در این زمینه مبارزات علما در یکصد سال اخیر را به شماره می‌آورد و انقلاب اسلامی را نتیجه مبارزات دیرینه روحانیت و مردم ایران در مقابل استعمارگران می‌داند که برای همیشه دست بیگانگان را از منابع ملی قطع و مردم را بر سرنوشت خویش مسلط کرد.

آنچه در ادامه می‌آید مشروح گفتگوی مسعود رضایی با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی است.

تاریخ کشورهایی که امروزه مدعی شعارهایی همچون آزادی، عدالت، حقوق بشر و از این قبیل هستند، پر از استعمارگری و بهره‌کشی آن‌ها از ملت‌های دیگر است. در تاریخ معاصر ایران نیز مواردی از ستمگری‌ها و استعمارگری‌های این قدرت‌ها دیده می‌شود. شواهد و قرائن تاریخی در این زمینه چه می‌گویند؟

بسم الله الرحمن الرحیم. به نظر من کشورهای غربی از دوران آغاز انقلاب صنعتی در قرن ۱۷ و حتی قبل از آن روند استعمارگری در پیش گرفتند و با توجه به اینکه توانسته بودند به لحاظ علمی و صنعتی و تکنولوژی پیشرفت کنند و ابزار نظامی قدرتمندی هم به دست بیاورند در مسیر اسارت و به بند کشیدن کشورها و ملت‌های دیگر قدم برداشتند. از دورانی که اروپایی‌ها به سمت آفریقا حرکت کردند و میلیون‌ها انسان را به بردگی کشیدند و در اروپا و بعد در آمریکا از آنها بهره‌کشی‌های بسیار ظالمانه‌ای کردند. این کشورها نقاط مختلف جهان را به تصرف خود درآوردند؛ از آفریقا گرفته تا آسیا و حتی سرزمینی مثل استرالیا که جزیره بزرگ و دور افتاده بود. آن‌ها خودشان را محق می‌دانستند که سرزمین دیگران را اشغال کرده و منافع‌شان را در اختیار گرفته و از نیروی انسانی آن‌ها هم استفاده کنند. یکی از بزرگترین این مستعمرات هندوستان است که نزدیک به دو قرن انگلستان آن را تحت استعمار خود گرفت.

این‌ها مقدمه‌ای است برای آشنایی با خوی و خصلت استعماری که از حدود سه چهار قرن پیش بین ملت‌های اروپایی و غربی که آمریکا هم از همین نژاد است، شکل گرفته و البته به مرور زمان و با توجه به شرایط و اوضاع هر دوره شکل و شمایل آن دچار تغییر و تحول شده، اما ذات و ماهیت آن به همین ترتیب وجود دارد. یعنی اگر این کشورها بتوانند جایی را استعمار کنند و از آن بهره‌کشی کنند حتما این کار را خواهند کرد. اگر درباره ایران بحث را متمرکز کنیم یکی از دورانی که کشور ما تحت چپاول بوده دوران قاجاریه است که به عنوان عصر امتیازات از آن یاد می‌شود؛ یعنی دو قدرت بزرگ آن روز انگلیس و روسیه هر کدام بخش‌هایی از ایران را منطقه نفوذ خود می‌دانستند و قائل به بهره‌کشی از ایران بودند.

 

تثبیت دیکتاتوری در جهت حفظ منافع استعماری

روس‌ها در شمال و انگلیسی‌ها در جنوب بودند که به واسطه قرارداد دارسی به نفت در جنوب غربی ایران دست پیدا کردند و ثروت عظیمی را تحت سلطه خودشان گرفته بودند و این برای آن‌ها از اهمیت حیاتی برخوردار بود. در همین رابطه از زمانی که جنگ جهانی اول صورت می‌گیرد و تبعات و پیامدهای آن متوجه مردم ایران می‌شود و یک قحطی بسیار بزرگ در سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ گریبان‌گیر مردم ایران می‌شود و با وجود اینکه مردم ایران صاحب اصلی نفت در جنوب بودند و اگر حق عادلانه آن‌ها پرداخت می‌شد دچار مصیبت و فقر نمی‌شدند اما انگلیسی‌ها نه تنها حق مردم ایران را نمی‌دهند و با اینکه در جنگ بودند سعی می‌کردند هر چه بیشتر ثروت مردم ایران را ببرند و حق مردم ایران را پرداخت نکنند و در همان دوره یک میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری تلف شدند.

این نشانه رفتار استعماری غربی‌هاست و بعد هم با ترتیب دادن کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ سلطه خودشان را بر ایران بیشتر کردند. آن‌ها با این کودتا توانستند فردی را بر این حاکم کنند که هر چه امتیاز می‌خواهند را از او دریافت کنند و منافع خودشان را ببرند. از جمله امتیازات بسیاری بزرگی که دریافت کردند تمدید قرارداد دارسی بود که در سال ۱۳۱۲ با موافقت رضا شاه امضا شد و طبق این قرارداد نفت ایران تا سال ۱۳۷۲ شمسی در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت. لذا برای منافع‌شان از هر روشی استفاده می‌کنند.

 

در دوران محمدرضا پهلوی چگونه این دولت‌های غربی استبداد را در ایران تثبیت کردند؟

در دوره پهلوی دوم هم انگلیسی‌ها و هم امریکایی‌ها در ایران صاحب منافع بسیار بزرگی بودند. حتی وقتی مسئله ملی شدن صنعت نفت ایران مطرح شد و توسط مردم به نتیجه رسید، با همکاری انگلیس و آمریکا کودتایی شکل گرفت که مجدداً نفت را از طریق قرارداد کنسرسیوم به زیر سلطه آ‌ن‌ها برد و بعد هم که ایران ملک طلق آن‌ها شد. یعنی تمام شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی آن‌ها وارد ایران شدند.

همچنین در حوزه نظامی انبوهی از تسلیحات وارد ایران کردند. حتی اندک منابع نفتی ما نیز باید صرف خرید این تسلیحات می‌شد و این تسلیحات هم با هر قیمتی خودشان می‌خواستند بدون دخالت ما می‌فروختند. در خاطرات علم آمده است که علم می‌گوید ما با آمریکایی‌ها قرار گذاشته بودیم که هواپیمای اف ۱۴ و اف ۱۶ را بخریم و مادامی که حسابی به دست ما رسید دیدیم این‌ها را ۳ برابر چیزی که در ابتدا با ما قرار گذاشته بودند دارند با ما حساب می‌کنند و علم می‌گوید شاه به من گفت که این سه برابر آن چیزی است که با ما قرار گذاشتند و من به او گفتم ظاهراً آمریکایی‌ها قصد دارند تمام دلارهای نفتی ما را پس بگیرند. این مرور اجمالی بود بر اوضاع کشور ما در آن دوران که کسب منافع آن‌ها به قیمت فقر و وابستگی دیگر ملت‌ها بود.

پرچمداری علما و روحانیون در مبارزه با بیگانه و دفاع از مردم

با توجه به نفوذ نهاد مذهب و دین در جامعه ایران، نقش علما و روحانیت در مواجهه با استعمارگران برای دفاع از آزادی و منافع ملی مردم ایران چه بود؟

در طول تاریخ ایران نقش علما در مبارزه با استعمارگری بیگانگان واقعا برجسته است. یکی از نقاط برجسته این موضوع مخالفت حاج ملاعلی کنی با قرارداد رویتر در زمان ناصرالدین شاه است که این قرارداد با رشوه منعقد شده بود و تمامی امور اقتصادی و نظامی ایران را تحت سلطه بیگانه قرار می‌داد و این قرارداد که با انگلیس‌ها بسته شده بود می‌توانست منافع مردم ایران را ضایع کند. حاج ملاعلی کنی با این قرارداد مخالفت و از اجرایی شدن آن جلوگیری کرد. قرارداد دیگر ۱۹۱۹ بود که معروف به همین نام است که توسط وثوق الدوله و چند نفر دیگر از اطرافیانش با انگلیس بسته شده بود و باعث تسلط انگلیس بر امور اقتصادی و نظامی ایران می‌شد و در آن زمان آیت‌الله مدرس مخالفت کرد. البته فقط روحانیون نبودند بلکه اشخاص دیگری هم بودند که دخالت می‌کردند اما واقعا سردمداری و پرچمداری مبارزه با این‌ها در دست روحانیون بود. یعنی این‌ها علم مخالفت را بلند می‌کردند و دیگر شخصیت‌های مستقل و مبارز با سلطه بیگانه دور آن‌ها جمع می‌‌شدند.

در ادامه می‌توان از مقاومت علما در مقابل ستمگری‌های رضاخان یاد کنیم؛ مثل مقاومت آیت‌الله بافقی در مقابل رضاخان و سید حسین قمی انجام داد چون رضاخان قصد مبارزه با فرهنگ دینی مردم را داشت و دنبال حاکم کردن فرهنگ غربی بود که باعث ضعیف شدن مقاومت مردم ایران در مقابل استثمار می‌شد. به این دلیل که اساساً روحیه دینی یک روحیه ضد سلطه غربی بود و اگر این روحیه ضعیف می‌شد همزمان مبارزه با استعمار آمریکا و انگلیس نیز تضعیف می‌شد. لذا روحانیون بلندپایه‌ای بودند که اجازه تضعیف دین را نمی‌دادند و مقابله می‌کردند و البته هزینه هم می‌دادند و رضاخان نیز آن‌ها را تبعید و تهدید و حتی کتک می‌زد اما همچنان مقاومت می‌کردند.

از نقاط برجسته دیگر ملی شدن صنعت نفت بود که آیت‌الله کاشانی در آن نقش برجسته‌ای داشت و در کنار آن دکتر مصدق بود و با اتحاد این‌ها مسیر پیش رفت و پیروز شدند که در ادامه مسیر به دلیل برخی رفتارهای دکتر مصدق و اختلاف‌افکنی که میان آن‌ها صورت گرفت این نهضت با شکست مواجه شد.

انقلاب اسلامی نتیجه مبارزه دیرینه علما و مردم با استعمارگران بود

می‌رسیم به دوره امام خمینی که مواجهه با نحوه عملکرد رژیم پهلوی و تشخیص اینکه این حرکت به وابستگی کامل می‌انجامد و غرب به چیزی جز چپاول ایران نمی‌اندیشد. حضرت امام ابتدا امر به معروف و نهی از منکر را شروع کرد و بعد از تصویب قرارداد کاپیتولاسیون امام به این نتیجه رسید که شاه ایران تا حد لگدمال کردن شرافت نظامیان ایران به این کشور هم برای نزدیک شدن به غرب و وابستگی به غرب پیشی خواهد گرفت و در آن سخنرانی معروف می‌فرمایند عزت ما را فروختند، ارتش ما را فروختند... این‌ها نشان می‌داد امام به نقطه ناامیدی کامل از رژیم پهلوی رسیده بود و هزینه آن را نیز پرداخت و ایشان نزدیک به 15 سال تبعید شد و بعد هم با شروع نهضت انقلابی مردم ایران به کشور بازگشتند و انقلاب اسلامی بزرگترین تحول در طول سده‌های اخیر در ایران بود که یک حرکتی با رهبری یک مرجع تقلید ویک روحانی برجسته بود و توانست مبارزه دامنه‌دار و دیرینه مردم ایران را با سلطه‌جویان غربی به پیروزی برساند.

طبیعی هم بود که امریکایی‌ها که حاکم مطلق ایران بودند به شدت از این مسئله ناراضی باشند چون منافع آن‌ها کاملا از دست رفته بود و آن‌ها سعی خودشان را به طرق مختلف تا امروز انجام دادند تا انقلاب را به شکست برسانند. یک مقابله جدی 40 ساله بین ما و امریکا صورت گرفته و الحمدلله با رهبری حضرت امام و آیت‌الله خامنه‌ای و با همت و غیرت مردم ایران، این مبارزه ادامه پیدا کرد و امریکا و هم‌پیمانانش در شکست انقلاب موفق نبودند و از این به بعد هم موفق نخواهند شد و امیدواریم هرچه زودتر مردم ایران به پیروزی کامل برسند.

با توجه به اینکه رژیم پهلوی، اولین قدرتی است که با دست بیگانه بر ایران تسلط پیدا کرد؛ پس از کودتای سوم اسفند 1299 برای مشروعیت‌ و مقبولیت آن بین عامه مردم چه طرح‌هایی ریخته شد؟

در شرایط کلی آن دوران که کودتا به نتیجه می‌رسد ما شاهد نوعی آشفتگی در فضای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در ایران هستیم بصورتی که همه چیز در هم ریخته بود. دولت حاکم و شاهی که نفر اول مملکت است بسیار ضعیف است و علاقه‌ای به تدبیر امور ندارد و در این فضا انگلیسی‌ها فرصت را مناسب دیدند برای اینکه با استفاده از یک مهره نظامی به نام رضاخان میرپنج و یک مهره سیاسی به نام سیدضیاالدین طباطبایی اوضاع را در دست بگیرند و به هرحال دولتی را حاکم کنند که در قبضه اختیار آن‌هاست.

وقتی که این کودتا انجام می‌شود به دلیل آشفتگی‌های قبلی نظم و انتظام در کشور حاکم می‌شود و شاید به نظر مردم اینطور آمده باشد که ما از یک آشفتگی نجات یافتیم ولی به مرور زمان وقتی قدرت در قبضه رضاخان قرار می‌گیرد و رضاخان تبدیل به رضاشاه می‌شود به دنبال تامین منافع انگلیس می‌رود. این موضوع را بسیاری از رجال برجسته ایران و حتی خود مردم هم متوجه می‌شوند.

مثلا رضاخان در ابتدای کودتا شاید یک خانه هم در تهران نداشت ولی به تدریج شروع به تصاحب زمین‌های حاصلخیز و مرغوب در سراسر کشور به خصوص شمال ایران می‌کند و هزاران هکتار زمین به نام او می‌شود. مردم چنین چیزی انتظار نداشتند و گمان می‌کردند کسی آمده اوضاع را سر و سامان دهد و مردم ایران هم منافع‌شان کسب شود ولی به تدریج می‌بینند او یک نظام دیکتاتوری را حاکم می‌کند و دنبال منافع شخصی خود از طریق تصاحب زمین‌ها و واریز بخشی از بودجه کشور به حساب شخصی خودش است و از طرفی درصدد تامین منافع بیگانه است که با قرارداد نفتی 1312 با انگلیسی‌ها اتفاق افتاد.

 

رضا خان با انگلیس آمد، با انگلیس رفت

رضاخان با حاکمیت یک دیکتاتوری سنگین می‌تواند به حکومت خودش تا سال 1320 ادامه دهد. در سال 1320 وقتی قوای بیگانه وارد کشور می‌شوند و رضاخان برکنار می‌شود یک شور و شادی میان مردم به چشم می‌خورد و علی‌رغم اینکه گفته می‌شود که رضاخان با انگلیسی‌ها در افتاده بود اتفاقا وقتی برکنار می‌شود به انگلیسی‌ها پناه می‌برد و مسیر اصفهان و جنوب کشور را در پیش می‌گیرد که در اشغال انگلیسی‌ها بود. او در دل انگلیسی‌ها می‌رود و انگلیسی‌ها او را نجات می‌دهند یعنی اگر او در ایران باقی مانده بود حتما مردم او را مجازات می‌کردند.

در اوائل دوره پهلوی دوم، چون محمدرضا هم قدرت خاصی نداشت و در جریان امور نبود- فقط عنوان شاه را داشت- خیلی در معرض خشم و نفرت مردم قرار نگرفت. چون تقریبا از سال 1320 تا 1332 همان نظام مشروطه حاکم بود و نخست‌وزیرها کشور را اداره می‌کردند اما بعد از کودتای 28 مرداد که شاه با پشتیبانی امریکا وارد مملکت می‌شود و رویه دیگری در پیش گرفته و مثل پدرش تصمیم می‌گیرد یک نظام دیکتاتوری را بر ایران حاکم کند و بر شدت مقابله با دین می‌افزاید و به یک شاه وابسته و نوکر امریکا تبدیل می‌شود و احساسات منفی مردم متوجه او می‌شود.

واکنش‌های اجتماعی نسبت به کودتای سوم اسفند چگونه بود؟

لحظه‌ای که کودتا می‌شود سید ضیاء دستور می‌دهد بسیاری از رجال مملکتی را دستگیرکنند و رضاخان هم ملقب به سردار سپه می‌شود و او که فرماندهی نیروی نظامی را برعهده داشته به صورت یک نیروی حافظ دولت جدید عمل می‌کند و بنابراین در این زمان هم قدرت تحرکی از سوی مخالفان نیست و مردم در حالت خوف و رجا بودند و به جز چند مورد کوچک، حرکت جدی مقابل کودتا صورت نمی‌گیرد. بعدا شرایط طوری شد که سیدضیاء از ایران خارج می‌شود و رجالی که دستگیر شده بودند آزاد می‌شوند و مجلس کار خود را ادامه می‌دهد و تحولات سیاسی به شروع مخالفت‌ها از جانب سیاستمداران می‌انجامد. مثلا در سال 1303 با طرح جمهوری‌خواهی رضاخان در دوران رئیس‌الوزرایی مخالفت‌هایی از جانب افرادی چون آیت‌الله مدرس و دکتر مصدق شکل گرفته و یک تحرکات اجتماعی هم به حمایت این مخالفت‌ها آغاز می‌شود و رضاخان منصرف می‌شود. بعد هم که کم کم تصرفات اراضی مردم و فضای سیاسی خشن کشور موجب شروع حرکت‌هایی می‌شود و در سال 1320 با توجه به اینکه رضاخان هیچگونه پایگاه اجتماعی در ایران ندارد و مورد نفرت مردم هم بود چاره‌ای پیش روی خود نمی‌بیند جز اینکه با کمک انگلیسی‌ها از ایران فرار کند.

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار