سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- نگین خلجسرشکی: زمان باارزشترین چیز در دست انسانها است که میتوان با آن همه چیز را خرید و این به چگونه مدیریت کردن زمان بستگی دارد. زمان به طور عادلانه بین همه تقسیم شده و این خود ما هستیم که با انتخابهایمان تعیین میکنیم چرخ روزگار ما را به کدام سمت ببرد. خیلیها موفقیت را میگذارند پای سرنوشت، تقدیر و شانس یا پسرفت و سکون خود را تقصیر شانس و اقبال میدانند در حالی که موفقیت فقط به زمان بستگی دارد. اگر هر کاری را سر زمان مناسب آن انجام دهیم هرگز پشیمان نخواهیم شد حتی اگر نتیجه دلخواه خود را به دست نیاوریم. مهم تلاش کردن و مدیریت زمان است. حتی اگر نتیجه آن چیزی که توقع داشتهایم نباشد باز هم خیالمان راحت است که تلاش کردهایم.
مدیر زمان خود باشیم
مدیریت زمان اصولی دارد که باید یاد گرفت و یاد گرفتن آن هم به زمان نیاز دارد. هیچکس مدیریت زمان را از همان ابتدای تولد بلد نیست. باید زمانی بگذرد تا چاله، چوله و بالا و پایین راه مشخص شود و رانندگی کردن در این جاده نامعلوم را یاد بگیریم. مدیریت زمان مانند رانندگی کردن در جادهای است که در یک طرف آن دره و در طرف دیگر کوه است. اگر کمی چشم به روی حقیقت ببندیم و آن را رها کنیم یا در دره پرت خواهیم شد یا به کوه میزنیم و تمام. باید چشمهای خود را باز کنیم. مدیریت زمان یکی را استیو جابز میکند و یکی را بی نام و نشان. مدیریت زمان قدرتی دارد که میتواند از صفر، صد بسازد و فقط باید بلد بود که چگونه فرمان را به دست گرفت و ماشین زمان را هدایت کرد. مدیریت زمان فقط به کار و تحصیل و تجارت ختم نمیشود بلکه حتی ضربان قلب بشر هم طبق یک الگوی زمانی خاص میزند و هر نفس به زمانی مشخص نیاز دارد که اگر ثانیهای دیر شود میتواند یک نظام بدنی را دچار سردرگمی و دردسر کند. مدیریت زمان فقط مخصوص بشر نیست بلکه خداوند در تکتک مخلوقات توان کنترل زمان را قرار داده است تا چیزی از زمان خود عقب نماند و وای به روزی که عقب بماند. حتی ثانیهای دیر کردن را نمیتوان با هزاران دقیقه جبران کرد. اگر خورشید ثانیهای دیرتر طلوع کند کل جهان مانند یک زنجیره این دیرکرد را در خود منتقل میکنند و یک ثانیه دیرتر به هزاران ساعت ضرر تبدیل میشود. البته این به معنی افراط در سرعت و عجله کردن نیست بلکه اگر مدیریت زمان وجود داشته باشد نه کسی و چیزی دیر میکند و نه نیازی به عجله کردن است. همان قدر که دیر رسیدن بد است، عجله کردن هم بیفایده است و نظم و تعادل را از بین میبرد. مدیریت زمان فقط یک پله جزئی در موفقیت نیست بلکه گامی بزرگ و نیازمند پیشزمینههای فراوان است.
ثانیهای توقف بیهوده نکنیم
مدیریت زمان به مسئولیتپذیری، قدرت حل مسئله و صبر نیاز دارد. یعنی این که متوجه شویم نمیشود یکشبه به همه جا رسید. مدیریت زمان یعنی اگر مشکل امروز را به فردا بسپاری پس هرگز سانتیمتری قد نخواهی کشید و رشد نخواهی کرد. مدیریت زمان یعنی اگر به فکر راه حل نباشی حتی گرانبهاترین ثروت جهان هم به داد حل مسئله تو نخواهد رسید. مدیریت زمان یعنی پرواز کن، بدو، راه برو، سینهخیز برو، ولی هرگز متوقف نشو که این توقف یعنی باختن زمان. یک جمله معروف میگوید «اگر نمیتوانی پرواز کنی پس بدو، اگر نمیتوانی بدوی پس راه برو و اگر نمیتوانی راه بروی پس سینهخیز برو، اما متوقف نشو.» حتی اگر قلب روزگارت ثانیهای توقف کند این یک لحظه دیگر جبران نخواهد شد و نفس از بین رفته دیگر برنخواهد گشت. یک مدیر خوب به کسی میگویند که بتواند در لحظات دشوار بهترین عملکرد ممکن را از خود نشان دهد وگرنه در زمان آسانی همه اداره امور را به خوبی بلد هستند و در این مواقع است که فرق بین ذهنهای برتر و دیگران مشخص میشود. یک مدیر موفق میداند که با هماهنگی و همکاری تمام اعضا یک کار پیش میرود و نظام زمان وقتی به نتیجه میرسد که اعضای آن مانند مسئولیتپذیری، اعتماد به نفس و حل مسئله با هم همکاری کنند.
کار خوب را خوب انجام دهیم
مدیریت زمان شاید در تعریف بسیار ساده به نظر برسد و در حد چند کلمه باشد، اما در عمل فرق میکند. یک مدیر خوب به جز عملکرد صد در صدی باید یک برنامه تضمینی هم داشته باشد. اگر هر کاری به شکل پله برای پیشبرد کار دیگر انجام شود پس هیچ وقت برنامه شکست نخواهد خورد، زیرا برنامه پلهای یک ساختار قوی و منظم دارد. همان طور که از قبل گفتهاند: «مسئله فقط انجام دادن کار خوب نیست بلکه باید کار را خوب انجام داد.»
خیلی وقتها پیش میآید که برنامهریزی میکنیم و از نظر خودمان بهترین زمانبندی ممکن را داریم، اما نکته مهم این است که آیا واقعاً معنی مدیریت زمان را میدانیم یا نه؟ مدیریت زمان یعنی ثانیه به ثانیه راه را مشخص کنیم و برای تمامی مشکلهای احتمالی که باعث توقف ما میشوند یک راه حل از پیش تعیین شده داشته باشیم. البته هیچ وقت نمیتوانیم زمانبندی صد در صدی داشته باشیم، چون فکر بشر عاری از خطا نیست، اما وقتی به جای یک برنامه چند برنامه جایگزین داشته باشیم، پس احتمال موفقیت ما بالاتر میرود. مدیریت زمان شامل یک سکوی پرتاب بسیار مهم به نام برنامه است. برنامه باید انعطافپذیر باشد یعنی امکان جایگزین کردن برنامههای احتمالی را داشته باشد. همیشه باید یکی دو ساعت از برنامهریزی خود را خالی بگذاریم تا به اصطلاح در لحظه مبادا به کار ما بیاید.
یک مدیر زمان موفق همه اوقات را باارزش میشناسد و حتی برای زمان خواب خود هم برنامه دارد. خواب نکته بسیار مهمی در موفقیت به حساب میآید. ذهن باید استراحت کند تا بتواند در مواقع لازم به خوبی کار کند و جان کم نیاورد. ذهنی که استراحت نکند، میانه راه آدم را جا میگذارد. اگر مدیر زمان مانند راننده است، پس ذهن مانند وسیله نقلیه است. یک راننده خوب بدون خودروی خوب به نتیجه نمیرسد و برنامهریزی مانند سوخت وسیله نقلیه است که اگر نباشد نه خودرو حرکت میکند و نه کاری از راننده برمیآید. اگر میخواهیم به نتیجه برسیم باید مدیر زمان بینا و کوشایی باشیم. البته نباید فراموش کنیم که گاهی نتیجه آن طور که ما میخواهیم از آب درنمیآید، ولی حداقل ما تلاش خود را کردهایم و باید باقی کار را به خدا واگذار کنیم. همیشه خدایی وجود دارد که دانای امور است، ولی این به معنی بیخیال شدن و رها کردن کار نیست، بلکه ما باید تلاش کنیم و بدانیم کاغذ و قلم زندگی در دست ماست. کسی که حرکت نمیکند به مقصد نمیرسد و باید حرکت کرد، اگر چه گاهی جاده خراب است یا مقصد بسیار دور است، اما نباید دست از حرکت کردن کشید. توقف کردن مانند قطع کردن نبض زمان است و اگر زمان نبض نداشته باشد پس زندگی میمیرد. ثانیهها را نکشیم تا مجبور نشویم برای مرگ آنها ماتم بگیریم.