کد خبر: 945809
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۷:۵۰
۴ تصویر درباره چالش ازدواج؛ از دیروز تا امروز
با هم مقرر می‌کنند مدت‌ها دوست اجتماعی باشند! بعد کم کم که علاقه به وجود آمد فکر می‌کنند عاشق یکدیگر شده معایب یکدیگر را نمی‌بینند. در نهایت موضوع را با خانواده این‌گونه مطرح می‌کنند: «در این مدت که با هم بوده‌ایم فقط با من بوده و از وی بدی ندیده‌ام!»
سبک زندگی جوان آنلاین- محمد مجید: دنیا را اگر بدون جنسیت تصور کنیم و این یکنواختی‌اش را بپذیریم، فضایی که حاکم بر یک جامعه خواهد بود فضایی است مملو از فردیت، کاملاً صنعتی، خودخواهانه، با عواطف و احساساتی حداقل. خانه‌ها پر می‌شود از افرادی که در کنار هم اگر قرار بگیرند، فرسنگ‌ها از یکدیگر دور و کاملاً دارای مرزبندی‌های سخت خواهند بود. برابری جنسی و اینکه همه انسان‌ها یک جنس باشند مثلاً نه یک زن و یک مرد، شبیه یک گروه سرودی می‌شود که عده‌ای جمع بشوند یک سرود را با صدای بلند بخوانند، اما شنوندگان یک نوع صدا را بشنوند. همه خوانندگان صدایشان، هارمونی‌شان، حنجره‌شان یک نوا را بدمد و این در حالی است که اگر یک نفر بخواند کافی است. اساس تفاوت خلقت و نیز تفاوت جنسی افراد منهای علمی‌نگری در این باب، زیبایی‌شناسی خلاقانه خداوند است که انسان را به قرن‌ها فکر وامی‌دارد. انسان پیرامون هستی به راستی مجذوب زیبایی‌ها و شگفتی‌ها می‌شود. یکی از این شگفتی‌ها که برای انسان همواره حائز اهمیت بوده و هست، نگرشی است که به جنس مخالف خود دارد. بیشترین گرایش انسان به جنس مقابل خود از سر شگفت‌انگیز بودن این موجود است و برای کشف درونیات به سمت او جذب می‌شود و حرکت می‌کند. انسان‌ها تلاش می‌کنند تا ارتباط‌های مختلفی با آنچه زیبایی این هستی است، برقرار کنند. انسان در مورد اشیا و هر جانداری که بدون رفتار است دچار حس تکراری بودن شده نیاز به دگرگونی خواهد داشت. تا جایی که حتی اگر چند دانشجو در یک اتاق هم‌خانگی را تجربه کنند، چون هدفشان تحصیل و دارای رفتار تکراری هستند، یک حس غم‌انگیز و تنهایی همیشه با آن‌ها همراه خواهد بود. تنها چیزی که انسان را از این تنهایی و تکراری بودن رها می‌کند به هم پیوستن دو جنسیت متفاوت و ازدواج است و این تنها هدف والایی است که هیچ وقت در زندگی انسان را دچار آسیب‌هایی، چون انزوا، فردیت، حس تنهایی و تکراری شدن نمی‌کند. در همه کشور‌ها نه صرفاً برای رشد جمعیت و نه فقط برای آنچه گفته شد بلکه برای تعالی یک جامعه نیز ازدواج مهم بوده و هست و این امر مهم و مقدس هر کجا هنجار‌ها و اصول خود را دارد، اما اینجا ایران است. جایی که ازدواج به سبک ایرانی شگفت‌انگیز‌ترین و زیباترین برنامه زندگی بوده است، هر چند متأسفانه در سال‌های اخیر امر ازدواج رفته رفته دستخوش تغییرات مختلفی شده که مردم آن را اقتضای روزگار کنونی و امروزی شدن می‌دانند. غافل از اینکه بسیاری از حواشی یا تغییرات به وجود آمده در این زمینه ما را از موضوعات اصلی ازدواج فرسنگ‌ها دور می‌کند.

خواستگاری‌های اصیل و عروس و داماد‌های محجوب

اصل ازدواج از یک خواستن و خواستگاری کاملاً رسمی شروع می‌شود. به فردی که می‌خواهد ازدواج کند و کسی را می‌خواهد و می‌طلبد، یک غرور و عزت کاملاً رسمی می‌دهد. وقتی در مقابل خانواده کسی که منتخب اوست حاضر می‌شود یعنی: من برای خواسته خود آمده‌ام، من همت کرده‌ام، من غیرت داشته و دستم را به زانوی خویش گرفته و برای زندگی با توکل به خدا رهسپار شده‌ام... مرکز ثقل خواستگاری کردن اصلاً خود مرد است که همین حرکت اول نشان می‌دهد وی چقدر توانمند بوده و در این راستا گام برداشته است. خواستگاری رسمی یعنی اینکه «خواستن توانستن است را در خود داشتی.»

در میان این مراسم مقدس که ابتدا خانواده‌ها یکدیگر را می‌بینند، عروس و داماد منتخب در گوشه‌ای از مهمانی به گفت‌وگو می‌پردازند. این اولین برخورد کاملاً رسمی در مبحث ازدواج است. مرحله بعدی در صورت رضایت خانواده عروس (فکرهایشان را کرده‌اند، تحقیق کرده‌اند، مشاوره‌های مختلف و...) بله‌برون است. فلسفه و زیبایی‌های خاصی هم دارد. برای اینکه آشنایی بهتری رقم بخورد بخشی از بزرگ‌تر‌های فامیل به مهمانی خانواده عروس رفته و از طرف خانواده داماد برای شناخت سلیقه ایشان، هدایایی به عروس داده و انگشتری به عروس داده می‌شود که معنی‌اش این است شما نشان کرده فلانی هستی و این خیلی مهم و زیبا بود. در این میان هم مراسم قرار‌های ازدواج، مسائل مهریه، مسکن و تصمیم‌گیری‌های بزرگ‌تر‌ها بود. سکوت عروس و داماد نیز نشانه نجابت و احترام به بزرگ‌تر‌ها بود و نشان می‌داد در زندگی هم همینگونه هستند. با سادگی هرچه تمام زندگی ساده‌ای را آغاز می‌کردند.

این انتخاب من است، چه بخواهید چه نخواهید!

از بی‌میلی جوانان به ازدواج آن هم به دلیل باور‌های سست، عدم تمکن مالی و هرچه موانع ازدواج را فراهم می‌کند که بگذریم، اکنون جوان‌هایی که قصد ازدواج دارند شیوه کارشان به گونه‌ای است که در ابتدای راه نتیجه کاملاً مشخص خواهد بود. گاهی در بحث با آن‌ها ممکن است به جایی نرسی، چون تربیت ناصحیح، مشکلات اعتقادی، تأثیرپذیری غلط از مدرنیسم و... وی را از اصل دور کرده‌اند.

اینکه خودشان انتخاب می‌کنند و امید است انتخابی درست باشد ان‌شاءالله هیچ، اما مشاهده می‌شود خانواده را در جریان نمی‌گذارند و می‌گویند: «مداخله‌شان فعلاً صلاح نیست! اصلاً تفکرشان به روز نبوده کارمان را خراب هم می‌کنند.» بعد برای شناخت بهتر با هم مقرر می‌کنند مدت‌ها دوست اجتماعی باشند! بعد کم کم که علاقه به وجود آمد یکدیگر را دوست می‌دارند. فکر می‌کنند عاشق یکدیگر شده معایب یکدیگر را نمی‌بینند. روی هم تعصب دارند و تمرین می‌کنند از هم اجازه بگیرند... در نهایت موضوع را به خانواده اینگونه مطرح می‌کنند: «در این مدت که با هم بوده‌ایم فقط با من بوده و از وی بدی ندیده‌ام!»

کافی است خانواده موافقت نکند، جنجال برپا می‌شود. مقابل پدر و مادر خویش می‌ایستند. به آن‌ها انگ عقب‌مانده و کهنه با افکار دمده شده می‌زنند. از این‌ها که دوره‌ای دارد بگذریم پسر دچار غروری شکسته در مقابل منتخب خود می‌شود و متهم به ضعیف بودن. اینکه تو نتوانستی انتخاب خود را، حرف خود را و هرچه تو است را به کرسی بنشانی و.... دختر، اما بد‌تر از او هورمون‌های بدن وی به دلیل عدم اعتراضی که اصلاً وارد هم نیست به هم می‌ریزد، افسرده می‌شود، موخوره می‌گیرد، نگیرد هم خودش موهایش را دانه دانه می‌کند. پرخاشگری می‌کند و... با این‌ها اگر موافقت کنید ممکن است در ابتدا بازخورد خوبی ببینید، اما در نهایت زندگی چندان خوبی نخواهند داشت.

چقدر به نظر و رضایت خانواده اهمیت می‌دهید؟

بی‌تردید انتخاب مهم‌ترین بخش در زندگی و تشکیل آن است که می‌تواند نیمی از مشکلات را کم کند. در گذشته خانواده‌ها اثرگذار در همه امور بودند، امروزه، اما برعکس، فرد و فردیت حاکم و غالب بر همه چیز است. اگر فردی را خانواده و اعضای آن متناسب با شأن و فرهنگ خانوادگی خود برای فرزندشان پیدا و به او معرفی کنند، در امر انتخاب نیمی از مشکل را حل می‌کند. وقتی خانواده شما موردی را معرفی کند و شما نیز پسندیده و تمام مراحل را به خوبی جلو ببریید، خانواده همیشه و همه جا حامی شما خواهد بود. شما دیگر حرف گوش نکن و سرخود و سرکش نیستید. نکته مهم اینجاست که جوانان امروز فکر می‌کنند اگر خانواده کسی را معرفی کند تحمیل است. در صورتی که قرار است آن‌ها فقط معرفی کنند و شما هستید که باید بپسندید، شناخت به دست بیاورید و باقی ماجرا.

آیا جوان می‌داند اگر بدون شناخت، بدون در نظر گرفتن فرهنگ خانواده انتخاب کند چه می‌شود؟ زندگی‌ای اگر تشکیل شود نوه و نتیجه‌هایی هم اگر به دنیا بیایند باز در انتها مادرتان و پدرتان ته دلشان راضی نباشند همیشه همه امور از روی اکراه خواهد بود. کمتر به خانه‌تان می‌آیند و بهانه می‌آورند که کسالت دارند، مرسوم است در عیدی مناسبتی به خانه‌شان بروید از روی تکلیف و اکراه به شما کادویی می‌دهند، خوشحالی‌شان تصنعی است و خدای نکرده اگر مشکلی در این بین برایتان پیش بیاید همین حرف همیشگی را حتماً خواهند گفت: مگر «روزی که آتش عشقت تمام زندگی ما را به هم ریخت از ما اجازه گرفتی؟ یادته گفتی از روی جنازه‌تان رد میشوم و با فلانی ازدواج میکنم؟ ندیده نشناخته ما را زور کردی اینم نتیجه‌اش.» مهم‌تر از همه دختریست که به خواست شما با شما همراه شده، اما دستخوش چنین مسائلی قرار گرفته است. مدام باید غصه بخورد و حسرت این را بر دوشش حمل کند که مادرشوهر و خواهرشوهر دوستش داشته باشند و با احساس واقعی او را درآغوش بگیرند.
معیار درست در انتخاب، چیز ساده‌ای نیست. اینکه بگوییم ما با سواد و کمال هستیم، ایشان را دیده و پسندیده‌ایم، پس خانواده هم باید با ما همراه باشد، روالی منطقی نیست. باید این پرسش‌ها را از خود بکنیم که من در چه خانواده‌ای بزرگ شده‌ام، افکار و عقایدمان چیست، اهل چه چیز‌هایی هستیم، منش و روش‌های ما چیست، انتظارات ما چیست، من که هستم، چه فکری دارم و چه انتظاراتی. بعد فرد را منطبق با این موارد انتخاب کنیم. این روز‌ها جوانان مدام می‌گویند مگر قرار است خانواده‌ام با آن‌ها زندگی کنند؟ اتفاقاً نکته اینجاست که در کشور ما سنت‌های زیبایی مرسوم است که متفاوت با دیگر فرهنگ‌هاست. همواره همبستگی و انسجام در خانواده و فامیل موج می‌زند. شما لاجرم به خانواده خود وابستگی دارید. فردای پس از ازدواج مراسم «مادر زن سلام» دارید. اولین عید به شما عیدی می‌دهند. آخر هفته‌ها رفت‌وآمد دارید. دعوت‌های متعدد دارید و شما را به مناسبت این فرخنده عمل زیبا دعوت‌ها می‌کنند و کادو می‌گیرید. معنایش شادباش و آشنایی است. در مراسم‌های مختلف ظاهر می‌شوید. بچه‌دار می‌شوید. حمایت‌های خانواده را همیشه می‌خواهید و این حمایت‌ها همیشه عاطفی است.

چیز‌هایی که در ازدواج گاهی از قلم می‌افتد؟

آیا می‌دانید معیارتان برای انتخاب، جامع نیست؟ گرفتار چه چیزی در این مورد شده‌اید که اینقدر روی این فرد پافشاری می‌کنید؟ باید پیش از این‌ها به معیار‌های خود دست پیدا کنید و همیشه آن را در مقابل فرد مورد ارزیابی قرار بدهید. در اصل باید بدانید دنبال چه چیزی هستید. بگذارید این طور بگویم: فرض کنید شما دنبال چیزی هستید برای خرید. اگر از قبل خوب فکر کرده باشید که آن چیز چه مشخصات و مؤلفه‌هایی داشته باشد هنگام خرید به راحتی با جنس مورد نظر ارتباط گرفته و آن را می‌خرید. حالا تصور کنید این لباسی را که قرار است بر اندام زندگی‌تان کنید تنگ باشد یا بد دوخت باشد آن وقت سال‌ها در تن زندگی‌تان زار می‌زند.
آیا می‌دانید باید تیپ شخصیتی طرف مقابلتان را بدانید و بشناسید. این تیپ شخصیتی با نظرات و افکار شما کنار می‌آید یا نه؟ باید برای این موضوع به مشاوره‌های ازدواج رفته و کمک بگیرید.

آیا می‌دانید دانستن حتی طبع و مزاجتان از سوی همسر برای زندگی لازم است؟ اگر تفاوت مزاج داشته باشید در میزان رنجش، عصبی شدن و مواجهه با آن‌ها خیلی تأثیر دارد. دو مزاج متفاوت طبیعتاً سخت می‌توانند با این مهم کنار بیایند. اصلاح این مورد نیازمند اصلاح تغذیه است. فرض کنید خانم سرد مزاج و آقا گرم مزاج هستند. غذا پختن دوجور و متفاوت.... بعضی ساده می‌گیرند، اما می‌دانید واکنش شما در برابر یک چیز چقدر متفاوت و دور از تصور است و این برای یک زندگی مشترک مخاطره‌آمیز است.

آیا می‌دانید تمام مناسک و سنت ازدواج را باید انجام دهید؟ چیزی را از قلم نیندازید و منزلت مراسم ازدواج و زیبایی‌اش به همین چیزهاست. اصالت را حفظ کنید. حتماً خواستگاری کنید. انگشتر نشان بخرید. حتماً به خرید عقد و عروسی بروید. قدیمی‌ها برای هر کاری معنا و نشانه‌هایی داشتند. شک نکنید حکمتی دارد.

آیا می‌دانید زن خوب یا مرد خوب بودن به چه چیز‌هایی بستگی دارد؟ اگر همت کرده‌اید برای زندگی کردن، اگر خوشبختی را سرلوحه زندگی خود قرار داده‌اید و در این مهم اهتمام دارید باید بتوانید هر کدام نقش خود را به خوبی ایفا کنید. توقعمان را از طرف مقابل نیز در راستای همین نقش او جلو ببریم. مرد خوب کسی است که تعهد دارد و تأهل را برای کمال و خوشبختی و لذت حلال و صحیح می‌خواهد. خود را مسئول می‌داند و مدام در خود این را می‌پروراند که من خواستم تو بیایی زندگی کنیم، من تو را دعوت کرده‌ام به این زندگی پس ابتدا من مسئولم و من باید بتوانم به خوبی از پس این مهم برآیم. مرد مهم‌ترین وظیفه را دارد. زن خوب نیز کسی است که تعهد دارد و تأهل را وسیله‌ای برای کمال و خوشبختی خویش دانسته و همواره خود را یار و یاور مرد خویش می‌داند و به خوبی با وظایف خود آشناست.

این روز‌ها متأسفانه هنگامی که باید به شناخت یکدیگر بپردازند وارد شرط و شروط می‌شوند. خانم‌ها مدام استقلالشان را می‌خواهند، اینکه کار کنند، درس بخوانند و... آقایان می‌گویند همسر من باید بچه‌ام را خوب تربیت کند و... خانم می‌گوید بچه برود مهد‌کودک، من سرکار هستم. آقا می‌گوید دلم می‌خواهد بچه‌ام زیر دست تو تربیت بشود و این بگومگو هیچ وقت به سرانجام نرسیده و هیچ وقت این دو تفکر با هم قرابت نخواهند داشت.
زندگی کردن را نباید در خواب دید، بلکه باید رؤیا‌هایمان را به حقیقت بدل کنیم. ازدواج، این کلمه قشنگ و این روز‌های غریب را با ندانم‌کاری از دست ندهیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار