جوان آنلاین: آنچه پيشرو داريد، ادامه وقايع نگاري روزهاي سرنوشتساز بيستويکم و بيستودوم سال 1357 است. اميد ميبريم اين روايت براي همگان به ويژه جوانان مفيد و مقبول آيد.
بست و یکم بهمن 1357
تيراندازي در اطراف پادگان نيروي هوايي به اولين ساعات بامداد روز بيستويکم بهمن ماه سال 1357 کشيده شد. مردم در واهمه و هراس از قتل عام همافران بيتوجه به ساعات حکومت نظامي به خيابانها ريختند و به سمت پادگان نيروي هوايي حرکت کردند. سنگربنديهاي اطراف نيروي هوايي باعث شد تا نيروهاي گارد نتوانند به هدفهاي خود برسند و پادگان را به تصرف در آورند. با آغاز روز از شدت درگيريها کاسته شد، اما اين آرامش موقتي تنها فرصتي براي تجديد قوا بود. خيابانهاي تهران به سرعت سنگربندي شد. اسلحههاي پنهان شده در دستان مردم پديدار شد، بهخصوص بعد از درگيري شب قبل تعداد زيادي اسلحه در اختيار مردم قرار گرفت.
قرهباغي از طريق تلفن براي کنترل اوضاع دستور صادر ميکرد. مهندس جفرودي، از دوستان مهندس بازرگان در تماسي با قرهباغي از او خواست براي برگزاري جلسهاي سه نفره (بختيار، بازرگان و قرهباغي) به منزل وي (جفرودي) بيايند. جفرودي اضافه کرد:«من آدرس و ساعتش را بعداً به اطلاع تيمسار خواهم رساند.»(1)
اين در حالي بود که بختيار در مجلس سنا به سناتورها گفته بود:«نبايد با مردم مقابله با تير کرد، بلکه بايد به مخالفين به صورت برادر نگاه کنيم.»(2) از سوي ديگر بعد از مشورت با سپهبد رحيمي، فرماندار نظامي تهران دستور داد تا «ساعت منع عبور و مرور را 4:30 بعدازظهر اعلان کنند.»(3) بختيار علت اين کار را برقراري آرامش در شهر و جلوگيري از اغتشاش عنوان کرد. در ساعت دو بعدازظهر در اخبار راديو اعلاميه فرماندار نظامي تهران پخش شد:«ساعت منع رفت و آمد از 4:30 بعدازظهر!» اعمال خواهد شد. براي بسياري از مردم و بهويژه کساني که در مدرسه علوي و مدرسه رفاه حضور داشتند، اين خبر تنها يک معني داشت:«کودتا!»
خلوت شدن شهر فرصت مناسبي براي فرماندهان تندرو ارتش همچون بدرهاي، رحيمي و توفانيان به وجود ميآورد تا با حمله به مکانهاي حساس همچون محل اقامت امام و دستگيري ايشان و در پي آن قتل عام مردم انقلاب را در آستانه پيروزي به شکست بکشانند. در همين ساعات هم بهراستي طرح کودتا زير دست تعدادي از فرماندهان بررسي ميشد، طرحي که از آن با عنوان «عمليات نجات» نام برده ميشد. از همينرو امام خميني در اقدامي سنجيده و بهموقع (بلافاصله پس از اعلاميه فرمانداري نظامي تهران مبني بر برقراري حکومت نظامي از ساعت 4:30 بعدازظهر) در پيامي که از طريق بلندگوهاي نصب شده روي ماشينها بهسرعت در سراسر تهران پخش شد، از مردم خواستند به اعلاميه فرمانداري نظامي توجه نکنند و به تظاهرات خويش ادامه دهند. همچنين آيتالله طالقاني طي پيامي فرمودند: «واقعه ديشب و امروز صبح پادگان نيروي هوايي، توطئهاي است که مسلماً از ناحيه بعضي از مسئولان جزء براي تدارک يک برادرکشي بزرگ و ايجاد خصومت و دشمني بين فرزندان ارتشي ما به وجود آمده است... اينک نيز از طرفين قضيه به عنوان يک پدر روحاني تقاضا دارم براي پيشبرد و تحقق هدفهاي انساني و نجاتبخش رهبر ملت، امام خميني به ستيزهجويي و درگيري خاتمه دهند و همه به سربازخانههاي خود برگردند... از مقامات بالاي ارتش نيز قوياً خواستارم مسئول يا مسئولان تهاجم شبانه به پايگاه هوايي فرحآباد را تعيين و به مجازات حقّه تسليم نمايند و عموم ملت نيز با تسلط بر اعصاب خود، از مداخلهجويي و مقابلههاي فردي سخت پرهيز نمايند.»(4)
بختيار طي مصاحبهاي شايعه کودتا را تکذيب کرد و گفت که نه کودتايي انجام گرفته و نه کسي قصد داشته است به محل اقامت حضرت آيتالله خميني يا دفتر مهندس بازرگان حمله کند. ظاهراً گروهي از همافران دستخوش احساسات شده و گروه ديگري در برابر آنها واکنش نشان دادهاند، اما در جلسه شوراي امنيت ملي همان روز بختيار دستور دستگيري عدهاي را به تيمسار مقدم داد. اين عده شامل امام ، نزديکان و ياران وي و همچنين عدهاي از نويسندگان و سران احزاب مخالف رژيم بودند.
سپهبد رحيمي به سرهنگ کيخسرو نصرتي، رئيس ستاد پليس تهران دستور داد در تمامي ساختمانهاي مشرف به ميدانها و مراکز عمومي شهر سنگرگيري کنند و آماده باشند تا نيروهاي ارتشي به آنها ملحق شوند. برنامه ستاد کودتا ـ که در پادگان لويزان زير نظر بدرهاي تشکيل شده بود ـ آن بود که با آغاز دو باره درگيريهاي مسلحانه و شروع کودتا نيروهاي ارتشي در شهرستانهاي نزديک تهران همانند تيپ زرهي قزوين خود را به تهران برسانند و وارد عمل شوند.
از سوي ديگر مهندس بازرگان هم در اعلاميهاي تغيير ساعت ممنوعيت عبور و مرور شهر تهران را توطئهاي عليه انقلاب اعلام کرد. با غروب آفتاب، نهتنها از جمعيت حاضر در خيابانها کاسته نشد، بلکه هر لحظه بر تعداد جمعيت افزوده ميشد. راديو تهران در باره وضعيت شهر چنين گزارش داد:
«تمام شهر در حال عصيان و قيام است. مردم نميگذارند مقامات حکومت نظامي مقررات منع عبور و مرور را در شهر که بعدازظهر قرار بود اجرا شود اعمال کنند. تقريباً در تمام نقاط شهر به فاصله هر چند صد متر سنگرهايي برپا شده است، اما ساعاتي بعد با نزديک شدن نيمه شب و حمله مردم به تعدادي از کلانتريها در شرق تهران گارد شاهنشاهي وارد عمل شد و به اين ترتيب خونينترين درگيريهاي تاريخ مبارزات انقلابي ايران آغاز شد. تعداد کشتهشدگان بهسرعت افزايش يافت. سازمان پزشکي قانوني، آمار کشتهشدگان بيستم و بيستويکم را 166 نفر و تعداد مجروحان را 634 نفر اعلام کرد.
تعدادي زرهپوش در حالي که به سمت ميدان فوزيه (امام حسين فعلي) در حرکت بودند، با سنگرهايي که مردم ساخته بودند، روبهرو شدند و با در هم کوبيدن اين سنگرها راه خود را گشودند. درگيري در اطراف بازار تهران و همچنين اطراف ميدان 25 شهريور (7 تير فعلي) هم آغاز شد. همچنين عدهاي از مأموران امنيتي با اتومبيلهاي شخصي در حال گذر از خيابان مردم را به گلوله بستند. آن لحظهها از معدود لحظههاي تاريخ انقلاب بود که مردم جواب گلوله را با گلوله ميدادند. در اطراف کلانتريها در نقاط مختلف تهران سنگينترين نبردها ادامه داشت. سيل مردان مسلح که به مقابله با نيروهاي شهرباني و گارد رفته بودند، غير قابل تصور بود. ساعات کوتاهي پس از تاريکي هوا اولين کلانتري سقوط کرد. کلانتري 16 بعد از تصرف مردم پاکسازي شد و مردم بيشتري مسلح شدند. درگيري در اطراف کلانتري 14 بهشدت ادامه داشت. نيروهاي شهرباني و گارد شش نفر را کشتند، اما اين کلانتري هم بالاخره در ساعت 9 شب سقوط کرد و به دست مردم افتاد. کلانتري 9 واقع در ميدان بهارستان و همچنين کلانتري 21 واقع در کوکاکولا هم به وسيله مردم تسخير شد. با سقوط کلانتري 17 نازيآباد بخش عمدهاي از جنوب شهر تهران تحت نظر مردم قرار گرفت. حمله همهجانبه مردم به کلانتري 11 موجب عقبنشيني افراد کلانتري به داخل مدرسه مجاور شد. پس از آن کلانتري به دست مردم افتاد. در پي آن نبرد سنگيني بين افراد داخل مدرسه و نيروهاي مردمي حاضر در کلانتري آغاز شد. پس از مدتي کلانتريهاي 7 و 12 تخليه شدند. هر چند اين تخليه با ميل افراد گارد شهرباني و بيشتر براي عدم رويارويي با مردم صورت گرفت.
بيستودوم بهمن1357
با آغاز اولين ساعت روز بيستودوم بهمن ماه، چيزي از شدت نبردها کاسته نشد. خستگي، بيخوابي، تاريکي و سرما از ميدان نبرد رخت بربسته بود. با تخليه کلانتريها قرارگاه مرکزي پليس محل تجمع نيروهاي گارد شهرباني شد تا از آن محافظت کنند. يک تيپ زرهي هنگام عبور از خيابان سپه (امام خميني فعلي) به طرف ميدان توپخانه با هجوم مأموران قرارگاه مرکزي روبهرو شد که پس از مدتي دو طرف به اشتباه خود پي بردند. همچنين مأموران کلانتريهاي 13 و 18 که اقدام به تخليه کلانتريها کرده بودند هنگام نزديک شدن به قرارگاه مرکزي مورد هجوم و تيراندازي قرارگاه قرار گرفتند که پس از لحظاتي اين درگيري هم تمام شد. ستونهاي زرهي گارد که براي در هم کوبيدن مردم با اتکا به تانکهاي مدرن چيفتن وارد خيابانهاي تهران شده بودند، در نقاط مختلف تهران با مقاومت شديد مردم ـ که با بمبهاي بنزيني به آنها حمله ميکردند ـ روبهرو شدند. واحد بزرگي از گارد در خيابان سبلان در حال حرکت بود که مورد حمله مردم و پرسنل نيروي هوايي قرار گرفت و با شدت يافتن حمله انقلابيون مجبور به عقبنشيني شد. واحد زرهي ديگري هم در ساعت سه نيمه شب در ميدان فوزيه (ميدان امام حسين فعلي) مورد حمله مردم قرار گرفت. در اين حمله يکي از تانکها زير پل فوزيه آتش گرفت و پس از لحظاتي خدمههاي تانک از آن خارج شدند. يکي از افراد سرلشکر رياحي، يکي از فرماندهان لشکر گارد بود که به اسارت در آمد و به ستاد امام منتقل شد.
در سپيده دم بيستودوم بهمن ماه، اکثر کلانتريها به دست انقلابيون افتاده بود، اما کلانتري 6 واقع در ميدان ثريا (ميدان گرگان فعلي) هنوز در اختيار شهرباني بود. در ساعت 1:30 بامداد گروهي از افراد نيروي هوايي به کلانتري 6 حمله کردند. آنها از چند طرف به ميدان ثريا ـ که در آن نيروهاي فرمانداري نظامي متمرکز بودند ـ حمله کردند. با آمدن نيروهاي پشتيبان مردمي افراد فرمانداري به داخل کلانتري عقبنشيني کردند. بيش از شش ساعت جنگ و گريز در اين منطقه ادامه داشت و وقتي فاصله مأموران نيروي هوايي و مردم مسلح با کلانتري 30 متر بيشتر نبود، ناگهان تانکهاي فرمانداري نظامي وارد عمل شدند و با مسلسلهاي سنگين تمام منطقه را به رگبار بستند. اين در حالي بود که کلانتري در حال سقوط نبود. به اين ترتيب مردم از تصرف کلانتري منصرف شدند و عقب نشستند، اما کار در اينجا پايان نيافت، زيرا پس از آن يورش تانکها به منطقه تهراننو آغاز شد.
با تسخير کلانتريها توجه مردم به مکانهاي مهمتر نظامي معطوف شد. حمله به کارخانه تسليحات ارتش ـ که از ساعت 11 شب قبل شروع شده بود ـ همچنان ادامه داشت. داخل کارخانه چند تانک و گروهي از سربازان فرماندهي نظامي مستقر بودند. بعد از دقايقي تيراندازي از پشت سنگرهاي خياباني به سمت کارخانه تسليحات يکي از تفنگداران ارتش با صداي بلند از نظاميان داخل کارخانه خواست تا تسليم شوند. گروهي از مردم نيز با صداي بلند و هماهنگ اين درخواست را تکرار کردند. به سربازان داخل کارخانه هشدار داده شد در صورت مقاومت تا صبح به آنها حمله خواهد شد، اما از جانب آنها پاسخي شنيده نشد. به اين ترتيب نبرد سنگيني ميان دو طرف آغاز شد. تفنگداران براي نفوذ به داخل کارخانه از تريلي وايت استفاده کردند. تريلي در حالي که دنده عقب ميرفت، درِ جنوب غربي را شکست و بدين ترتيب حمله به کارخانه آغاز شد. تفنگداران در حالي که با آتش جنگافزار از يکديگر حمايت ميکردند، آرامآرام خود را به داخل کارخانه کشيدند. در همين لحظات گروه ديگري نيز به ضلع شرقي تسليحات هجوم بردند، عده زيادي از افراد نيروي هوايي و چريکها اين قسمت تسليحات ارتش را زير آتش گرفته بودند. درگيريها تا هشت صبح ادامه داشت تا بالاخره ديوار ضلع شرقي تسليحات خراب شد و هزاران نفر از مردم به داخل کارخانه تسليحات وارد شدند. هر کس هر چه به دستش ميرسيد برميداشت و به خارج ميآمد. تيربارهاي سنگين، اسلحه کمري، سرنيزه و... اين در حالي بود که بيشتر اين سلاحها فشنگ نداشتند و قابل استفاده نبودند. در قسمت غربي کارخانه تسليحات هنوز سربازان مقاومت ميکردند. عدهاي از سربازان با تانک از کارخانه تسليحات خارج شدند و به سوي مردم تيراندازي کردند. مردم نيز با کوکتلمولوتف به مقابله برخاستند. در ساعت 9 صبح تسليحات ارتش به تصرف نيروهاي مردمي در آمد.
در اطراف پادگان عشرتآباد هم درگيريهاي شديدي آغاز شده بود و فشار زيادي نيز بر محافظان مسلسلسازي وارد ميشد و کمک رساندن به نيروهاي مستقر در مسلسلسازي به خاطر هرج و مرج بيش از حد در واحدهاي مختلف ارتش بينتيجه ماند. حتي دستور قرهباغي به معاونت هوانيروز براي پياده کردن نيرو به وسيله هليکوپتر در محوطه کارخانه ناديده گرفته شد.
از سوي ديگر بختيار به مهندس جفرودي خبر ميدهد تا با بازرگان تماس بگيرد و به او بگويد که بختيار دستور بمباران مسلسلسازي را صادر کرده و چون محل پرجمعيت است، آقاي بازرگان از ساکنين حول و حوش کارخانه مسلسلسازي بخواهند خانههايشان را تخليه کنند. (5)قرهباغي تسليم تصميم بختيار نشد و آن را به جلسه فرماندهان موکول کرد. اين در حالي بود که با تلاشهاي مردم و سربازان نيروي هوايي در ساعت 8 صبح مسلسلسازي به تصرف نيروهاي انقلابي در آمد. نخستين اطلاعيه ارتش مردم از سوي ستاد رهبري عمليات مسلحانه به صورت دستخط صادر و روي ديوارها چسبانده شد. اين اطلاعيه شامل دستورالعملهايي به شرح زير بود:
1ـ از پراکنده شدن خودداري فرماييد.
2ـ از بينظمي جلوگيري کنيد.
3ـ از مصرف مهمات براي تمرين و آزمايش خودداري کنيد.
4ـ با تشکيل دستههاي سه تا 9 نفري هر نوع يورش مهاجمان را خنثي کنيد.
5ـ از تيراندازي بهطور همزمان خودداري کنيد.
وضع بحراني و نابسامان ارتش بهگونهاي شد که ستاد بزرگ ارتشتاران هيچ اطلاعي از وضعيت نيروها نداشت. از اينرو قرهباغي پس از مشاوره با معاونانش بلافاصله تصميم گرفت براي مشخص شدن وضعيت ارتش جلسهاي در ستاد با حضور فرماندهان نيروها تشکيل دهد و اوضاع را بررسي کند. در فاصله تشکيل شورا مهندس جفرودي با قرهباغي تماس گرفت. آن دو قرار گذاشتند تا ساعت 4 بعدازظهر روز 22 بهمن در منزل جفرودي جلسه تشکيل دهند. امام خميني در جواب استفتاي گروهي از افسران در باره پايبندي به سوگندي که در حفظ نظام سلطنتي ياد کردهاند، فرمودند:
«قسم براي حفظ قدرت طاغوتي صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و کساني که به اين نحو قسم خوردهاند بايد برخلاف آن عمل کنند.»(6)
جلسه شوراي فرماندهان ارتش در ساعت 10:30 برگزار شد. در اين جلسه 27 نفر از فرماندهان ارتش، معاونان و مسئولان نيروهاي مسلح حضور داشتند. ارتشبد قرهباغي، ارتشبد شفقت، ارتشبد حسين فردوست، سپهبد هوشنگ حاتم، سپهبد ناصر مقدم، سپهبد عبدالعلي بدرهاي، سپهبد رحيمي و درياسالار حبيباللهي (فرمانده نيروي دريايي) به همراه 14سپهبد ديگر و تعدادي سرلشکر و درياسالار در اين جلسه حضور داشتند.
در اين جلسه ابتدا فرماندهان نيروهاي هوايي و زميني از نابساماني موجود در نيروهاي تحت امر خود گفتند. ربيعي گفت:
«به علت تيراندازي من در پست فرماندهي نيروي هوايي زنداني بودم و الان هم با وضع بسيار بد و به حالت خزيده توانستم خود را از ساختمان پست فرماندهي به هليكوپتر برسانم و در اين جلسه شركت كنم، چون دائماً از پشت بامهاي اطراف تيراندازي ميكنند. حالا هم هر چه زودتر بايد برگردم به پست فرماندهي و آنجا باشم.»(7)
سرلشكر پرويز اميني افشار، رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران گفت:
«نكاتي كه ميتوانم به اظهارات فرماندهان اضافه كنم اين است كه برابر آخرين خبري كه در موقع آمدن به شورا به اداره دوم رسيد مخالفين مركز پليس را در ميدان سپه [ميدان امام خميني فعلي] به آتش كشيدهاند.»
اما صحبتهاي سپهبد حاتم بود كه بحث شوراي فرماندهان را به سوي ديگري كشاند و فضاي جلسه را تغيير داد. سخناني كه همه فرماندهان با آنكه آن را بهخوبي ميدانستند، اما نميخواستند يا نميتوانستند آن را بيان كنند.
«بهطوري كه تيمساران ملاحظه ميكنيد، با توجه به آخرين وضعيت خصوصي يگانها كه فرماندهان نيرو تشريح كردند ـ به علمي كه همه ميدانيم ـ ارتش در موقعيت خاصي قرار گرفته است كه نيروهاـ بنا به اظهار فرماندهشان ـ قادر به انجام عملي نيستند. از طرف ديگر اعليحضرت تشريف بردهاند و بنا به اظهار نخستوزير مراجعت نميكنند. ماههاست كه امور كشور تعطيل است. آيتالله خميني خواهان جمهوري است. تمام ملت ايران هم عملاً در اين مدت نشان دادهاند كه پشتيبان ايشان و خواستار جمهوري اسلامي هستند. آقاي بختيار هم با توجه به اظهاراتش در مجلسين و حتي اظهارات ديروز در مجلس سنا و همچنين مصاحبههايش ميخواهد جمهوري اعلام كند، ولي طرفداري در بين مردم ندارد. آنچه به نظر ميرسد اختلاف در اين است كه اعلام جمهوري كشور به وسيله كه و چگونه صورت بگيرد. در كشور تركيه از اين موارد پيش آمده... ارتش خود را كنار كشيده و اعلام كرده است در سياست دخالت نميكند و از ملت پشتيباني ميكند. پيشنهادم اين است كه در اين مناقشه سياسي هم ارتش خود را كنار بكشد و مداخله نكند.»(8)
قرهباغي وظيفه ارتش در حمايت از دولت قانوني را به فرماندهان يادآور شد. سپهبد حاتم پاسخ داد:«حالا كه آقاي بختيار مانند مخالفين ميخواهد جمهوري اعلام كند، بنابراين ارتش ديگر وظيفه ندارد از ايشان پشتيباني كند»(9) و در ادامه افزود:
«از طرف ديگر بهطوري كه فرماندهان اظهار ميكنند در وضعيت فعلي ارتش عملاً قادر به پشتيباني نيست و خيلي دير شده است. ادامه وضعيت ارتش به اين صورت هم نتيجهاي جز ادامه خونريزي بيهوده ندارد. به همين دليل است كه پيشنهاد كردم ارتش بيطرفي خود را اعلان كند.»
در اين جلسه تصميم بر اعلام بيطرفي يا اعلام همبستگي به رأي گذاشته شد که بيطرفي ارتش به تصويب رسيد و بيانيه آن چنين تهيه شد:
«ارتش ايران وظيفه دفاع از استقلال و تماميت کشور عزيز ايران را دارد و تاکنون در آشوبهاي داخلي سعي کرده است با پشتيباني از دولتهاي قانوني اين وظيفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخير کشور شوراي عالي ارتش در ساعت 10:30 روز بيستودوم بهمن سال 1357 تشکيل و به اتفاق تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج و مرج و خونريزي بيشتر بيطرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام کند و به يگانهاي نظامي دستور داده شود که به پادگانهاي خود مراجعت کنند. ارتش ايران هميشه پشتيبان ملت شريف، نجيب و ميهنپرست ايران بوده است و خواهد بود و از خواستههاي ملت شريف ايران با تمام قدرت پشتيباني ميکند.»(10)
پس از اعلام بيطرفي ارتش در راديو بختيار از ترس مخالفان از کاخ نخستوزيري گريخت. امام خميني به مناسبت اعلام بيطرفي ارتش پيامي صادر کردند و در آن فرمودند: «ملت شجاع ايران، خواهران و برادران آگاه تهراني، اکنون که به خواست خداوند متعال ـ پيروزي نزديک است، نيروي ارتش عقبنشيني و عدم دخالت خود را در امور سياسي ابراز و پشتيباني خودشان را از ملت اعلام کردهاند، ملت عزيز و شجاع با کمال مراقبت از اوضاع در عين حفظ آمادگي در دفاع احتمالي در صورتي که نيروي ارتش به پادگانهاي خود رفتند، آرامش و نظم را حفظ نماييد. اگر اخلالگران بخواهند با آتشسوزي و خرابکاري فاجعه به بار آورند، آنان را به وظيفه شرعي و انسانيشان آگاه گردانند و نگذارند اين قبيل کارها موجب هتک حرمت ملت شود و بر سفارتخانهها حمله نکنند و اگر ـ خداي نخواسته ـ ارتش باز به ميدان آمد، واجب است آنان را با شديدترين وجه دفع و با تمام نيرو و قدرت از خود دفاع نمايند و اينجانب به امراي ارتش اعلام ميکنم که در صورت جلوگيري از تجاوز ارتش و پيوستن آنان به ملت و دولت قانوني ملي اسلامي ما آنان را از ملت و ملت را از آنان ميدانيم و مانند برادران با آنان رفتار مينماييم. از خداوند متعال پيروزي مردم دلاور ايران را خواستاريم...»(11)
پينوشتها در سرويس تاريخ «جوان» موجود است.