کد خبر: 944615
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۳
گفت‌وگوی «جوان» با یکی از عکاسان وقایع انقلاب
خرداد ۱۳۶۱ به تعدادی از عکاس‌ها اجازه دادند از حضرت امام تصویربرداری کنند. زاویه من به شکلی بود که توانستم عکسی منحصر به فرد بگیرم. یک روز فراخوانی برای جمع‌آوری عکس‌های امام زدند که عکس من برای چاپ روی اسکناس‌های ۱۰۰ تومانی انتخاب شد
علیرضا محمدی
سرويس پايداری جوان آنلاين: علی کاوه از اساتید و پیشکسوت عکاسی مطبوعاتی کشورمان تصاویر ماندگاری از انقلاب و دفاع مقدس به ثبت رسانده است. پیشتر گفت‌وگوی مفصلی با وی در خصوص عکاسی از وقایع جنگ منتشر کرده بودیم. این بار به مناسبت دهه فجر باز به سراغ کاوه رفتیم تا شنوای خاطراتی از وقایع انقلاب باشیم.

۳ روز در زندان

خیلی اتفاقی با جریان انقلاب آشنا و همراه شدم. سال ۵۷ به منزل پدرخانمم رفته بودم که مأمور‌ها ریختند و سراغ برادرخانمم را گرفتند. آن زمان در صدا و سیما عکاسی می‌کردم. کارتم را نشان دادم و برای مدت کوتاهی دست به سرشان کردیم. رفتند و دوباره برگشتند. این بار کل خانه را گشتند. برادرخانمم کلی اعلامیه حضرت امام (ره) و کتاب‌های شهید مطهری، مرحوم طالقانی و... در خانه نگهداری می‌کرد. پیدای‌شان کردند و من را هم همراه برادرخانمم بردند. سه روز در بازداشتگاه بودیم. برادرخانمم برای زندانی‌ها سخنرانی می‌کرد و من هم گوشه‌ای نشسته بودم و لب به غذا نمی‌زدم. بعد از سه روز ما را به دادسرای نظامی در چهارراه قصر بردند. آنجا یک سرگرد به اسم بهداد از من پرسید چرا می‌خواستی اعلیحضرت را بکشی؟! گفتم من اگر هم می‌خواستم او را بکشم وقتش را نداشتم. خندید و گفت: چرا وقت نداشتی؟ گفتم صبح‌ها تا ساعت ۳ عصر عکاس صدا و سیما هستم. عصر به روزنامه می‌روم. پنج‌شنبه‌ها صبح به کاخ گلستان می‌روم و تصاویر دوران قاجاریه تحویل من است. صبح‌های جمعه هم برای عکاسی به فرح‌آباد می‌روم. عصر‌های پنج‌شنبه و جمعه هم که برای عکاسی به استادیوم می‌روم. سرگرد از ارتباطم با برادرخانمم پرسید. گفتم دامادشان هستم و از کار‌های او خبر نداشتم. خلاصه من را آزاد کردند، اما همین انگیزه‌ای شد تا در مورد وقایع انقلاب بی‌تفاوت نباشم و بعد از این اتفاق از تظاهرات و راهپیمایی‌ها عکس می‌گرفتم.

روبه‌روی دانشگاه

بعد از آزادی، تصمیم جدی گرفتم از هنر عکاسی برای ثبت وقایع انقلاب استفاده کنم. هر جا که تظاهرات می‌شد، خودم را به آنجا می‌رساندم و عکس می‌گرفتم. روز به روز اوضاع وخیم‌تر می‌شد. چند روز مانده به پیروزی انقلاب مردم در خیابان‌ها سنگربندی می‌کردند و به طور علنی با ایادی رژیم درگیر می‌شدند. یک بار که به میدان انقلاب رفته بودم، مقابل سردر اصلی دانشگاه تهران چند نفر از نیرو‌های ارتش متوجه حضور من شدند. رو به‌روی دانشگاه یک خیابانی بود که سریع به داخل آن دویدم. دوربین روی گردنم بود و فرار را سخت‌تر می‌کرد. داخل خیابان در یک خانه باز بود. خودم را داخل خانه انداختم و در زیرپله مخفی شدم. مردم آن زمان هوای همدیگر را داشتند و در خانه‌ها را به روی انقلابی‌ها باز می‌گذاشتند. مدتی همان جا ماندم تا اوضاع آرام شد و توانستم از مخفیگاهم خارج شوم.

۱۲ بهمن

وقتی خبر رسید حضرت امام بعد از ۱۵ سال تبعید به ایران برمی‌گردند، کارکنان صدا و سیما در اعتصاب به سر می‌بردند. البته تعدادی از بچه‌های واحد خبر را به زور سر کار می‌بردند و باقی مثل ما که در واحد تولید بودیم، در اعتصاب به سر می‌بردیم. خلاصه جلسه‌ای گذاشتیم تا روز آمدن امام دست از اعتصاب بکشیم و سرکارمان برگردیم. قرار شد عده‌ای از بچه‌ها به فرودگاه بروند و عده‌ای هم به بهشت زهرا (س). من جزو آن‌هایی بودم که قرار بود به بهشت زهرا برویم. رفتم و آنجا برای اولین بار حضرت امام را دیدم. مردم شور و شوق زیادی داشتند. تا چشم کار می‌کرد جمعیت بود. همان جا عکس‌های ماندگاری از حضرت امام گرفتم که بعد‌ها از این تصاویر استفاده زیادی شد.

عکس امام روی اسکناس‌ها

خرداد ۱۳۶۱ به تعدادی از عکاس‌ها اجازه دادند از حضرت امام تصویربرداری کنند. آن روز وقتی امام روی صندلی نشست خیلی آرام از چپ به راست و راست به چپ متمایل می‌شدند تا همه عکاس‌ها بتوانند به راحتی از ایشان از زوایای مختلف عکس بگیرند. زاویه من به شکلی بود که توانستم عکسی منحصر به فرد بگیرم. همان عکسی که به حتم نمونه‌ای از آن هم‌اکنون در جیب همه مردم است! یعنی همان عکس معروف روی اسکناس‌های جمهوری اسلامی که من در خرداد سال ۶۱ گرفتم. انتخاب این عکس به سال‌ها بعد برمی‌گردد. یک روز فراخوانی برای جمع‌آوری عکس‌های امام زدند که حدود هزار عکس جمع شد و در بین آنها، عکس من برای چاپ روی اسکناس‌های ۱۰۰ تومانی انتخاب شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار