سرویس تاریخ جوان آنلاین: مقدمتاً باید اذعان داشت که تاکتیک «حرکت گام به گام»، ریشهای عمیق در ذهن مهندس مهدی بازرگان و یارانش داشت تا جایی که اجازه نمیداد با بررسی شرایط زمان و مکان، در مورد درستی یا نادرستی آن بیندیشند. مهندس بازرگان، با مشاهده درهم کوبیده شدن رژیم پهلوی توسط پیروان راه امام خمینی (ره) و بینتیجه ماندن سیاست گام به گام علیه آن رژیم نیز، در درستی راه شکست خورده خود و به قول خودش ماشین نازک نارنجی بودن شک ننمود! سستی و تساهل در اکثر اعمال و مواضع دولت موقت، در بالاترین حد، تبلور داشت تا آنجا که موج انتقادات از جانب امام، شورای انقلاب و مردم را علیه خود برانگیخت.
ندای دولت انقلاب؛ پایان انقلاب!
بازرگان، از روی تساهل و همچنین سادهانگاری، اعتقادی جالب نسبت به انقلاب داشت. به اعتقاد وی، انقلاب، شامل دو مرحله تخریب و سازندگی است که مرحله تخریب آن، در عصر ۲۲ بهمن به پایان رسیده و پس از آن، مرحله سازندگی آغاز میشود. این در حالی بود که با وقوع انقلاب، تنها، یاران اصلی رژیم، از کار برکنار شده بودند و هواداران رژیم سابق، هنوز در بسیاری از ادارات و وزارتخانهها نفوذ جدی داشتند؛ فضای حاکم بر آموزش و پرورش، ارتش و بسیاری از نهادها، هنوز سلطنتی بود. به طور خلاصه، تنها رؤسای مملکت تغییر یافته بودند، اما دست عمال طاغوت در نهادها و وزارتخانهها، کاملاً قطع نشده بود. جالب آن که کاغذهای سربرگدار ادارات تا مدتها دارای نشانههای شاهنشاهی و عاری از نمادهای اسلامی و انقلابی بود، اما بازرگان مقابله با شاخههای به جای مانده از سلطنت را در قالب عباراتی اقناعی، چون «دشمن»، «تخریب»، «خونریزی» و «بیآبرویی در برابر دنیا»، رد میکرد. وی میگفت: «الان حالت انقلاب گذشته است و دوران سازندگی مثبت شروع شده است... مادامی که حالت دشمنی، دودستگی، انتقام، قهر و اعتراض وجود داشته باشد، سازندگی نمیتوان کرد». این دید، نقطه مقابل بینش امام (ره) بود که با درک درست از زمان، اعتقاد داشتند: «ما هنوز در راه انقلاب هستیم، ما هنوز در راه مبارزه هستیم».
رحمت یا مسامحه؟
در زمان دولت موقت، انقلاب هنوز تثبیت نشده بود و مخالفان انقلابی و تجزیهطلبان هر روز توطئه جدیدی طراحی میکردند. با این اوضاع، بازرگان «ترحم بر پلنگ تیزدندان» را پیشه قرار داد و از آنان، در مقابل مردم و کمیتههای انقلاب حمایت میکرد. وی در حمایت از کسانی که پروندهای سنگین از جنایت و کشتار داشتند، این گونه میگوید: «طبیعت بنده و اکثریت ملت، سلم و صفا و صلح و احتراز دشمن و خشونت و خونریزی است».
در مقابل نیز ضدانقلابها، با سوءاستفاده از سلم و صفای بازرگان، در نقاط مرزی کشور دست به کشتارهای وسیعی زدند؛ در عین حال، بازرگان، همچنان مشغول سلم و صفا بود! البته او نگرانیهایی نیز داشت: «ببینید چه بیآبرویی برای ما در دنیا برپا شده؟!»
بازرگان، علناً و با انتقاد از شورای انقلاب، درخواست میکند که فعلاً خائنان را رها کنید! از سیاستهای غیرانقلابی و ترحمهای افراطی دولت موقت، اعضای ساواک یعنی یکی از مخوفترین و سفاکترین سازمانهای اطلاعاتی وقت خود نیز محروم نماندند. محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب میگوید: «طبق مصوبهای که شورای انقلاب تصویب کرد، افراد ساواک حق تدریس در دانشگاه را نداشتند. ما فهرستی از این افراد تهیه و حقوقشان را قطع کردیم و در اختیار نخستوزیری قرارشان دادیم. آقای شریعتمداری نامهای نوشت- این نامه موجود است- و در آن، با این کار ما مخالفت کرد. من در جواب نوشتم، در این مملکت انقلاب شده و اگر قرار است عمال رژیم شاه همچنان در دانشگاه باشند، دانشجویان، دانشگاه را به آتش میکشند. شما در وزارتخانه نشستهاید و تحت تأثیر چند نفر بر ما فشار میآورید. این نشان میدهد که مهندس بازرگان به انقلابی عمل کردن اعتقادی نداشت».
کردستان؛ تساهل، فاجعه!
تساهل، سستی، مسامحه، سیاست گام به گام، اغماض... این دست روحیات دولت موقت و در رأس آن مهندس بازرگان که پیش از انقلاب در قالب نهضت مقاومت ملی، نهضت آزادی و سازمان حقوق بشر تبلور یافت، به لطف بیداری امام (ره) و مردم، نتوانست برای ملت و انقلاب خسارتی جدی را وارد سازد و طرحها و نقشههای آنان یکی پس از دیگری به تاریخ پیوست، اما آنچه را کردستان، در ایام محدود حکومت دولت موقت به خود دید، نه تاریخ کردستان، که تاریخ ایران کمتر به خود دیده بود. سادگی، مسامحه و اصرار بر اجرای حساسیت گام به گام- سیاستی که گویا هر چه شکست بخورد نزد آقای بازرگان، آبدیده و محبوبتر میشود (!) - این بار فاجعه آفرید.
با پیروزی انقلاب، گروههای معارض انقلاب از خلأیی که به واسطه ضعف دولت و عدم حضور در کردستان به وجود آمده بود استفاده کرده و آزادانه، به تحریک مردم و طرح مسائل قومی، مذهبی و سیاسی پرداختند و با پراکندن شایعاتی سراسر کذب بر ضد انقلاب اسلامی، عدهای را با خود همراه ساختند. گروههای سیاسی پراکنده در کردستان با مشاهده ضعف و فقدان حضور دولت مرکزی و به واسطه کمک کشورهای بیگانه و حتی برخی گروههای سیاسی داخلی غیرکُرد، به فکر مبارزهای جدیتر افتادند. این گروهها، جبهه متحدی را به رهبری شیخ عزالدین حسینی تشکیل دادند. قطعاً بیان مطالبات منطقی قومی و شهری از جانب هر گروه و قومی امری طبیعی و زمینهساز رشد متعادل کشور است، اما گروههای سیاسی ضدانقلاب که حزب دموکرات و کومله در رأس آنها قرار داشتند و در آن زمان، به اتحاد رسیده بودند، با پشت کردن به مصالح ایران و حتی قوم کُرد، مسیری خطرناک و نامعقول را برگزیدند. حسینی عقیده داشت که باید در برابر جبهه ارتجاع، جبهه بزرگ خلق کُرد تشکیل شود و افراد معتدلتر گروه نیز خودمختاری میخواستند.
درگیریهای پراکنده و کشمکشهای سیاسی، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میان برخی گروههای افراطی کُرد و نظام آغاز شد. سابقه چند ده ساله مبارزات کُردها، که البته در عراق و ترکیه نیز جاری بوده است، نشان میداد که باید مسئله را جدی گرفت. افراطیان در کردستان به شدت و با توسل به تهمتها و دروغهای بیاساس بر ضد نظام تبلیغ میکردند. دولت موقت میتوانست با اتخاذ سیاستی صحیح و قاطع جلوی یارگیری افراطیان را بگیرد و با خنثی کردن تبلیغات و همچنین برخورد قاطع با آنان، زمینه طرد مزدوران و دشمنان خارجی نظام را از جانب مردم کُرد فراهم کند. به راستی روحیات مردم مسلمان کُرد، کمترین سنخیتی با جنایات سبعانهای که در کُردستان روی داد، نداشت.
کردستان، مسلخ قربانیان تساهل
هر روز مردم ایران منتظر شنیدن خبری ناگوار از سنندج، مریوان و پاوه بودند.
۲۳ تیر سال ۱۳۸۵ است. صدها تن از افراد مسلح حزب دموکرات، هواداران چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهکها به سپاه پاسداران مریوان حمله بردند و یکی از پاسداران کُرد را که جهت اعلام برادری و تقاضای عدم جنگ به میان آنان رفته بود، به شهادت رسانده و جسد او را وحشیانه به آتش کشیدند و این گوشهای از جنایات گروههای معارض علیه مردم مسلمان کُرد و رزمندگان سپاه اسلام در منطقه بود. در مقابل، دولت سازش، مذاکره میکند و مذاکره. نتیجه مذاکراتی که از یک طرف، افراد طرف مقابل را به خاک و خون میکشد و طرف دیگر، برای صلح و صفا و محبت به خواهش و نوازش متوسل میشود، مشخص است.
دولت در مذاکرات، امتیازات متعددی به گروههای معارض تقدیم میکند به گونهای که امنیت شهر به عهده گروهکها گذاشته میشود و آنها بیش از پیش قویتر میشوند. نماینده امام و سرپرست کمیته انقلاب اسلامی کرمانشاه، در مصاحبهای اعلام میکند: «تصمیماتی که توسط دولت موقت اتخاذ شد، تماماً، به سود حزب دموکرات کردستان است و این حزب به صورت تنها حزب مسلط بر شهر مریوان جلوه داده شده که البته به نظر ما، این یک اشتباه بزرگ است!»
بدین ترتیب، مریوان در کنترل افراطیون کُرد قرار میگیرد، اما این آغاز ماجرا بود. اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در منطقه، که گویی از جانب دولت فراموش شده بود، در چنگال دشمنان گرفتار میشوند. گروههای معارض، بدن مطهر آنان را قطعه قطعه کرده و سپس در آتش میسوزانند. در مقابل دولت موقت بر مذاکره تأکید دارد و به دنبال اعزام هیئت حسننیت است!
۲۴ مرداد است، شهر پاوه به محاصره افراطیون درآمده است. ۳۰۰ پاسدار که به عشق راهی که برگزیده بودند، در پاوه به دنبال دفاع از آرمانهایشان بودند، خود را در حلقه محاصرهای میبینند که هر لحظه تنگتر میشد. گویی دولت از وجود ارتشی که تانکها و جنگندههای آن همسایگان را به غبطه واداشته بود و از وجود سپاهی جان برکف در کشور خبر نداشت! تساهل، مصلحتسنجی و سیاست گام به گام دولت، ارتش و سپاه را منفعل و بیتأثیر کرده بود. حلقه محاصره تنگتر میشد. در غیاب دولت که در آن شرایط، افطاری دادن به مسئولان در مجموعه ورزشی آزادی را صالحترین عمل یافته بود، گروهکهای مذکور، با ۵هزار نفر از نیروهای مجهز به سلاحهای سنگین، پاسداران اسیر در محاصره را سر بریده و سرهای مقدس آنان را در شهر میگردانند. سپس با هدف تسلیم کردن تعداد باقیمانده، آب را به روی آنان بسته و سرهای بریده را مقابل دید آنان قرار میدهند تا اینکه شهید چمران و شهید فلاحی، به یاری پاسداران زنده مانده میشتابند.
هاشم صباغیان (وزیر کشور) در مراسم افطار از پشت بلندگوی ورزشگاه، شهادت ۴۰ پاسدار را اعلام و ابراز تأسف میکند! و «هیئت حسننیت» به کردستان اعزام میشود. پاسداران به علت عدم وجود نیروهای کمکی فوج فوج به شهادت میرسند. روزنامه کیهان گزارش میدهد ۱۸ پاسدار مجروح در بیمارستان توسط مهاجمان سر بریده شدند. از مسجد سنندج خبر میرسد حزب دموکرات زنها را به گروگان میبرد. مذاکره ادامه دارد و ...
چرا دولت موقت مقصر شناخته شد؟
ضعف مفرط دولت موقت در قبال قضیه کردستان به حدی بود که نه تنها امام و افرادی، چون شهید بهشتی، بلکه سرلشکر شهید قرنی، رئیس کل ستاد ارتش- که منصوب دولت بود- نیز نتوانست در قبال این مسئله سکوت کند و از همه جالبتر اینکه نهضت آزادی نیز سستیهای بازرگان و دولت موقت را شدیداً محکوم میکند!
اما چرا دولت بازرگان این چنین زمینهساز این جنایت میگردد؟
زمینههای ضعف عملکرد دولتموقت در قبال کردستان
الف: عدم اعتقاد به رهبری امام خمینی
بازرگان و یارانش، با وجود مشاهده پیروزیهای متعددی که خط امام به دست میآورد، تا آخر بر سر مواضع، چون سیاست گام به گام ایستاد. در جای جای عملکرد دولت موقت نیز سرپیچی از دستورها و توصیههای امام را میتوان به عنوان سرلوحه کار دولتمردان، مشاهده کرد. متأسفانه، غائله کردستان نیز از این قضیه مستثنا نبود و به توصیههای صریح امام توجهی نشان داده نشد و نتیجه، آن شد که دیدیم!
ب: احتیاط و محافظهکاری افراطی و ترس از ریسکپذیری
بازرگان، خصلت فوق را از ابتدای حیات سیاسی خود داشت. از همین رو امیرانتظام، وی را فردی میدانست که هنگام کارهای بزرگ، همواره فرار میکند. این خصلت بازرگان که در نوع مبارزه وی با شاه کاملاً مشهود بود، زمینهساز نوع برخورد دولت با ضدانقلابها در کردستان شد.
ج: عدم اعتقاد به «خشونت» در هر شرایطی
روحیه و شخصیت مهندس بازرگان با کار مخفی و مسلحانه و توأم با خشونت سازگار نبود. بدیهی است که بر اساس منطق پذیرفته بشر، در مواقع لزوم باید در مقابل دشمن داخلی یا خارجی قاطعانه و در برابر ظلم و تجاوز، مبارزه مسلحانه کرد که شاهد آن جنگهای متعدد پیامبر رحمت، محمد مصطفی (ص) است. بازرگان با توجیهات خاص خود، نرمش و کرنش را در شرایط مختلف ترجیح میداد که در قضیه کردستان نیز این روحیه، خسارتی بزرگ را به میهن وارد ساخت. مهمترین مصادیق ضعف عملکرد دولت موقت در کردستان را میتوان در موارد زیر برشمرد:
۱- مذاکره از موضع ضعف
در حالی که قدرت گروههای شورشی در برابر نفرات و تجهیزات ارتش و سپاه چیزی نبود، اما دولت به خاطر روحیات «صلح و صفا»ی بازرگان در مذاکرات با شورشیان از موضع ضعف وارد میشد. به عبارتی، دولت، به جای برخورد قاطع و انقلابی با جنایتکاران ضدانقلاب، امتیازات فراوانی به آنها میدهد و از در خواهش و تمنا وارد میشود. در این خصوص، کلام امام خمینی (ره)، رساترین و دقیقترین تحلیل از اوضاع آن زمان است: «در این مملکت، پاسداران ما این طور قتلعام و کشته میشوند و این برای این است که ما انقلاب را آن طور که باید راه نبردیم... آن روزی که میخواستند بروند در کردستان برای مذاکره، من به آنها تذکر دادم که اگر بخواهید برای مذاکره بروید، باید از موضع قدرت بروید؛ اول باید با ارتش و پاسداران و ... آنها را احاطه کنید و محاط کنند، بعد شما بروید و صحبت کنید. مسامحه شد این مسئله، آن شد که آن گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد و آن قدر ضایعه وارد شد.»
۲- عدم استفاده از نیروی نظامی
شاید بتوان پذیرفت که در بدو امر- قبل از تشدید درگیریها- مذاکره البته از موضع قدرت سودمند بود، اما دولت موقت در بحرانیترین شرایط نیز با اصرار بیجا بر مذاکره، از اعزام نیرو به منطقه خودداری میکرد و اجازه میداد که پاسداران در شهرهای مرزی، به اصطلاح، «قیچی» شوند!
۳- عدم شناخت منش انسانی و اهداف گروههای معارض
تشدید جنایتها پس از انجام مذاکرات و اصرار مجدد دولت بر موضع خود، نشانگر آن است که دولت از درک این مطلب عاجز است که طرف مقابلش، به هیچ قاعده انسانی و هیچ منطقی پایبند نیست و ادامه مذاکرات، کمترین فایدهای نخواهد داشت.
۴- اعطای نابجای امتیازهای مختلف در مذاکرات به گروههای کُرد معارض
نتیجه طبیعی کرنش و مذاکره از موضع ضعف، شکست در مذاکره و اعطای امتیاز میباشد. امتیازاتی، چون موافقت مشروط با خودمختاری (!) و خروج معدود نظامیان باقیمانده از شهرهای مرزی و سپردن رسمی کنترل شهر به دشمن، نتیجهای جز قدرت یافتن آنها دربر نداشت.
۵- عزل شهید قرنی از ریاست ستاد مشترک
در دوم فروردین ۱۳۵۸ و همزمان با حضور فرستادگان دولت و شورای انقلاب در کردستان، شهید قرنی که گویی سیاست را بهتر از مافوقهای خود در دولت میدانست و دشمن را بهتر میشناخت، با مشاهده مسامحههای متعدد دولت موقت، بدون هماهنگی با دولت، هواپیماهای ارتش را برای ارعاب در دل دشمنان بر فراز سنندج به پرواز درمیآورد. پس از این عملیات قهرمانانه و البته بدون اجازه، وی اظهار داشت: «حاضر نیستم به جنایتکاران و مزدوران کُرد باج بدهم، و تا خلع سلاح کامل آنان، دست از عملیات خود برنمیدارم».
هر چند وی عزل شد، اما با اقدام خود، نه تنها اعتراض بهحق خود را به اشتباهات مهلک دولت اعلام کرد، بلکه نگذاشت که نامش در میان قاصران و مقصران این جنایات در تاریخ ثبت شود.
۶- انتصاب یونسی مارکسیست به استانداری کردستان
برخی اقدامات دولت موقت، به قدری با مصلحت کشور فاصله داشت که نمیتوان به کلماتی، چون لغزش و خطا قناعت کرد و اگر با ویژگیهای کابینه بازرگان آشنا نبودیم، باور چنین اقداماتی مشکل بود. شهید بهشتی (ره) در این رابطه میگوید: «ملت به ما اجازه نمیدهد با آن روش سر سازگاری نشان دهیم که در حساسترین لحظات کردستان، وزیر کشور وقت، آقای دکتر یونسی یعنی یک افسر تودهای مارکسیست را به عنوان استاندار کردستان در حکومت جمهوری اسلامی به آنجا میفرستد!»
این در حالی بود که تجزیهطلبان، گرایشهای شدید مارکسیستی داشتند؛ نتیجه مشخص بود؛ «همکاری استانداری و دشمن.»
امام آمد... ورق برگشت
امام خمینی (ره) در دوران بر سر کار بودن دولت موقت به واسطه نقش «رهبری»، آنجا که اشتباهات در حوزه اجرا و اختیارات دولت موقت بود، تلاش میکرد که با تذکرات و توصیهها که گاهی نیز لحنی بسیار جدی داشت، دولت را متوجه اشتباه خود سازد. غائله کردستان نیز تا مدتی از این امر مستثنا نبود و امام خمینی (ره) تلاش کردند که اقدامات دولت را به مسیری صحیح رهبری کنند، اما در ۲۶/۵/۵۸ و در غائله پاوه که شهر در آستانه سقوط کامل قرار داشته و نیروی نظامی، ارتش در آن حضور نداشت باج دادنهای دولت ادامه داشت، امام مستقیماً وارد عمل شده و پیامی صادر کردند تا به کمک رشادتهای شهید چمران سرنوشت جنگ را تغییر و درس بزرگی هم به تجزیهخواهان و هم به دولت دهند:
بسم الله الرحمن الرحیم
«از اطراف ایران، گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کردهاند که من دستور دهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر میکنم و به دولت، ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم، اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم. من به عنوان ریاست کل قوا، به رئیس ستاد ارتش و ژاندارمری دستور میدهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور میدهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کنند تا دستور ثانوی من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی میدانم و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی میکنم. مکرراً، از منطقه اطلاع میدهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده است. من اگر تا ۲۴ ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول میدانم»؛ و بدین سان کردستان عزیز به میهن اسلامی بازگشت...