شکست مقدمه پیروزی است، این را همه ما بارها شنیده و خواندهایم. حالا که مقابل ژاپن تحقیر و از جام ملتها حذف شدیم، زمان آن است که این جمله معروف را سرلوحه کارمان قرار دهیم و با یک خانهتکانی اساسی جانی دوباره به فوتبال ایران بدهیم. نتیجهای که در امارات رقم خورد، آن چیزی نبود که ما انتظارش را داشتیم؛ دریافت سه گل از ساموراییها پایانی بر حضور تیم ملی در جام ملتها و همچنین پایان حضور کیروش روی نیمکت کشورمان بود. چند روز از این اتفاق گذشته و دیگر زمان آن رسیده که به دور از اظهارنظرهای منفعتطلبانه و حرفهای احساسی به شکلی منطقی به پروسه ناکامی تیم ملی نگاه کنیم. البته این در صورتی است که بخواهیم همانند تیمهای بزرگ از شکستمان درس بگیریم و برای جبران گذشته تلاش کنیم. ضمن اینکه عملکرد تیمهای موفق آسیا نیز میتواند الگوی خوبی برای قدم برداشتن در مسیر پیشرفت و پشت سر گذاشتن روزهای تلخ باشد. اگرچه بعد از باخت به ژاپن بازیکنان تیم ملی مدعی شدند اختلافمان با ژاپن سه گل نبوده، اما به هر حال باید واقعبینانه به قضیه نگریست و شکست با اختلاف سه گل را پذیرفت.
عملکرد تیم ملی در تورنمنت آسیایی فقط و فقط به بحث فنی ختم نمیشود، البته در بحث فنی نیز همچنان منتظر عذرخواهی سرمربی پرتغالی هستیم و در بحث مدیریتی هم امیدواریم یکبار برای همیشه عملکرد مدیران فدراسیون بررسی و براساس آن در خصوص ادامه فعالیت آنها تصمیمگیری شود. قرارداد کیروش به پایان رسیده و خودش نیز خداحافظیاش را اعلام کرده است. ضمن اینکه او هر چقدر هم مربی کاربلدی باشد در این هشت سال زمان کافی برای پیاده کردن برنامههایش داشته، به ویژه اینکه در این سالها فدراسیون فوتبال تمام و کمال در خدمت سرمربی تیم ملی بود و دست کیروش را برای هر رفتار، انتقاد و برنامهریزی باز گذاشته بود.
حالا میماند چالش مدیریت که نه فقط فوتبال، بلکه ورزش ما را اسیر خود کرده است. در تمام سالهایی که فوتبال ملی به مربی پرتغالی سپرده شده بود، جنجالها و حواشی بسیاری را شاهد بودیم که یک سرش به کیروش و سر دیگرش به منتقدان ختم میشد. در این بین فدراسیون به عنوان مرجع اصلی به جای آنکه مشکلات را حل و فضا را آرام کند با تاکتیک سکوت شرایط را برای متشنجتر شدن اوضاع باز میکرد. علاوه بر این، در این سالها بالاخره معلوم نشد چرا حرف سرمربی بیشتر از رئیس فدراسیون خریدار داشت!
تمام این موارد تنها بخشی از مدیریت ناکارآمد فوتبال ماست و ثمره این ناکارآمدی را میتوان در رویدادهای مهمی، چون جام ملتها به وضوح دید. اینکه تصور کنیم با رفتن کیروش و انتخاب یک مربی خارجی دیگر میتوانیم به آینده امیدوار باشیم، خیالی پوچ و بینتیجه است. مطرح کردن نامهای بزرگ نه تنها مشکلاتمان را حل نمیکند، بلکه انتظارات را بیش از پیش بالا میبرد. در شرایط کنونی مردم و اهالی فوتبال انتظار دارند، مربی بزرگ با کارنامه درخشان و در حد نام ایران روی نیمکت کشورمان بنشیند. با این حال به این هم باید فکر کرد که گواردیولا، مورینیو، کلینزمن و بقیه هیچکدام حاضر نیستند با مدیرانی کار کنند که از حل کردن مشکلات پیشپا افتاده عاجزند و در مواقع حساس به جای چارهاندیشی و مدیریت حرفهای روزه سکوت میگیرند. از طرفی انتخاب مربیان اسم و رسمدار و پرداخت هزینههای هنگفت تنها راه پیشرفت و جا نماندن از رقبا نیست، بلکه این برنامهریزی و مدیریت است که در مستطیل سبز حرف اول را میزند و مربیان بزرگ نیز با هرج و مرجی که در فوتبال ما حاکم است، مطمئناً راه به جایی نخواهند برد.
تنها باید منتظر انقلابی بزرگ در فوتبال ایران بود. در همه جای دنیا وقتی تیمی بزرگ نتیجه ضعیفی میگیرد، همه دستاندرکاران آن رشته دست به دست هم میدهند تا به شکلی اساسی مشکلات را ریشهیابی و برطرف کنند. فعلاً فوتبال ملی ما تا مدتی تعطیل است، اما امیدواریم آقایان مدیر به تعطیلات نروند و تصمیمات درستی اتخاذ کنند.