سرويس انديشه جوان آنلاين: مسئله حرکت و جایگاه آن در نظام آفرینش مسئلهای بسیار مهم است که خصوصاً پس از طرح موضوع حرکت جوهری در فلسفه صدرایی میان فلاسفه اسلامی بسیار مطرح شد. ملاصدرا در مباحث حرکت، انسان و اساساً جهان مخلوق را سائران و شوندگانی در نظر میگیرد که هیچ توقفی در آنها راه ندارد. این حرکت به سوی تکامل و ارتقای رتبه از ماده به سمت عقلی است که در مرحله «انسان شدن» ظهور مییابد. آنگاه که عقل، خود را از دامن ماده میزداید و به حرکت صعودی و تکاملی خود ادامه میدهد تا مقام افنیفیالله نیز میتواند پیش برود و جز مخلوق بودن مرزی میان خود و خالق نبیند. مقامی که از آن میتوان به «قاب قوسین» نیز یاد کرد که نبی اکرم (ص) در سفر معراج به این جایگاه رسید که به تعبیر قرآن فاصله با عرش الهی دو قاب کمان یا نزدیکتر میشود. انسان با این قابلیتهای ویژه و غیر قابل توصیف ابزارهایی در اختیار دارد که در مقام عقل امکان پیمودن حرکت تکاملی را در اختیار دارد. ابزارهایی که توسط آن میتواند به «معرفت» دست یابد و برای حرکت صعودی خویش از بار معرفت توشهای برگیرد. «بصر» قابلیتی است که بدان وسیله انسان امکان اندازهگیری و دقت در برآوردها را مییابد و میتواند ناظر بر اجزای آفرینش باشد. «سمع»، اما قابلیتی است که بدان وسیله قوانین حاکم بر هستی و ایجاد ارتباط میان آنان قابل شناخت خواهد بود، اما قابلیتی که حرکت فراتر از بعد زمان بدان وسیله قابل پیمایش است ابزاری است که خداوند در قرآن کریم از آن به عنوان «قلب» یاد میکند. این قلب نه همان بطن مادی تعبیه شده در جسم مادی انسان است بلکه جایگاه فهم پدیدهها و درک روابط علی با بهرهگیری از سمع و بصر را دارد و با این ادراک گام را فراتر گذاشته و میتواند به مرتبه شهود حقیقت عالم ورای حجابهای دنیوی و اینزمانی گام بردارد.
معرفت و ماهیت حرکت
حرکت بر جابهجایی شیء و تغییر از یک نقطه به نقطه دیگر اطلاق میشود. نظام هستی بر محور حرکت بنا نهاده شده است. همه موجودات از حرکت که منجر به تغییر در آنها میشود، بهرهای دارند. پدیدهها و اشیای هستی در حرکتی درونی و بیرونی به سوی کمال رهسپارند. در نگاه سیستمی تمام اجزای هستی در تعامل با یکدیگر بوده و هیچ جزئی از هستی، فارغ و جدای از اجزای دیگر نیست. حرکت بر جابهجایی شیء در طول زمان اتفاق میافتد و زمان ماهیتی انتزاعی و غیرواقعی دارد. مکان و اشیا در نظام هستی واقعیت بالاصاله و منوط به یک امر دیگر دارند و قانون علّیت که اشاره به تقدّم و تأخّر و أشرَف و أقدَم امری بر امور دیگر دارد، در مکان هویت مییابد؛ بنابراین دور و تسلسل که بر پایه زمان بنا نهاده شده است، باطل فرض میشود.
درک زمان در حرکت اشیا، از توانی است که حضرت باریتعالی به نام «معرفت» و «ابزار معرفتی» در وجود انسان مقرر کرده، برمیآید. درک حرکت به واسطه بهره گیری انسان از ابزارهای به ودیعه گذاشته شده خالق هستی در سه وجه بصری، سمعی و قلبی ممکن خواهد بود.
ابزارهای حرکت معرفتی
بصر با ابزار ریاضی به تعیین میزانهای کمّی در پدیدهها، جابهجاییها و عوامل و قواعد حاکم بر اجزای هستی نظر میافکند و سمع یا همان قوه مفهومی به وضع و جعل مفاهیم و کلمه بر اجزای هستی، به مرحله درک و فهم حرکات و تغییرات در نظام هستی نائل میشود. بصر بر اجزا نظر داشته و سمع بر کلیات و قواعد حاکم بر پدیدهها و اشیا اشراف مییابد.
ابزار سومی که حضرت حق در انسان قرار داده، قلب است. قلب ماهیتی فرا-زمانی و فرا-مکانی دارد. قلب با بهرهگیری از بصر و سمع از مرحله تمییز، تشخیص، فهم، درک حرکت پدیدهها و قواعد حاکم بر اجزای هستی عبور و از مسیر معلول به علت رسیدن عدول کرده و به مرتبه شهود حرکت در بیحرکتی و معرفت واقعی جریان هستی میرسد. هرچند انسان عالم و عاقل که با ابزار بصر و سمع به تمییز و درک حقایق هستی «در زمان» میپردازند در آن سو عارف با ابزار قلب به شهود حرکت «بر زمان» دست مییابد.
همچنان که حرکت در نظام هستی جاری است در نظام معرفتی نیز انسانها در حرکت و شدنی دائمی به سر میبرند. این دو جریان در تعامل و بده-بستان با یکدیگر در حرکتند. نظام معرفتی انسان متأثر از نوع تعامل او با هستی شکل میگیرد. نسبت معرفت با هستی، نسبتی شبیه به بازار ماند که قواعد بیع و شری در آن جاری است. توضیح این ادعا و فرض توسط محقق اینگونه بیان میشود که:
ابزارهای معرفتی در حرکت به سوی کمال به دنبال غایتی هستند که عبارتند از:
الف) بصر به دنبال زیبایی، هارمونی و نظم با ابزار هنر.
ب) سمع به دنبال دانایی، فهم و درک حقیقت با ابزار عقل.
ج) قلب به دنبال نیکویی، عرفان و شهود با ابزار اخلاق.
موانع حرکت متعالیه
این سه وجه معرفتی در جریان و حرکت به سوی کمال با موانعی مواجه هستند که میتوان آنها را در کسالت، شهوت و غضب که برآیند ترکیب نفسانیت با اغواگری شیطان است، تعریف نمود. قوه وهم و خیال ابزار اصلی شیطان در اغواگری انسانها است. وهم با سوار شدن بر ابزار معرفتی بصر، سمع و قلب به دخل و تصرف درحقیقت اقدام کرده و واقعیت را جور دیگر به نمایش میگذارد. این واقعیات سنخیتی با حقیقت و انطباقی عقلی- اخلاقی با نظام هستی ندارند. انسان در سفر گِل از گهواره تا گور در حرکتی عرضی در زمان سیر میکند و چنانچه این حرکت از گهواره تا گور را در سیری الهی و سفر دل و به دور از وهم و خیال تا خدا تعریف نکند، بازندهای بیش در این نظام نخواهد بود! بنابراین حرکت معرفتی خلاف حرکت در هستی که سیری عرضی و زمان محور دارد، حرکتی طولی، ذومراتبی و تشکیکی است.
زیبایی، دانایی و نیکویی کمالی است که نظام معرفتی انسانها به دنبال آنها در حرکت هستند. زیبایی دچار موانعی میشود که در آن بی نظمی و عدم هارمونی برجستهترین آنهاست. کثرت در هستی منجر به کثرت در معرفت بصری میشود و زیبایی که برآیند هارمونی و نظم در بینظمی است را از بین میبرد. دانایی نیز با موانعی از جنس جهل، شک و ریب در تعلیم مواجه است. عقلهای بسته و جامد در سیر جمعآوری و ارزشگذاری دادهها به کوتهبینی متهم هستند. دانایی برآیندی از حرکت فکر از مجهولات در معلومات برای معلوم کردن آن مجهول خواهد بود. عقل خمود، سَئول نیست و پس از آن نیز به دنبال حق نخواهد بود. او در جهل بسیط و مرکب دست و پا میزند. تشتّت و تکثّر دادههای عقلی نیز که برآمده از بصر هستند، رهزن دانایی محسوب میشوند. نیکویی در سیر حرکت با مانعی به نام نفس و خواهشهای نفسانی مواجه است. غرور و کبر که ناشی از انانیت انسانهاست، موجب بروز و ظهور بسیاری از رذایل در وجود آنها میشود و انسان به دور از خلق نیکو حرکت به سوی قهقرا خواهد داشت. این انسان نه میل به سوی عالم بالا دارد و نه از انسانیت بویی برده است. او در هوس و شهوت همچون حیوان و پستتر از آن در حرکت، زمان و عمرش را هزینه میکند.
نقش تربیت نفس در حرکت
انسان با تربیت نفس میتواند معرفت را به کمال نزدیک کند. نفس حائل معرفت با نظام هستی است. با حکمت بالغه حضرت حق، محرکهایی که نفس را به سوی کمال سوق داده یا بازمیدارند در نظام هستی تعبیه شدند. بُعد و قُرب انسان نسبت به کمال، منوط به نزدیکی و دوری او از نقطه اعتدال در هستی است. چشم، گوش، زبان، دهان، دست، پا، قلب و... اعضای انسانی در تعامل و تقابل با هستی هستند، که باید اعتدال را رعایت نمایند و از حدود عقلی و شرعی خارج نشوند. محرّکهای موجود در هستی اعضای انسانی را هدف قرار میدهند و چنانچه از حوزه عدالت خارج شده و میل به تعدّی و ظلم نمایند، از سیر کمال معرفتی بازخواهند ایستاد. اعضا و جوارح انسان ورودیهای قلب محسوب شده و امانات الهی محسوب میشوند و خیانت و تعدّی در این امانات، مکافات دنیوی و عذاب اخروی را به همراه خواهد داشت.
برای نمونه شاهد مثالی مطرح میکنیم، مبنی بر اینکه انسانها در تعامل با انسانهای دیگر در عرصه اجتماع اگر و چنانچه در پوشش خود مراعات نکرده و چشم انسانها را بیپروا درگیر نمایند در نظام بده-بستان هستی با معرفت، موجب ظلم شده و اگر انسان در «دیدن» عدالت را رعایت نکند، از میزان معرفتی که حضرت حق به او داده، کاسته خواهد شد یا قرار بود که به او عنایت شود، منع میشود. در حوزه اقتصاد نیز میتوان مثال تغذیه را زد؛ مبنی بر اینکه، چنانچه انسان در نظام هستی از خوردن غذای پاک و حلال به سوی غذای نجس، شبهه ناک یا حرام میل نماید، نظام معرفتی و حقیقتیاب آن دچار اخلال شده و حقیقت از او دور میشود.
حرکت امری محتوم در نظام هستی است و انسانها در سیر حرکت به سوی کمال لاجرم باید از این عالم مکانمند و زمانمند عبور کنند. عبور سالم انسان از این عالم و ورود به عوالم دیگر تنها با حفظ عدالت و با رعایت حدود الهی امکانپذیر است. میزان کمال معرفتی انسان و درک حقیقت نیز، به میزان تربیت نفس او در تعامل با حرکت در پدیدهها و قواعد حاکم بر هستی استوار است. نظام هستی در وجود نازنین ائمه معصومین (ع) تجسم یافته و نظام معرفتی در قرآن کریم. این دو ثقل کبیر و اکبر، کمال وجود هستی [تکوین]و معرفت [تشریع]هستند و انسانها باید خود را در نسبت به این دو بسنجند. نقطه تلاقی این دو ثقل نیز در قیامت و در کنار حوض کوثر خواهد بود؛ بنابراین انسانها در لحظه با تلاقی این دو ثقل در قیامت به سر میبرند. حبّ قلبی نسبت به ثقلین و نیکویی در اخلاق، دانایی سمعی با تربیت عقل و با مقدماتی از جنس آیات و روایات و نیز زیبایی رفتاری در هارمونی و نظم بصری با رجوع به سیره عملی ائمه معصومین (ع) و آیاتالاحکام، نویدی است برای انسانی که خواهان کمال واقعی در نظام هستی است.