سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما خردادسال۹۵، مأموران پلیس از درگیری منجر به قتل دو میوه فروش دورهگرد در محله دولتآباد با خبر و راهی محل شدند. در بررسیهای اولیه مشخص شد مقتول یکی از میوهفروشان به نام نیما ۲۲ساله است که با اصابت جسم نوک تیز به سینهاش به قتل رسیده است. همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی عامل قتل –کیوان ۲۳ساله - که در محل حضور داشت، بازداشت شد. متهم در پلیسآگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و در توضیح به مأموران گفت: «یک وانت پیکان داشتم که هرازگاهی به ترهبار میرفتم و مقداری بار برای فروش تهیه میکردم. پاتوقم بیشتر سر خیابانی فرعی در محله دولتآباد بود. در همان خیابان مقتول نیز با وانتی که داشت بار میفروخت. چند روزی گذشت تا اینکه مقتول معترض شد و خواست به محل دیگری بروم. اعتنایی نکردم و به کارم ادامه دادم.» متهم در ادامه گفت: «کشمکشهای بین من و مقتول ادامه داشت تا اینکه روزی بهانه کرد و گفت: چرا قیمت پیاز را ۱۰۰تومان ارزانتر میدهی؟ من پیاز را کیلویی ۳۰۰تومان میفروختم و مقتول ۴۰۰تومان میفروخت. این حرف شروع درگیری شد و در آن درگیری مقتول یک تخته شکسته از جعبههای میوه را برداشت و به طرفم حملهور شد. چاره نداشتم و مجبور شدم از داخل ماشین یک سیخ برداشتم و از شدت عصبانیت آن را دور دستم پیچاندم. وقتی مقتول تخته شکسته را به یک طرف صورتم زد برای دفاع از خودم سیخ را به طرفش گرفتم که ناخواسته وارد سینهاش شد.» با اقرارهای متهم وی به اتهام قتل عمد روانه زندان شد و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پرونده در شعبههای دهم و سوم تحت رسیدگی قرار گرفت و متهم در هر دو شعبه از سوی هیئت قضایی بنا به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد، اما هر بار حکم صادره با اعتراض وکیل متهم در دیوان نقض و به شعبه همعرض ارجاع داده شد. به این ترتیب متهم روز گذشته برای سومین بار در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی پای میز محاکمه قرار گرفت. ابتدای جلسه وکیل اولیایدم در جایگاه حاضر شد و از سوی پدر و مادر مقتول بار دیگر درخواست قصاص کرد. سپس پدر مقتول با کسب اجازه از ریاست دادگاه ایستاد و گفت: «سالهاست که مریض هستم و به سختی زندگیام را اداره میکنم. در این ۲۲سال، پسرم را نیز با نداری و بدنی مریض بزرگ کردم تا سر پیری عصای دستم باشد، اما برای یک لحظه از دستش دادم. متهم بارها با پسرم درگیر شده بود و فحاشی کرده بود، اما نیما مراعات مرا میکرد و به من حرفی نمیزد. مطمئن هستم روز حادثه او نیما را عمداً کشته است.» در ادامه پدر مقتول در جواب ریاست دادگاه که سعی داشت او را به آرامش دعوت کند، گفت: «مرگ پسرم برام خیلی سخت بود و نمیتوانم آنرا فراموش کنم. باور کنید هر وقت متهم را میبینم قلبم درد میگیرد.» در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: «قبول دارم با مقتول درگیر شدم، اما قتل او اتفاقی بود و ناخواسته سیخ وارد سینه مقتول شد. من فقط میخواستم از خودم دفاع کنم.» در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.