سرویس تاریخ جوان آنلاین: این مقال نه برای معرفی همسر و فرزندان رضاخان که از سر ترسیم ریشههای هزار فامیل قدرت و ثروت در دوران سلطنت پهلویها به نگارش درآمده است. امید آنکه تاریخپژوهان و علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
همسران رضاخان
تعداد همسران رضاخان را نمیتوان به صورت قطعی مشخص کرد. او ابتدای دوره جوانی با توجه به مسئولیتهای مختلف نظامی و به اقتضای نوع کار خود در بعضی از شهرهایی که حضور داشت، چند بار ازدواج کرد که عبارتند از:
صفیه خانم
رضاخان هنگامی که در همدان فرمانده آتریاد قزاق بود با زنی ازدواج میکند به نام صفیه و از او صاحب یک دختر بود به نام همدمالسلطنه که اگر زنده باشد گویا پس از انقلاب در ایران مانده است. رضاخان با این زن همدانی یک سال بیشتر زندگی نکرد و او را طلاق داد.
تاجالملوک
این زن دختر تیمورخان آیرملو، میرپنج دیویزیون قزاق و از اهالی آذربایجان و متولد باکو بود. زمانی که رضاخان به فکر ازدواج با این دختر افتاد، هیچ یک از دختران تیمورخان شوهر نکرده بودند: «عالمتاج و میهنتاج دو دختر کوچکتر از او خواستگار داشتند، اما تیمورخان میگفت، اول باید تاجالملوک شوهر کند. تاجالملوک برای هر خواستگاری که میآمد یک عیب میتراشید و پدر را وادار میکرد که ردشان کند. از وقتی او را شناخت دختری مغرور و جاهطلب بود و هوس بالا بالاها را داشت».
نام اصلی این دختر تاجماه خانم است. وی در ۱۶ سالگی در حالی که حدود ۲۰ سال تفاوت سنی با رضاخان داشت با او ازدواج کرد. تاجالملوک در سه زایمان صاحب دو دختر و دو پسر به نامهای شمس، اشرف، محمدرضا و علیرضا شد. تفاوت سنی شمس با اشرف و محمدرضا حدود دو سال و با علیرضا حدود پنج سال بود. اشرف و محمدرضا دوقلو و در بیمارستان احمدیه تهران که تنها بیمارستان این شهر بود، به دنیا آمدند. مدتی بعد از تولد علیرضا رابطه رضاخان و تاجالملوک که به ملکه مادر معروف شده بود، به سردی گرایید و دیری نگذشت که شاه با موافقت همسرش با دختری از نواده قاجارها به نام توران خانم ازدواج کرد. تاجالملوک هنگام زندگی با رضاشاه هم در خانهای در چهارراه امیریه تهران و مقابل کاخ کامرانمیرزا، محمدعلی شاه ساکن بود و از تأثیرگذارترین زنان رضاشاه در حکومت او محسوب میشد.
وی وقتی خبر مرگ رضاخان را شنید، خم به ابرو نیاورد و تازه یکهتاز میدان شد. او مادر محمدرضا شاه بود و مهر مادری ایجاب میکرد تا محمدرضا نسبت به او بیاحترامی نکند. درباریان، وزرا و صاحبمنصبان بنا به هر دلایلی برای او احترام قائل بودند. او در همه امور دخالت میکرد. تاجالملوک چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با تعداد دیگری از خاندان پهلوی، به امریکا رفت. در این زمان بیماری او شدت گرفت و اقدامات پزشکی در درمانش نتیجهای نداد و سرانجام در حدود سن ۷۰ سالگی درگذشت.
توران خانم
ملکه توران خانم امیرسلیمانی، نسب قاجاری داشت و در دورانی که رضاخان مسئولیت وزارت جنگ را بر عهده داشت، وی را به عنوان همسرش برگزید. از نظر زیبایی بین سایر زنهای رضاشاه سرآمد بود، ولی فردی خسیس، حسود، وسواس، مغرور و پولپرست به شمار میرفت. صفاتی که مورد پسند شاه نبود و همین ویژگیها باعث جدایی آن دو شد. نتیجه این ازدواج تولد پسری به نام غلامرضا بود.
پس از طلاق، رضاخان، توران را مجبور کرد تا برای نگهداری غلامرضا در خانه او بماند. توران که زنی جوان بود تا سال ۱۳۲۰ که رضاشاه از ایران رفت، موفق به ازدواج مجدد نشد و حدود ۴۰ سال داشت که با ذبیحالله ملکپور ازدواج کرد.
ملکه عصمت دولتشاهی
عصمت، دختر مجللالدوله دولتشاهی، حاکم کرمانشاه و از نوادگان فتحعلی شاه قاجار بود. رضاخان پس از طلاق دادن ملکه توران امیرسلیمانی با این دختر که حدود ۱۸ سال سن داشت، ازدواج کرد. او در این پیمان زناشویی صاحب یک دختر به نام فاطمه و چهار پسر به نامهای عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و حمیدرضا شد. عصمتالملوک که در سالهای اول زندگیاش نسبت به رضاشاه بسیار صمیمی و دوستانه رفتار میکرد و شاید انگیزه اصلی رضاخان در ازدواج با ملکه توران، تحکیم موقعیتش در ایل، طایفه و خانوادههای قاجار و در ازدواج با عصمتالملوک به دنیا آوردن فرزندان بیشتر و ایجاد خانواده بزرگتر برای خویش بود.
عصمت که زن سوگلی رضاشاه بود، در شهریور ماه سال ۱۳۲۰ با خروج شاه از ایران، همراه وی به جزیره موریس رفت. بدی اوضاع جوّی جزیره و نامساعد بودن شرایط زندگی سبب شد تا نسبت به همسرش بیوفایی و چند ماه بعد به تهران سفر کند. عصمت در سال ۱۳۷۴ در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
پسران رضاشاه
محمدرضا پهلوی
تاجالملوک در زایمان اول خود شمس و در دومین مرحله، محمدرضا و اشرف را به دنیا آورد. در بدو تولد جثه هر دو کودک، بهویژه محمدرضا ضعیف بود؛ در حالی که رضاخان و تاجالملوک هر دو درشت قامت، بلند و قوی هیکل بودند. تاجالملوک دراینباره گفته است: «وقتی رضا، محمدرضا و اشرف را روی زانوهای خود مینشاند به من اشاره میکرد و به شوخی میگفت: فیل موش زایید.»
محمدرضا در سن شش سالگی وارد مدرسه نظام تهران شد. این مرکز را رضا شاه تأسیس کرده بود تا بتواند افسران ارتش را مطابق اهداف خود تربیت کند. محمدرضا حدود شش سال بعد به دستور رضاشاه راهی سوئیس شد تا تحصیلات خود را ادامه دهد. در این سفر دو نفر از دوستان و همکلاسیهای محمدرضا او را همراهی میکردند. ولی پس از بازگشت از اروپا در سال ۱۳۱۵ به دانشگاه افسری راه یافت و دو سال بعد با درجه ستوان دومی از آنجا خارج شد. ۱۹ ساله بود که با فوزیه، دختر ملک فواد، پادشاه سابق مصر و خواهر ملک فاروق ازدواج کرد که حاصل آن تولد یک دختر به نام شهناز پهلوی بود. فوزیه از ابتدا تحت فشار خانواده سلطنتی تن به ازدواج داد و به همین دلیل هیچگاه از وصلت خود راضی نبود. کمکم نوع برخوردهای محمدرضا نسبت به زنان دیگر، فوزیه را دلچرکین کرد. او ۱۰ سال بعد به مصر رفت، طلاق گرفت و دیگر برنگشت. محمدرضا شاه هم با ثریا اسفندیاری ازدواج کرد. محمدرضا شاه که در وقایع شهریورماه ۱۳۲۰ ولیعهد ایران بود پس از حمله متفقین به ایران و خروج اجباری پدرش، با دخالت انگلیسها به سلطنت رسید و پادشاه ایران شد.
علیرضا پهلوی
علیرضا پهلوی برادر تنی محمدرضا آخرین فرزند رضاشاه از ملکه مادر بود. او در سال ۱۳۰۱ در تهران به دنیا آمد. همراه برادرش محمدرضا چندین سال در سوئیس تحصیل کرد، در سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و وارد دبیرستان نظام شد و سپس در دانشکده افسری به تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۲۳ از این دانشکده فارغالتحصیل شد و در جریان تبعید رضاخان به موریس، از جمله همراهان وی بود که تا آخرین لحظات حیات، بر بالین او حاضر بود. در سال ۱۳۲۳ برای تکمیل تحصیلات نظامی از طریق قاهره خود را به فرانسه رساند و در ارتش آن کشور که درگیر نبرد با آلمانها بود مشغول خدمت شد. تا مدتی بعد از جنگ، در پاریس ماند و سرانجام در سال ۱۳۲۶ به تهران بازگشت. برخلاف محمدرضا پهلوی که شخصی محافظهکار بود، علیرضا روحیهای تهاجمی و بیپروا داشت، بهطوریکه میگویند در خاطرات خود دراینباره چنین مینویسد: از نظر خصال و شخصیت، شباهت تّام و تمامی به رضاخان داشت. فردی بیرحم و خشن و بدون منطق بود و انگلیسیها روی این خصوصیات او شناخت دقیقی داشتند و میدانستند که امکان اینکه در شخصیت او بعداً یک شکوفایی ایجاد شود وجود ندارد، لذا محمدرضا را از نظر شخصیت بر علیرضا ترجیح میدادند.
هر چند سندی به دست نیامده که نشاندهنده فعالیت جدی علیرضا پهلوی برای به دست آوردن قدرت باشد، ولی او در محافل خصوصی نارضایتی خویش را از شاه و ضعف مدیریتی وی ابراز میکرد. در شب چهارم آبان ۱۳۳۳ طبق معمول هر سال تولد شاه در دربار جشن گرفته میشد، علیرضا نیز با هواپیمایی که شاه در اختیارش قرار داده بود با وجود بدی اوضاع جوی از گرگان به تهران میآمد، ولی در نزدیکی تهران به علت نامعلومی به کوه برخورد کرد و خود او و خلبان هواپیما در دم کشته شدند. با توجه به وضعیت خاص علیرضا و خطری که شاه از سوی او بهعنوان ولیعهدی مقتدر احساس میکرد در همان زمان شایعات قوی حاکی از آن بودند که شاه در مرگ وی نقش اساسی داشته و عوامل شاه با دستکاری در هواپیمای حامل علیرضا موجب سقوط آن شدهاند.
محمودرضا پهلوی
وی در سال ۱۳۰۵ ه. ش. در تهران متولد شد. او در دبیرستان نظام تهران مشغول تحصیل بود که متفقین به ایران حمله کردند و رضاشاه به جزیره موریس تبعید شد. محمودرضا هم در این سفر پرماجرا پدرش را همراهی کرد. محمود پس از مرگ رضاشاه راهی امریکا شد و به تحصیل پرداخت. او در سن ۲۸ سالگی با مهری زنگه ازدواج کرد. این وصلت چندان به طول نینجامید و مجبور شد پس از گذشت سه سال زندگی با او با مریم اقبال ازدواج کند.
حمیدرضا پهلوی
کوچکترین پسر رضاشاه، حمیدرضا نام داشت. او پس از وقایع شهریور سال ۱۳۲۰ برای تحصیل به بیروت رفت، ولی قبل از پایان تحصیلاتش به ایران مراجعت کرد. رابطه او با برادرش محمدرضا شاه پهلوی بسیار پیچیده و کینهتوزانه بود، به نحوی که شاه عنوان والاحضرتی از وی برداشت. حمیدرضا بار اول با دختری به نام مینو دولتشاهی، دختر داییاش که از بستگان دکتر مصدق بود، ازدواج کرد. این ازدواج حدود سه سال دوام آورد و کار آنها به طلاق کشید. حمیدرضا با دختر دیگری به نام هما وصلت کرد. بنیان این خانواده نیز بر اثر رفتارهای حمیدرضا با زنان و دختران دیگر ویران شد، ولی حمیدرضا دست از رفتارهای زشت خود برنداشت و اینبار با خواهر هما ازدواج کرد.
غلامرضا پهلوی
غلامرضا حاصل ازدواج رضاشاه با ملکه توران امیرسلیمانی است که در سال ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمد. غلامرضا هم مانند دو برادر دیگرش محمدرضا و علیرضا، پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در مدرسه نظام تهران، برای ادامه تحصیل راهی سوئیس شد و در همان مدرسهای که محمدرضا درس خوانده بود، به تحصیل پرداخت. دبیرستان نظام تهران، دانشکده افسری، مدرسه امریکایی بیروت و کالیفرنیا، مراکز دیگری بودند که غلامرضا در آنها درس خواند. او دوبار ازدواج کرد: بار اول در سال ۱۳۲۶ هما اعلم، دختر پزشک مخصوص رضاشاه را به همسری برگزید و مدتی بعد با زن دیگری به نام منیژه جهانبانی وصلت کرد.
عبدالرضا پهلوی
عبدالرضا در سال ۱۳۰۳ به دنیا آمد. مادرش ملکه عصمت دولتشاهی بود. پس از تحصیل در مدرسه نظام به سوئیس رفت. فارغالتحصیل شدن و گرفتن مدرک دیپلم وی مصادف با حمله متفقین به ایران بود. او به همراه پدرش از ایران خارج شد و به آفریقایجنوبی رفت. عبدالرضا پس از مرگ رضاشاه همراه با جنازه پدرش به مصر رفت تا بر نحوه مومیایی کردن جسد وی نظارت کند. آنگاه به امریکا عزیمت کرد و در دانشگاه هاروارد درس خواند و سرانجام با مدرک دکترا فارغالتحصیل شد. عبدالرضا بعدها به طرز تفکر محمدرضا شاه پهلوی انتقاد کرد و به همین دلیل شاه او را از عرصههای سیاسی کشور راند و مورد سرزنش قرار داد.
احمدرضا پهلوی
احمدرضا، دومین فرزند رضاخان از عصمتالملوک دولتشاهی است. او که در پنجم مهر ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمده بود تحصیلات ابتدایی خود را در دبیرستان نظام به انجام رساند. بعد وارد دبیرستان نظام شد که به علت اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ و عزیمت وی همراه با رضاخان به موریس تحصیلات او ناتمام ماند. فرزندان رضاخان، از جمله احمدرضا، در مدت اقامت در موریس توسط یک معلم به نام «امیل لاوال» به تحصیلات خود ادامه دادند.
احمدرضا در فروردین ۱۳۲۵ با سیمین تاجبهرامی، دختر دکتر حسین بهرامی (احیاءالسلطنه) ازدواج کرد. در سال ۱۳۳۳ زندگی احمدرضا با سیمین تاجبهرامی به متارکه انجامید و او چهار سال بعد در ۱۳۳۷ با رزا بزرگنیا، دختر محمد بزرگنیا ازدواج کرد. خانواده بزرگنیا در گذشته از ثروتمندترین خانوادههای مشهد محسوب میشدند. رزا بزرگنیا ظاهراً از وضع خود در دربار رضایت نداشت و همین امر منجر به بروز اختلافاتی بین وی و احمدرضا شده بود، منزوی بودن احمدرضا در بین اعضای خاندان که ظاهراً ریشه در بیماری روانی داشت و تا پایان عمر وی نیز ادامه یافت، باعث شده بود که احمدرضا در بین برادران شاه از موقعیتی درخور شأن یک شاهزاده برخوردار نباشد. از دعوت کردن وی به میهمانیهای دربار خودداری میشد و حقوق مختصری برای او در نظر گرفته شده بود.
دختران رضاشاه
همدمالسلطنه
این دختر از صفیه، اولین همسر رضاشاه متولد شد و بعداً با برادرناتنی رضا پهلوی ازدواج کرد. همدم صاحب سه فرزند به نامهای امیررضا، سیمین و سیروس شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دستگیر گردید، ولی پس از مدت کوتاهی آزاد شد. وی سالهای پایانی عمر خود را در خارج از ایران گذراند و سپس درگذشت.
شمس پهلوی
شمس پهلوی متولد ۱۲۹۶ اولین فرزند رضاخان از همسر دومش، تاجالملوک است. وی از عزیزترین فرزندان رضاخان به شمار میرفت و حتی خود رضاخان که ظاهراً به لحاظ ابراز عواطف بسیار خوددار بود، علاقه خاصی به وی داشت. اشرف در خاطراتش این امر را پنهان نمیکند که والدینش شمس را به او ترجیح میدادند و ناراحتی خود را دراینباره ابراز میکند. شمس برخلاف خواهرش اشرف علاقه چندانی به دخالت در امور سیاسی از خود نشان نمیداد و بیشتر به علائق شخصی و فردی خود میپرداخت. زندگی شمس را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد: مرحله اول در زمان حیات پدر که شمس نیز همچون دیگر افراد خانواده پهلوی زیرسلطه و سیطره رضاخان قرار داشت. مرحله دوم از آغاز سلطنت پهلوی دوم آغاز میشود که دوران آزادی فردی وی میباشد. از مرحله اول زندگی شمس که عمدتاً دوره نوجوانی و جوانی اوست اطلاع زیادی در دسترس نیست. وی طبق رویه معمول در محیط داخلی دربار همراه با تعدادی از فرزندان نخبگان سیاسی و درباری توسط معلمان خصوصی تربیت و پرورش یافت و به دلیل شرایط اجتماعی ایران آن روز کمتر با محیط بیرونی و جامعه آشنا و ممزوج شد. مهمترین فعالیت اجتماعی شمس در این مرحله را باید حضور وی در مراسم کشف حجاب و پیش از آن در کانون بانوان ایران دانست. اصرار رضاخان به آغاز کشف حجاب از بین خانواده وزرا و اعیان و پیشقدمی خانواده وی در این راستا بیانگر سرسختی وی در این امر و پیشگامی خانواده پهلوی در اقدامات ضدفرهنگی طراحی شده توسط بیگانگان بود.
اشرف پهلوی
اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی به فاصله چند ساعت بعد از برادرش به دنیا آمد. در مدرسه دخترانه زرتشتیها تحصیل کرد و زبان فرانسه فراگرفت، اما تحصیلات دانشگاهی نداشت. اشرف، برخلاف شمس و محمدرضا، کودک مورد علاقه پدرش نبود و این مسئله اثر روانی عجیبی بر شخصیت او گذارد. بهعلاوه اشرف زن زیبایی نبود، ولی به شدت میخواست که زیباترین زن جلوه کند و این روحیه در او عقده خاصی ایجاد کرد. بعدها شمس به زندگی عادی خود پرداخت و به حریم خود قانع بود. ولی اشرف، بهعکس، همواره تلاش میکرد تا این احساس حقارت را با حرکتهای غیرعادی جبران کند.
با رفتن رضاشاه از ایران، اشرف و شمس هر دو از شوهرانشان جدا شدند. اشرف برای دیدار پدر به آفریقایجنوبی رفت و پس از مراجعت توقفی در مصر داشت. او در آنجا عاشق یک فرد مصری به نام احمد شفیق شد و خواستار ازدواج با او گردید. ازدواج اشرف پهلوی با احمد شفیق در سال ۱۳۲۲ به وقوع پیوست، اما این ازدواج نیز پایدار نماند و آنها در سال ۱۳۲۹ با توافقی دوجانبه از هم جدا شدند. سومین شوهر اشرف پهلوی، مهدی بوشهری بود. اشرف پهلوی پیش از آنکه رسماً از احمد شفیق جدا شود، زمینه ازدواج با مهدی بوشهری را فراهم میسازد. بدبختی شوهران اشرف این بود که پس از ازدواج، اشرف از قیافهشان بیزار میشد و تحمل دیدنشان را نداشت. مهدی بوشهری از خانواده بزرگ و ثروتمند بوشهری است. اشرف عاشق این پسر شد و با اصرار به محمدرضا گفت که حتماً باید با او ازدواج کنم. محمدرضا موافقت کرد، ولی پس از یک سال از بوشهری بیزار شد.
فاطمه پهلوی
فاطمه پهلوی، تنها دختر رضاشاه از عصمتالملوک دولتشاهی است. وی در سال ۱۳۰۷ به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در دبیرستان انوشیروان در ایران گذراند. در شهریور ۱۳۲۰ به همراه رضاخان راهی جزیره موریس شد. بعد از یک اقامت چهارماهه در موریس به ایران بازگشت. سه سال بعد همراه شاهپورها برای تحصیل به بیروت اعزام شد.
در سال ۱۳۲۷ فاطمه پهلوی برای دیدار برادر خود محمودرضا مسافرتی به امریکا رفت. در همین مسافرت بود که با یک امریکایی به نام «وینسنت هیلر» آشنا شد و این آشنایی به ازدواج آن دو انجامید. او به اسلام روی آورد و به «علی» تغییر نام داد. فاطمه پهلوی از علی هیلر صاحب دو فرزند به نامهای کیوان و داریوش پهلوینیا شد. وزارت دربار در مرداد ۱۳۳۸ طی اعلامیهای جدایی فاطمه پهلوی را از همسرش علی هیلر اعلام کرد. فاطمه چند ماه بعد از جدایی از علی هیلر در آبان ۱۳۳۸ با تیمسار محمد خاتمی، فرمانده نیروی هوایی ازدواج کرد. رابطه زناشویی محمد خاتمی و فاطمه پهلوی آنطور که از محتوای نامه خاتمی به همسرش برمیآید با سوءظن و درگیری توأم بوده است. ثمره این ازدواج دو پسر به نامهای کامبیز و رامین بود.