کد خبر: 943639
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۷
زیستن برای عمر یک فرض غلط ذهنی است
سؤال این است که اگر یک عمر به آدم‌ها داده شده است بسیار خب! آن عمر کجاست؟ آیا کسی می‌تواند عمر خود را نشان دهد؟ آدم می‌تواند اکنون خود را نشان دهد و دست بگذارد روی اکنون خود و بدون هیچ تردیدی نشان دهد که آنچه روی آن انگشت گذاشته اکنون است، اما آیا عمر را می‌تواند نشان دهد؟
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: وقتی قدم می‌زنید چقدر می‌توانید پایتان را کش بدهید و گام بلندتری بردارید؟ این کار حدی دارد و اگر شما بخواهید مثلاً چند متر را در یک گام بردارید عملاً فیزیولوژی و آناتومی خود را به زحمت انداخته‌اید و راه رفتن یا دویدن را به عملی بسیار دردناک و رنج‌آور تبدیل می‌کنید. مثل این می‌ماند که شما تا دیروز راه رفتن طبیعی و منطبق بر توانایی و آناتومی‌تان را داشتید. آناتومی من برای برداشتن گام سه متری طراحی نشده است، حالا، اما من به خاطر القائات محیط و این و آن به خود قبولانده‌ام که من باید در هر گام سه متر بردارم و، چون می‌بینم هر گام من نیم متر بیشتر نیست احساس می‌کنم که بسیار بی‌کفایت هستم. آیا این همان کاری نیست که ما در رابطه با معنای زندگی انجام می‌دهیم؟ گاهی زندگی سراسر رنج می‌شود، مثل کسی که اصرار دارد چندین برابر توان خود گام بردارد. این مثال را در رابطه با معنای زندگی این طور می‌توان بسط و تعمیم داد.

وقتی زندگی را زندگی برای یک عمر می‌بینیم

ما خیلی وقت‌ها در رابطه با زندگی رنج‌ها را برجسته می‌بینیم، چون ما فقط یک گام را می‌بینیم و آن گام هم عمر است یعنی زندگی را زندگی برای یک عمر می‌بینیم، در صورتی که این فرض اشتباهی است و همین فرض اشتباه ما را دچار غم و اندوه و استرس و نگرانی می‌کند، در حالی که اگر من چنین فرض اشتباهی نداشتم این همه غم و اندوه بر من مستولی نمی‌شد. واقعیت چیست؟ واقعیت این است که زندگی لحظه به لحظه به من داده می‌شود. این طور نیست که پیمانه‌ای باشد و به هر کس در آن پیمانه یک عمر ریخته و داده باشند، بلکه به هر کس لحظه به لحظه زندگی داده می‌شود، اما آدم‌ها گمان‌شان این است که یک عمر به آن‌ها داده شده است. شما چرا فکر فردا را می‌کنید؟ برای این که برای فردا موجودیت و قطعیتی در نظر می‌گیرید. این به معنای نفی برنامه‌ریزی برای فردا نیست، اما، چون همه امید‌ها و بیم‌ها را به فردا گره می‌زنیم اختلالی در زیستن ما به وجود می‌آید، در حالی که در فردا قطعیتی وجود ندارد. تنها قطعیت ممکن همان لحظه‌ای است که به ما داده شده، اما چون ما مدام به طرز وسواس‌گونه‌ای آینده‌خواه شده‌ایم- چه به شکل بستن امید‌ها به آینده و چه ترس از پیشامد‌های آتی- عملاً آنچه می‌کنیم زندگی نیست بلکه انکار زندگی است.

آیا کسی می‌تواند عمر خود را نشان دهد؟

سؤال این است که اگر یک عمر به آدم‌ها داده شده است- مثلاً من برای خودم قائل به یک عمر ۷۰ ساله هستم- بسیار خب! آن عمر کجاست؟ آیا کسی می‌تواند عمر خود را نشان دهد؟ آدم می‌تواند اکنون خود را نشان دهد و دست بگذارد روی اکنون خود و بدون هیچ تردیدی نشان دهد که آنچه روی آن انگشت گذاشته اکنون است، اما آیا عمر را می‌تواند نشان دهد؟ آن عمر در حقیقت لحظه‌هایی است که هنوز نیامده، اما وقتی چیزی وجود ندارد در واقع شما درباره چیزی سخن می‌گویید که وجود خارجی ندارد، بنابراین محاسبات روی بستری انجام می‌گیرد که نیست و همین رمز دردناک بودن قضیه است. در اعتقادات و باور‌های دینی ما این نکته کلیدی و مهم وجود دارد که جز خداوند کسی غیب را نمی‌داند و جز خداوند کسی نمی‌داند که در آینده چه خواهد شد، بنابراین وقتی کسی می‌خواهد در عمر زندگی کند در حقیقت می‌خواهد در وادی‌ای قدم بردارد که متعلق به او نیست. رمز این که در ادبیات دینی یک مفهوم سترگ به نام توکل وجود دارد در همین جاست. مؤمن کار خود را به خداوند واگذار می‌کند یعنی مؤمن اکنون بهترین عملکرد خود را نشان می‌دهد و کار خوب ارائه می‌کند، اما در نهایت به خداوند توکل می‌کند. چرا؟ برای این که مؤمن می‌داند آینده وادی او نیست، بلکه وادی خداوند است و به خاطر همین کار خود را به خداوند واگذار می‌کند، یعنی خداوند را برای آینده وکیل می‌کند و خود را به خداوند می‌سپارد. همچنان که آیه شریفه قرآن می‌فرماید: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ/ کار خود را به خداوند واگذار می‌کند»، اما وقتی انسانی پیدا می‌شود که نمی‌خواهد کار خود را به خداوند واگذار کند و بر او توکل کند چه چیزی زاده می‌شود؟ معلوم است که ترس و نگرانی بر چنین انسانی چیره می‌شود، چون او در برابر خود آینده‌ای را می‌بیند که نمی‌داند چگونه است. در حقیقت این انسان با این که غیب نمی‌داند می‌خواهد راهی وادی غیب شود و در این صورت شیطان بر او چیره می‌شود و به خاطر همین است که جنس آینده برای بسیاری از آدم‌ها تیره و تار است، چون در واقع انسان وقتی برای دانستن غیب به شیطان- پندار‌ها و خیال‌های ذهنی- متوسل می‌شود، شیطان به او وعده فقر می‌دهد.

هر گام را زیستن، زندگی توحیدی و مؤمنانه است

حالا اگر کسی کوچک زندگی کند آیا زیبا، توحیدی و مؤمنانه نخواهد بود؟ منظور از کوچک زندگی کردن چیست؟ منظور از کوچک زندگی کردن یعنی این که طوری زندگی کند که متوجه باشد زندگی لحظه به لحظه به او داده می‌شود، یعنی متوجه این امر باشد که چیزی به نام زندگی انباشته و انبار شده وجود ندارد. این طور نیست که ۷۰ سال را در یک جایی انبار کرده‌اند و من می‌توانم به چنین انباری دسترسی داشته باشم. متوجه هستید؟ واقعاً چیزی به نام ۷۰ سال انباشته وجود ندارد، بلکه صرفاً یک فرض ذهنی است و همین فرض است که زندگی را تلخ می‌کند. مثلاً فرد در ۳۰ سالگی خود قرار دارد، اما به ناتوانی سال‌های پیری فکر می‌کند، چون فرض او این است که زندگی را در ۷۰ سالگی ملاقات خواهد کرد، اما این یک فرض است که ذهن می‌سازد. واقعیت این است که زندگی اکثر ما انبار شده یک فرض غلط ذهنی است و همین فرض غلط کانون استرس‌هاست. برخی وقتی چنین حرف‌هایی را می‌شنوند سریع موضع‌گیری می‌کنند و می‌گویند این حرف‌ها دور کردن آدم‌ها از زندگی است، چون زندگی آدم یعنی برنامه‌ریزی و تدبیر برای فردا، این افراد فکر می‌کنند کسی که زندگی را یک موجودیت انباری نمی‌بیند انسانی عاطل و باطل و هپروتی است در حالی که کسی که هر گام را زندگی می‌کند در حقیقت زندگی هشیارانه و تمام را تجربه می‌کند.

اگر دقت کنید متوجه می‌شوید ما فشار روانی و ذهنی فراوانی به خود وارد می‌کنیم که بسیار مخرب است. این فشار از جانب فکری به نام آینده به ما تحمیل می‌شود، اما دقت نمی‌کنیم که آنچه ما آینده می‌پنداریم صرفاً یک فکر است. دقت می‌کنید؟ چرا این فشار به ما وارد می‌شود؟ چون فکری در ذهن ما می‌جوشد که چه خواهد شد؟ چرا این فکر در ذهن ما می‌جوشد، چون نمی‌خواهیم بپذیریم که ما غیب‌دان نیستیم و آینده سرزمین ما نیست، سرزمین ما همواره سرزمین اکنون است. البته که ما در اکنون بهترین عملکرد خود را دنبال می‌کنیم، اما حتی بهترین عملکرد هم به این معنا نیست که همه نتایج برای آینده تضمین شده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار