سرویس پایداری جوان آنلاین: نام انسانهای بزرگی با عملیات کربلای ۵ گره خورده است که شهید امیر نظری یکی از آنهاست. بچه مشهد و فرماندهگردان تخریب در این عملیات سرنوشتساز توانست به خوبی از نقشی که بر عهده داشت بربیاید و یکی از عوامل موفقیت رزمندگان در کربلای ۵ باشد.
پس از شروع جنگ تحمیلی با اینکه در سال سوم دبیرستان مشغول به تحصیل بود، برای اعزام به جبهه بیتاب شد. هنگامی که برای اولینبار راهی جبهه میشد به خانوادهاش قول داد تا چند ماه دیگر برگردد، اما حضورش پنج سال طول کشید. مادر شهید اعزام امیر به جبهه را چنین روایت میکند: «نمیتوانستم رفتنش را ببینم، دلم آرام نداشت. پدر و برادرهایش نیز در جبهه بودند. غربت عجیبی سراسر خانه را فرا گرفت. امیر گفت: «مادر، هیچ وقت تو را اینقدر عجیب ندیده بودم.» همراه او به راهآهن رفتم. لحظات تلخ خداحافظی فرا رسید. یکدیگر را در آغوش گرفتیم، دستم را بوسید، چند قدمی دور شد. هیچ وقت به پشت سرش نگاه نمیکرد، اما آن روز به پشت سرش نگاهی انداخت. چهرهاش نورانی شده بود. دوباره به طرفم آمد و دست دیگرم را بوسید. پس خداحافظی کرد و از پلههای قطار بالا رفت.»
از همان زمان اعزام روزهای زیادی را در گردان تخریب گذراند و پس از آموزش تخریب، دوره تخصصی انفجارات را نیز سپری کرد. در سال ۱۳۶۰ با طی دوره آموزش تخریب به عضویت این گروه درآمد، به دلیل شایستگیهایی که از خود نشان داد در مدتی کوتاه به عنوان مسئول گروه معبرزن به آموزش نیروها میپرداخت. در حالی که قائممقام تخریب تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بود، با گذراندن دوره ویژه غواصی به گردان «یاسین» ملحق شد. در عملیات کربلای ۴ چند تن از دوستان صمیمی شهید نظری به شهادت میرسند و پس از آن روزها به سختی برای امیر میگذرد. او طاقت از دست دادن رفقای جبههاش را نداشت و با خود عهد کرده بود که انتقام خونشان را از دشمنان بگیرد.
گردان یاسین و نیروهای غواصش بیش از هر زمان دیگری ما را به یاد کربلای ۴ و ۵ میاندازد. غواصان در هر دو عملیات با رشادتشان حماسههای بزرگی رقم زدند و تاریخساز شدند. مردانی استوار و رها شده که پیوسته خطشکن بودند و رهگشا. فرمانده گردان شهید جلیل محدثیفر مثل یک برادر در کنار نیروهایش بود و در گردان همه برای هم جان میدادند. مثل یک خانواده شده بودند و کسی طاقت دوری از کسی را نداشت. همه با هم یکدل بودند و همین یکدلی و یکرنگی گردان یاسین را آنقدر باصفا کرده بود؛ که جمعی از بچههای خدایی که دور هم جمع شده بودند و عاشقانه مجاهدت میکردند.
علیرضا دلبریان از راویان دفاع مقدس درباره عملیات کربلای ۵ و نقش شهید نظری میگوید: «در عملیات کربلای ۵ فرمانده گردان یاسین، بچهها را جمع کرد و گفت: «اولین گروهی که از این تونل رد میشوند، باید معبر را باز کنند تا سایر بچهها به دنبال آنها بروند. مأموریت بسیار حساس است، سرگروه باید مشخص شود.» فرمانده لحظهای سکوت کرد تا کسی داوطلب شود. همه میدانستند که سرگروه مسئولیت سنگینی دارد. او به اعضای گروه نگاه کرد، انتخاب برایش مشکل بود. «امیر خوب است.» دوباره گفت: «امیر تازهداماد است، نباید شهید شود.» امیر از زیر پتو گوش میداد. تا این حرف را شنید، از جایش بلند شد و او را قسم داد که اسمش را به عنوان سرگروه بنویسد، اما فرمانده قبول نمیکرد. نظری میدانست که این تونل او را به آرزویش خواهد رساند. سرانجام فرمانده تسلیم شد. شب موعود فرا رسید. امیر اولین کسی بود که وارد تونل شد. دهانه تونل برای خروج نیروها تنگ بود. مسیر را باز کرد.»
شهید امیر نظری در عملیات کربلای۵ به عنوان نخستین خطشکن با عبور از تونل توانست راه را برای عبور دیگر نیروها باز کند. به محض عبور از تونل گلولهای به سر شهید نظری خورد و او را به زیباترین اتفاق زندگیاش که مدتها دنبالش بود، رساند. شهید نظری طاقت دوری از دوستان شهیدش در کربلای ۴ را نداشت و به دیدار آنها شتافت. شهید نظری در اسفند ماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه سر بر پیمان ازلی نهاد. مزار مطهرش در بهشت رضا یادآور شجاعت مردی است که اخلاصش زبانزد عام و خاص است.