به گزارش خبرنگار ما، سال۸۳، مأموران پلیس تهران از حادثه آتشسوزی در خانهای در غرب تهران باخبر و راهی محل شدند. در بررسیهای اولیه بعد از کشف جسد سوخته مرد سالخورده به نام یحیی مشخص شد، آتشسوزی عمدی اتفاق افتاده است. در روند تحقیقات بود که پلیس دریافت مرد سالخورده با داشتن چند فرزند با زن جوانی به نام سوره ازدواج کرده بود و آن زن بعد از حادثه به طور ناگهانی ناپدید شده است. به این ترتیب زن جوان به عنوان مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه یک هفته بعد از حادثه سوره با مراجعه به اداره پلیس به قتل یحیی با همدستی مردی به نام سعید اعتراف کرد و گفت: «۱۲ ساله بودم که با اصرار پدرم ازدواج کردم. شوهرم معتاد و مرد بداخلاقی بود. مدتی از ازدواجمان گذشت و از او صاحب فرزند شدم. با اینکه باردار بودم مرا کتک میزد و حتی یکبار مرا از خانه بیرون کرد تا به خانه پدرم برگردم. خانوادهام در شمال زندگی میکردند و وضع مالی خوبی نداشتند. وقتی طلاق گرفتم پدرم گفت: نمیتواند مخارج زندگیام را تأمین کند. به همین دلیل چند سال بعد با اصرار پدرم با یحیی که تفاوت سنی زیادی داشتیم ازدواج کردم. او صاحب چهار فرزند بود. هیچ علاقهای به او نداشتم و با هم اختلاف داشتیم.» او در خصوص آشناییاش با سعید گفت: «روزی همراه فرزندم سوار ماشین سعید شدیم. در ماشین نشسته بودم که ناگهان گریهام گرفت. او علت گریههایم را پرسید و من هم با او درددل کردم. سعید بعد از حرفهایم شمارهام را گرفت و همین آغاز آشنایی ما شد تا اینکه بعد از مدتی از او خواستم شوهرم را به قتل برساند و این حادثه رقم خورد.» با اقرارهای متهم، سعید ۳۱ساله دستگیر شد و در همان بازجوییهای اولیه به جرمش اقرار کرد و گفت: «به تازگی صاحب فرزند پسر شده بودم و با ماشین کار میکردم. روزی سوره با فرزندش سوار ماشین شد و بعد از طی مسافتی شروع به حرف زدن کرد. با شنیدن حرفهایش تحت تأثیر قرار گرفتم و دلم برایش سوخت. شمارهاش را گرفتم و برای احوالپرسی چند بار به او زنگ زدم تا اینکه فهمیدم نقشه قتل شوهرش را دارد.» متهم در خصوص قتل گفت: «سوره از من کمک خواست و من هم قبول کردم. نیمههای شب بود که سوره در خانه را باز گذاشت و من وارد خانه شدم. در یک موقعیت مناسب پیرمرد را خفه کردم و سپس به کمک سوره خانه را آتش زدیم تا همه فکر کنم پیرمرد در آتشسوزی فوت کرده است. بعد از قتل به شمال کشور فرار کردیم، اما سوره دچار عذاب وجدان شد و نزد پلیس رفت.»
با اقرار متهمان پرونده کامل و بعد از صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده اولیایدم درخواست قصاص کردند. سپس دو متهم با شرح ماجرا از خودشان دفاع کردند و در پایان سعید به اتهام مباشرت در قتل به قصاص و زن جوان به اتهام معاونت در قتل به ۱۵سال حبس محکوم شد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و با تأیید آن متهم در آستانه مرگ قرار داشت که با پرداخت ۳۰۰میلیون دیه از چوبه دار فاصله گرفت. به این ترتیب متهم صبح دیروز بار دیگر از جنبه عمومی جرم در همان شعبه به ریاست قاضی قربانزاده پای میز محاکمه قرار گرفت. او در آخرین دفاعش گفت: «پسرم چند ماه بیشتر نداشت که گرفتار زندان شدم و حالا ۱۴ سال است در زندانم. در این مدت خانوادهام به سختی توانستند رضایت اولیایدم را جلب کنند. پشیمانم و درخواست دارم هر چه زودتر آزاد شوم تا این سالها را برای همسر و فرزندم که حالا ۱۵ساله است جبران کنم.» در پایان جلسه هیئت قضایی وارد شور شد.