به گزارش خبرنگار ما، صبح دیروز دو قاتل فراری که در دو حادثه جداگانه در سال گذشته مرتکب قتل شده و مأموران پلیس هر دوی آنها را در یک مخفیگاه در شهرستان گرمسار به دام انداخته بودند در دادسرای امور جنایی تهران ماجرا را شرح دادند.
قاتل اول که مرد ۳۰سالهای به نام شاهرخ و متهم است در ۱۶آبان سال گذشته یکی از بستگانش را در حوالی بزرگراه آزادگان با شلیک گلوله به قتل رسانده و پس از آن در شهرستان گرمسار زندگی مخفیانهای شروع کرده است تا اینکه شامگاه جمعه چهاردهم دیماه مأموران وی را همراه قاتل فراری دیگری در مخفیگاهش دستگیر میکنند. تحقیقات تیم جنایی به سرپرستی قاضی منافیآذر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران نشان داد متهم که سابقه خرید و فروش مواد مخدر در پروندهاش ثبت شده است به خاطر اختلاف مالی دست به قتل زدهاست. وی صبح دیروز در بازجوییها مقابل قاضی منافی آذر، بازپرس شعبهسوم قتل را انکار کرد و مدعی شد که پسر دایی مقتول که در صحنه حادثه حضور داشته به جای او اشتباهی پسر عمهاش را به قتل رسانده است.
قاتل دوم مرد ۳۰سالهای به نام ابراهیم است. وی ششم اسفندسال گذشته پسر عمویش را به خاطر اختلاف در خرید و فروش مواد مخدر به قتل رسانده بود تا اینکه در مخفیگاه قاتل اول به دام مأموران گرفتار شد. متهم در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل پسر عمویش اعتراف کرد و گفت: من و پسر عمویم با هم چشم و همچشمی داشتیم و احساس میکردیم رقیب هم هستیم. چند روز قبل از حادثه برادرم از مقتول ۵۰۰هزار تومان مواد مخدر خریده بود و مقتول اصرار داشت من ۵۰۰هزار تومان را به او بدهم. روز حادثه به قهوهخانهای که او در آنجا بود، رفتم تا با هم حرف بزنیم که بیرون از قهوهخانه به من فحاشی کرد و من هم با چاقو ضربهای به دستش زدم، اما فکر نمیکردم به قتل برسد. متهمان پس از بازجویی برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایای پنهان حادثه در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.
گفتوگو با یکی از ۲ متهم
خودت را معرفی کن.
شاهرخ هستم ۳۰ ساله.
سابقه داری؟
بله، یکبار به خاطر ۱۵گرم کراک به مدت دو سال به زندان افتادم.
پس در کار خرید و فروش مواد مخدر فعالیت میکردی؟
تا قبل از دستگیری بله، اما وقتی از زندان آزاد شدم همسرم از من قول گرفت که خلاف نکنم و من قبول کردم و از آن روز به بعد در کار خرید و فروش موبایل فعالیت داشتم تا اینکه فراری شدم.
مقتول فامیل شما بود؟
بله، پسر دایی مادرم و شوهر دختر خالهام بود.
چه اختلافی با مقتول داشتی؟
مقتول از داییام ۱۰۰ میلیون تومان قرض گرفته بود، اما بدهیاش را پرداخت نمیکرد تا اینکه من عهدهدار شدم و با داییام تسویه کردم و قرار بود مقتول بعد از مدتی بدهیاش را به من بدهد، اما او امروز و فردا میکرد تا اینکه ۲۵میلیون تومان پرداخت کرد و ۷۵میلیون تومان دیگرش ماند. پس از این برادرش قول داد ۴۰میلیون تومان به من پرداخت کند و خودش هم ۳۵میلیون تومان، اما فقط حرف میزدند و به قولشان عمل نمیکردند. همین موضوع باعث اختلاف ما شد.
شما به خاطر ۷۵ میلیون تومان پسر دایی مادرت را کشتید؟
نه من قاتل نیستم. در آن درگیری پسر دایی مقتول به اشتباهی مرتکب قتل شد.
روز حادثه را توضیح بده؟
من همیشه با دختر خالهام تماس میگرفتم و از او میخواستم به شوهرش بگوید پول مرا پس دهد تا اینکه آن روز وقتی تماس گرفتم گفت: شوهرش ۹میلیون تومان برای من آماده کرده است. پس از آن با او تماس گرفتم و در بزرگراه آزادگان خروجی اتوبان خلیج فارس قرار گذاشتیم. با خودروی پژو۲۰۷ سر قرار رفتم که او هم همراه پسر عمهاش و مرد غریبه دیگری با خودروی پژو ۲۰۶ سر قرار آمد. وقتی ازخودروام پیاده شدم آنها هم پیاده شدند و با سنگ شیشه جلو و عقب خودروام را شکستند که پشت خودرو مخفی شدم تا اینکه دیدم مقتول مسلح به کلت کمری است. من با چاقو به او حمله کردم، اما وقتی درگیر شدیم چاقو از دستم افتاد و اسلحه او هم از دستش افتاد. به طرف اسلحه رفتم و او هم به طرف چاقو رفت که پسر عمهاش از من زودتر اسلحه را از روی زمین برداشت و قصد داشت به من شلیک کند که لوله اسلحه را گرفتم و تیر به پسردایی اش اصابت کرد. او غرق در خون روی زمین افتاد که همه شوکه شده بودیم و من از فرصت استفاده کردم و با خودروام فرار کردم، اما او دوباره شلیک کرد که به من نخورد.
چطور با قاتل فراری دیگر آشنا شدی؟
او دوستم بود که آن روز حادثه از او خواستم به خانهمان برود و ۲۰۰دستگاه گوشی آیفون که خریده بودم به بازار ببرد و بفروشد و او هم گوشیها را فروخت و پولش را به من داد که از تهران فرار کردم. پس از مدتی ابراهیم با من تماس گرفت و گفت: مرتکب قتل شده و به خاطر خوبی که به من کرده بود او را به خانهام بردم و مدتی با من بود و بعد خودش خانه کوچکی در گرمسار اجاره کرد تا اینکه آن شب مهمان من بود و گرفتار شد.
پدر و مادرت خبر دارند که دستگیر شدهای؟
من از سن دو سالگی از پدر و مادرم خبری ندارم. دو ساله بودم که مادرم از پدرم که معتاد بود جدا شد و هر دو از زندگی من بیرون رفتند. پس از آن مادر بزرگم مرا بزرگ کرد تا اینکه در نوجوانی برای کار به تهران آمدم و مستقل شدم.
فرزند داری؟
بله، سه فرزند دارم و الان هم همسرم باردار است و به زودی فرزند چهارم بدنیا میآید.
حرف آخر؟
پشیمان هستم، اما عاقبت کار خلاف نتیجهای جز این ندارد.