به گزارش خبرنگار ما، بیست و پنجم اردیبهشتسال۹۵، مأموران پلیس ورامین از ناپدید شدن مرد جوانی به نام کریم باخبر شدند. با اعلام این خبر، تحقیقات برای یافتن مرد جوان آغاز شد تا اینکه خبر رسید حوالی شهر جسد سوخته مرد جوانی کشف شدهاست. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشخیص هویت، مشخص شد جنازه متعلق به همان مرد جوانی است که اعلام مفقودی شده بود.
به این ترتیب پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت و در اولین گام از تحقیقات مشخص شد مقتول که مردی افغان بود با یکی از دوستان ایرانیاش به نام عرشیا اختلاف داشته است. به این ترتیب مرد ایرانی به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفت و هفتماه بعد از کشف جسد بازداشت شد. مرد جوان در بازجوییها جرمش را انکار کرد تا اینکه در مراحل بعدی عرشیا به قتل کریم اعتراف کرد و گفت: او رقیب کاریام بود و مدتی با هم اختلاف داشتیم به همین خاطر نقشه قتل او را کشیدم و با همدستی یکی از کارگرانم او را به قتل رساندم. متهم در شرح ماجرا گفت: «سالها با مقتول شریک بودم و در سولهای در ورامین کار میکردم. چند ماه قبل از حادثه به اختلاف حساب خوردیم و نتوانستیم مشکلمان را حل کنیم. این گذشت تا اینکه قبض آب و برق آمد و از آنجائیکه کریم فکر میکرد به او بدهکارم از من خواست آن را بپردازم. قبول نکردم و همین بهانه اختلافی دیگر شد.» متهم در ادامه گفت: «قبض آب و برق را نه من پرداخت کردم و نه کریم به همین دلیل اخطار آمد و قرار بود آب و برق سوله قطع شود. کنار همه این اختلافها مقتول به تازگی دستگاهی خریده بود و در کارش پیشرفت خوبی داشت. درآمدش از دستگاه زیاد شده بود به همین دلیل به او حسادت میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم.» متهم در خصوص قتل گفت: «روز حادثه با کارگرم به نام حامد به سوله رفتم و وقتی با کریم صحبت کردم با هم درگیر شدیم. در آن درگیری از حامد خواستم او را سوار ماشین کنیم و به مکان خلوتی ببریم. مقتول را به اطراف شهر بردیم و سپس با یک بند او را خفه کردیم. وقتی مقتول از نفس افتاد جسد را سوزاندیم و بقایای جسد را دفن کردیم. سپس اموال او را سرقت کردیم تا ردی نماند.» با اقرارهای متهم، کارگر وی بازداشت شد و به جرمش اقرار کرد. سپس دو متهم به اتهام مباشرت در قتل، جنایت بر میت و سرقت روانه زندان شدند و پرونده به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده، اولیایدم که پدر و مادر مقتول بودند درخواست قصاص کردند سپس دو متهم خلاف اظهارات در دادسرا قتل را گردن هم انداختند و جرمشان را انکار کردند. بنابراین هیئت قضایی با توجه به اظهارات دو متهم آنها را از قصاص معاف و به پرداخت دیه محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما به دلیل نقص در تحقیقات پرونده بار دیگر به همان شعبه ارجاع داده شد. صبح دیروز پرونده روی میز هیئت قضایی همان شعبه قرار گرفت و اولیایدم بار دیگر درخواست قصاص کردند. سپس عرشیا در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش قتل را گردن کارگرش انداخت. در ادامه کارگر وی نیز در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «من کارگر عرشیا بودم. روزی از من خواست مقتول را به اطراف سوله ببریم. وقتی به محل خلوتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم. سپس عرشیا از من خواست تا دستهای مقتول را بگیرم و خودش با یک بند او را خفه کرد.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.