سیر نزولی قهرمانان جوانی که روی مدالهایشان حساب باز کرده بودیم، گویای این است که راه و رسم حفظ یک قهرمان را که سرمایه ورزش کشور است، نمیدانیم. نمونه آن را هم این روزها زیاد میبینیم، یکی مانند فرزان عاشورزاده که در ۱۸ سالگی قهرمان تکواندوی جهان میشود تا نوید تولد یک قهرمان تازه را بدهد، طوری که خیلیها از همان سال خوشرنگترین مدالها را تا چندین سال برای او کنار میگذاشتند، اما در کمتر از سه سال و حالا در ۲۲ سالگی و طی کردن یک مسیر نزولی، به جایی رسیده که حتی در رقابتهای قهرمانی کشور بازنده میشود تا جایی که شاید به تیم ملی تکواندو هم دعوت نشود.
عاشورزاده جوان تا سالها میتوانست مدالهای خوشرنگ تکواندو را در ردههای جهانی و المپیک برای ایران تضمین کند، اما پس از اولین موفقیتهایش آنقدر برای قهرمان کمسن و سال لقبهای حماسی گذاشتند که این جوان ۱۸ ساله، چهار سال بعد از روزهای اوجش به سرعت به روزهای نزولش رسیده است. نمونه دیگری که میتوانیم به او اشاره کنیم، کیانوش رستمی است. قهرمانی که آنقدر در مسیر تکروی افتاد که امروز حتی در بازیهای آسیایی هم نمیتواند طلا بگیرد و قهرمان شود و دیگر کسی برای غیبت کیانوش که روزی دستها بلندش میکردند، غصه نمیخورد.
اما چه میشود قهرمانانی مانند عاشورزاده و رستمی، بهرغم شروع خوبشان در ورزش و مدالهای خوشرنگی که برای کشورمان کسب کردند، خیلی زود در مسیر نزولی قرار میگیرند؛ نزول چنین قهرمانانی که سرمایههای ورزش ایران هستند را باید در نداشتن مدیریت و برنامهریزی برای حفظ چنین ورزشکارانی جستوجو کرد. ورزش ایران استعدادهای فراوانی در رشتههای مختلف ورزشی دارد، به خصوص که برخی رشتهها مانند کشتی، رشتههای رزمی، وزنهبرداری و چند رشته دیگر از رشتههایی هستند که کشورمان در سطح جهانی و المپیک در رده برترینهای این رشتهها قرار دارد و با وجود ضعفهایی که ورزش ایران در استعدادیابی دارد، اما هر ساله استعدادهای زیادی در ورزش ایران مطرح میشوند و نامشان سر زبانها میافتد. ورزشکاران مستعدی که میتوانند مدالآوری کشورمان در رقابتهای مختلف را تا سالهای زیادی بیمه میکنند.
با این حال عدم برنامهریزی برای قهرمانی که در جوانی به موفقیتهای جهانی و المپیک میرسد، سبب شده تا نتوانیم چنین سرمایههایی را سالها در اوج ببینیم. این مسئله به ضعف سیستم مدیریتی و البته مربیگری برمیگردد. اینکه بیشتر مدیران و مربیان راه و رسم مواجهه و محافظت از یک قهرمان را نیاموختهاند و برای چنین مسئله مهمی برنامهای ندارند. این در حالی است که برای رسیدن یک قهرمان به بزرگترین افتخارات در مسابقات جهانی، سرمایهگذاری انجام شده تا به چنین شرایطی برسد و با وجود چنین سرمایهگذاری هنگفتی، اما برای حفظ این قهرمانان برنامهای وجود ندارد. بدون شک وقتی یک ورزشکار به روزهای اوج و قهرمانی میرسد، نیازمند راهنماییها و مشاورههای متعددی برای حفظ و تکرار این افتخارات است.
در چنین وضعیتی نقش یک مربی و مدیر برای اینکه قهرمان دچار غرور کاذب و رفتن به سمت حاشیهها نشود، پررنگ است. نقشی که از سوی مدیران ورزش و مربیان خیلی جدی گرفته نمیشود. وقتی یک قهرمان تحت کنترل قرار نگیرد و یک مشاور ماهر را کنارش نبیند، بدون شک با توجه به جوانی و غرور حاصل از مدالهای رنگارنگ وقتی دستاندازهای پیشروی قهرمانیاش به وی گوشزد نشود در مسیر نزول قرار میگیرد، تا جایی که تنها بعد از یک مدت کوتاه دوران پرافتخار ورزشی، به سرعت افت میکند و وارد بحرانی میشود که نتیجه غرور و غلوهای بیشمار درباره موفقیتهایش بوده است.
بیتوجهی به مسائل روانی و انگیزشی چنین قهرمانی سبب میشود خیلی زود دوران قهرمانیاش به پایان برسد تا حسرت قهرمانی را بخوریم که سالها میتوانست برای ایران مدال بگیرد، اما خیلی زود به پایان خط میرسد.