سرویس اقتصادی جوان آنلاین: این روزها هر چقدر هم مشتریان، طالب خانهای باشند باز هم چیزی در این میان وجود دارد که دلشان را بزند، خیلیهایشان میدانند چرا مایل به خرید نیستند، آن هم به این دلیل که سرمایهگذاران کهنهکاری هستند که به دنبال شکاری میگردند که بابت مالک شدنش حتی پول هم بگیرند، این موجودات عجیب خیلی خوب میدانند که چطور از یک آپارتمان زیرقیمت خوش نقشه ۳۰ ساله، به اندازه یک واحد سوپرلوکس نوساز پول به جیب بزنند. با این حال معدود افرادی هستند که رفتار سرمایهگذاری اینچنینی دارند و بیشتر مشتریان به منظور کسب رفاه بیشتر به دنبال خانهای هستند که بتوانند اوقات خوشی را با خانواده در آن سپری کنند و چنین افرادی بنا به فرهنگ، سبک زندگی، موقعیت اجتماعی، میزان درآمد، موقعیت اجتماعی و حتی شخصیت و خاطرات گذشتهشان از یک خانه دلخواه توقعهای متفاوتی را برای خرید در خود شکل دادهاند. این روزها با وجود اینکه مشتریان نیاز بالایی به خریدهای رفاهی در حوزه مسکن در خود احساس میکنند، تمایل چندانی به خرید مسکن ندارند و بیشترشان در لحظه نهایی از خرید منصرف میشوند. چرا؟! برای یافتن پاسخ، باید کمی روند بازار و تفکر مصرفکننده را برسی کنیم. به عنوان مثال یک میلیارد تومان مبلغ قابل ملاحظهای است، اما همین مبلغ در شمال تهران اصطلاحاً یک تومان است و اگر با همین یک تومان از یک دلال یا مشاور املاک بخواهی در زعفرانیه یک واحد ۱۵۰ متری برای خرید به شما معرفی کند، اگر خیلی خاطرمان را بخواهد و قصد برخورد محترمانهای هم داشته باشد به ما میگوید بهتر است با همین پول یک واحد با همین متراژ رهن کامل کنید، اما سؤال مهمی که پیش میآید این است که چرا با وجود اینکه پول حداقل برای خرید چنین ساختمانهایی در دست مشتریان تا حدود زیادی وجود دارد، آنان حتی در زمان رونق مسکن میل چندانی به سرمایهگذاری در این مجموعهها ندارند یا خیلی سخت خرید میکنند؟! واقعیت این است که سازندگان پول را خرج میکنند، ساختمان را میسازند، اما به شیوه خودشان! نه مطابق با آنچه مصرفکننده آیندهاش میخواهد. گویا یک نفر با یک سیگار برگ کلفت پشت میزی نشسته است و به سریکاران پیمانکارش دستور میدهد همه ساختمانها را قواره هم بسازند. چهره شهر پر شده از ساختمانهایی با نمایی رومی و کلاسیک. پیتر دراکر که بسیاری او را فردی پیشرو در زمینه مدیریت امروز جهان میدانند، معتقد است که بازرگانان و افرادی که در حوزه کسب و کار فعالیت میکنند، در آستانه جامعه داناییمحور قرار دارند. در این جامعه، مزیت رقابتی کمپانیها از دارایی خاصی حاصل میشود که به لحاظ تاریخی چندان توسعه نیافته است: توانایی دریافت بینشهای مختلف از حوزههای متنوع و گوناگون و نه فقط حوزه کسب و کار و به کار گرفتن آنها. در واقع میتوان گفت: اکثر سازندگان املاک و مستغلات براساس پارادایم یا مجموعه فرضیههایی در مورد چگونگی وضعیت آینده بازار مسکن عمل میکنند که باعث میشوند آنها نتوانند به طرز مؤثری نیازهای مشتریها را بشناسند و خدمات خوبی به آنها ارائه کنند. اولویت اتنبرگ وضع کنونی جهان را اینگونه به تصویر میکشد: همه چیز از جمله مسائلی نظیر توزیع، تولید محصولات جدید، زنجیرههای تأمین و ... دوباره اختراع شده، اما بازاریابی همچنان در گذشته گیر افتاده است. در این دوران انفجار دانایی و عصر اطلاعات که در آن به سر میبریم، محدودیتهای پارادایم ساختوساز فعلی و روند بازاریابی املاک و مستغلات آن نمود بیشتری پیدا میکند. بهرغم این حقیقت که بسیاری از پیشفرضهای مرتبط با این پارادایم در واقع ناشی از تفکرات سنتی هستند، اما آنها بر کیفیت تفکراتی که به ساختوساز میانجامد تأثیرگذارند. چگونه؟ از آنجا که این کسب و کار بر پایه فرهنگ سنتی ما شکل گرفته است. شروع به استفاده از «روشهای جدید» روندی است که باید خود را با آن سازگار ساخت. اگر چنین است پس چرا این پارادایم را تغییر نمیدهیم؟ چون تغییر دادن پارادایمهای مستحکم و قدرتمند فعلی، نیازمند جسارت و صبر فراوان است. همچنان که در طول تاریخ شاهد بودهایم، افرادی که نمیتوانند چشمانداز جدیدی از جهان را تصور کنند، معمولاً بر سر حفظ چشمانداز موجود جنگیدهاند. یک مشکل دیگری که وجود دارد کنار گذاشتن زود هنگام ایدههاست. بسیاری از اوقات، سازندگان و مسئولان ایدههای مناسب و خوبی را بدون بذل توجه کافی کنار میگذارند. این ناشکیبایی غالباً از اکراه داشتن و بیزاری از یادگیری نشئت میگیرد. درک این موضوع که قبل از طراحی هر محصول مانند ساختمان باید به درک عمیقترین ادراکات روانی و ناخودآگاه مشتریان دست یابیم، خود میتواند انقلابی بزرگ در تولید کشور ایجاد کند. سالهای پیش یاد گرفتیم محصول را «برای» مشتری طراحی کنیم، اکنون زمان آن رسیده که همان محصول را «با» مشتری طراحی کنیم؛ خواه این محصول مسکن باشد یا یک کالای مصرفی دیگر!