سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- سیمین جم: چند وقت پیش یکی از دوستانم تماس گرفت و با من درددلی طولانی درباره ناکامیهایش داشت. او دلیل بیشتر مشکلات و ناکامیهایش را نداشتن راهنما و الگو در زندگیاش میدانست و میگفت: اگر کسی بود که الگوی زندگی من میشد و مرا در همه زمینهها راهنمایی میکرد اینقدر ناموفق نبودم و درگیر مشکلات نمیشدم. من در پاسخ به او گفتم اینهمه آدم موفق در جامعه خودمان و دیگر کشورها داریم، اینهمه آدم موفق در تاریخ و کتابها داریم، بعد تو داری دنبال الگو میگردی. او در جواب گفت: من کسی را میخواهم که جلوی چشمم باشد و گامهای موفقیت او را ببینم.
اینکه دوستم حق داشت یا نه بماند، ولی واقعیت این است که موضوع الگو داشتن مسئله بسیاری از آدمها و به ویژه جوانان است. در این میان سؤال این است که چگونه میتوانیم الگویابی کنیم و با انتخاب الگوهای مناسب، مسیر زندگیمان را با خطاهای کمتری طی کرده و تلاشهایمان را همراه با توفیق بیشتری کنیم. ماحصل گفتوگو با شماری از شهروندان از سنین و اقشار مختلف، ما را به نتایج جالبی رسانده است.
دوست دارم هم استیو جابز شوم، هم رونالدو!
کامبیز محمدی، ۱۷ ساله، محصل
هم عاشق فوتبال هستم، هم دوست دارم یک آدم موفق در دنیای کامپیوتر و اینترنت شوم. استیو جابز و رونالدو را به یک اندازه دوست دارم و دلم میخواهد موفقیت هر دو آنها را با هم داشته باشم. الگوی زندگی من این دو نفر هستند و نهایت تلاش خود را میکنم تا به آرزوهایم برسم. البته پدر و مادرم میگویند تا خوب درس نخوانی به هیچ جا نمیرسی و معلم مدرسهمان هم میگوید الگوی آدم در زندگی باید کسی باشد که تمام رفتار و گفتارش اخلاقی باشد. او به بچهها میگوید آدم موفق کسی است که با اخلاق زندگی کند و کار و فعالیتش گرهی از مشکلات جامعه باز کند. او بارها به من گفته اینکه آدم در زندگیاش الگو داشته باشد خیلی خوب است، ولی قرار نیست همه مشهور و پولدار و سلبریتی شوند و آدم موفق کسی است که از زندگی دیگران درس بگیرد، اما در نهایت خودش باشد. او به من نصیحت میکند اگر نتوانی رونالدو و استیو جابز شوی شاید سرخورده شوی، پس سعی کن از همه استعدادها و تواناییهایت خوب استفاده کنی تا خودت باشی. من هم میگویم اگر راه استیو جابز و رونالدو را ادامه بدهم خود به خود به آن چیزی که خودم میخواهم میرسم. البته آنها از سر دلسوزی با من حرف میزنند، ولی من نمیتوانم عشق و علاقه خودم را پنهان کنم و کلاً از چهرههایی که در دنیای فوتبال و اینترنت هستند خیلی خوشم میآید. بالاخره هر کس علایقی دارد و علاقه من هم این است.
هیچ آدمی بینیاز از الگو نیست
سودابه صادقی، متأهل و کارشناس ارشد علوم اجتماعی
شخصاً در زندگیام الگوی مشخصی نداشتهام که تمام و کمال به او تأسی کنم، اما بینیاز از الگو هم نبودهام. در واقع در انتخاب نمونهها و الگوها گزینشی و متناسب با نیازی که داشتهام عمل کردهام و هیچ وقت کسی را دربست نپذیرفتهام. استفاده از تجارب آدمهای الگو در زمینههای مختلف همیشه به من کمک کرده و راه رفته آنها را خودم نیازمودهام. به عنوان یک مادر بدون اینکه به زور و اجبار چیزی را به فرزندانم تحمیل کنم سعی میکنم شرایط را طوری فراهم کنم که آنها با نمونههای موفق و مقبول جامعه آشنا شوند و خودشان تصمیم به انتخاب الگو بگیرند. به نظرم اگر کسی ادعا کند در زندگی نیاز به الگو نداشته و همین طوری مستقل و بدون معلم و راهنما بزرگ شده است، چنین کسی یا به عمد دروغ گفته یا ناآگاهانه این حرف را زده است. واقعیت این است که هیچ کدام از ما در همه زمینهها کامل نیستیم و به همین دلیل نیاز داریم که از تجربیات و دانستهها و مهارتهای دیگران در زندگی و کار و تحصیل استفاده کنیم. البته بیشک خود ما هم در یک یا چند زمینه خاص، برتریهایی بر دیگران داریم و از این نظر ممکن است الگوی سایرین باشیم، ولی بدون تردید همه ما در مقاطعی از زندگیمان نیاز به الگو داریم. همه ما در کودکی متأثر از رفتار و گفتار والدین و خواهر و برادر و از کودکی تا سن جوانی تحت تأثیر معلمها و اساتید خود در مدرسه و دانشگاه بودهایم. بسیاری از ما الگوهای رفتاری خود را از گروههای همسالان و دوستان خود گرفتهایم. این یک سطح عمومی و فراگیر از الگوگیری است، اما سطحی از الگوگیری نیز وجود دارد که خاصتر است و میتوان گفت: در این حالت الگوگیری شکل حرفهای پیدا میکند. در این شق دوم ما به دنبال فرد یا افرادی هستیم که بتوانیم با اقتباس از افکار و رفتار و گفتار آنها کمابیش همان مسیری را طی کنیم که آنها طی کرده و موفق شدهاند. در این صورت کار کمی سختتر میشود. یعنی ما باید در دور و برمان کسانی را داشته باشیم که بتوانیم با خیال راحت به مسیری که آنها رفتهاند اعتماد کنیم. البته بدون شک آنها هم آدمهای همین جامعه بوده و به دلیل انسان بودنشان جایزالخطا هستند، به همین دلیل نباید چشم بسته و دربست فرمان هدایت زندگی خود را به دست آنها بسپاریم. نقش انتخاب و اراده در این میان خیلی مهم است، و اینکه ما در عین الگو قرار دادن دیگران، قدرت گزینش نیز داشته و دست به انتخاب بزنیم.
نکته دیگر اینکه نیاز به الگو همیشگی و دائمی نیست و چه بسا ممکن است انسان به مرحلهای از دانایی و معرفت برسد که نه تنها دیگر نیازی به الگو نداشته، بلکه خودش تبدیل به الگویی برای بسیاری دیگر از افراد جامعه شود.
میتوانیم صدها الگو در زندگی داشته باشیم
علیاکبر اسماعیلی، کارمند یک سازمان فرهنگی
بدون شک برای ما مسلمانان، معصومین (ع) بهترین الگو هستند و کاملترین الگوی زندگی ما نیز رسول اکرم (ص) است و مرجعیت نیز بهترین الگو برای پیروی در امور شرعی و بسیاری از موارد زندگی است، اما معصومین (ع) الگوهای سطح کلان ما مسلمانان هستند و در جزئیات زندگیمان نیازمند الگوهای عینی و بهروز هستیم. از آنجایی که یک شخص به تنهایی واجد تمام صفات و کمالات نیست، ما در زندگی خود میتوانیم دهها و بلکه صدها سرمشق و الگو داشته باشیم. مثلاً من میتوانم در حوزه شغلی یک یا چند نفر را سرمشق زندگی خود قرار دهم، یا در موضوع تربیت فرزند، ورزش و تفریح، مطالعه و پژوهش، تحصیل و ازدواج و بسیاری دیگر از حوزههای زندگی فرد یا افرادی را که میشناسم به عنوان الگو و سرمشق خود انتخاب کنم. اخیراً مطلبی در یکی از وبلاگهای شخصی- که اگر اشتباه نکنم نامش عرفان بود- میخواندم که در آن بر این موضوع تأکید شده و نوشته بود هیچ لزومی ندارد دنبال افرادی باشیم که همه صفات مثبت را داشته باشند، بلکه ممکن است مثلاً الگوی ما در بعد روابط خانوادگی یک نفر باشد، در حالی که در زمینه تحصیلی یا علمی و سواد و دانش، فرد دیگری را به عنوان الگو برگزینیم. ابتدا لازم است ببینیم نیاز به الگو گرفتن در زندگی خود یا اعضای خانوادهمان داریم یا خیر؟ برای این کار باید ابعادی از زندگی را که برایمان مهم است، مشخص کنیم و بر اساس شاخص عددی مثلاً بین یک تا ۱۰ به خودمان در این ابعاد امتیاز بدهیم. یعنی هر بعد را که تعیین کردیم، اگر وضعمان در آن زمینه خوب بود، امتیاز بالاتر نزدیک به ۱۰ و اگر بد بود، امتیاز پایینتر نزدیکتر به یک بدهیم. در هر بعدی که امتیازمان کم بود، میتوانیم دنبال الگو باشیم. این ابعاد میتواند شامل بعد علمی، اعتقادی، مذهبی و دینی، اجتماعی و روابط خانوادگی، شغلی و رضایت از کار، اقتصادی و رفاه در زندگی، سلامت جسم و... باشد. میبینید که هر فرد میتواند در ابعاد مختلف زندگی خودش و دیگران، الگوهایی را برای خود انتخاب کند و با نگاه به آنها و اقتباس از تجربیاتشان، مسیر بهتری را برای رسیدن به پلههای بالاتر برای خود ترسیم کند. بهتر است دنبال الگو یا الگوهایی باشیم که در چند بعد از ابعادی که مدنظرمان است، موفق باشند، اما اگر چنین فردی به راحتی پیدا نمیشود، هیچ ایرادی ندارد که مثلاً در بعد علمی، یک فرد یا چند فرد برایمان الگو باشند و در بعد سلامت فرد دیگر و در بعد اعتقادی و مذهبی، شخص دیگر. در مطلب آن وبلاگ درباره معیارها و شاخصهایی که باید درباره انتخاب الگو در نظر بگیریم آمده بود: فرد الگو معمولاً خودش یک عضو از جامعه خودمان است و موفقیت آقای «بیل گیتس» لزوماً الگویی برای پیشرفت هر مهندس کامپیوتر و فناوری اطلاعات در جامعه ما نیست. الگوها باید افرادی از بطن جامعه و ترجیحاً نزدیک به فرهنگ، آداب و عوامل اجتماعی خودمان باشند. هر قدر الگویی که انتخاب میکنیم از این نظر با ما فاصله داشته باشد، احساس نزدیکی کمتری با او خواهیم کرد و ارزش الگوپذیری از او کمرنگتر میشود. باید در نظر داشته باشیم فرد الگو از روشهای نامتعارف و غیرعادی به موفقیت نرسیده باشد، در واقع این مهم است که الگوهای ما دارای صفات مثبت در موفقیتهای زندگی باشند. فرد الگو، با شناسایی صحیح و استفاده مناسب از فرصتهای دور و برش توانسته به انسان موفقی تبدیل شود که حال، ما او را به عنوان یک الگو میشناسیم. این فرصتها ممکن است برای هر کدام از ما هم پیش بیاید، اما تفاوت یک فرد عادی با فردی که به جایگاه الگوی ما رسیده در استفاده از این فرصتها و تبدیل آنها به نقاط قوت است. یک فرد الگو، فردی است که معمولاً خودش با امیدواری زندگی کرده و در زندگی، رفتار و گفتار روزمرهاش به راحتی میتوان زوایای امید را مشاهده کرد، حتی اگر در شرایطی آنها را ببینیم که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات روزمره هستند. در واقع باید بدانیم که حتی یک الگو نیز در زندگی میتواند آسیبپذیر باشد، اما مهم این است که بعد از هر ناکامی و شکست دوباره از جا بلند شود و ادامه دهد و چنین فردی میتواند برای ما الگوی خوبی باشد.
با چشم بسته پیروی نکنیم
ماندانا شاهاویسی، دکترای تعلیم و تربیت
انسان ذاتاً الگوپذیر است و به ویژه این خصلت آدمی در دوران کودکی پررنگتر است و با توجه به اینکه تا سنین نوجوانی ویژگی تقلیدگری انسان بسیار قوی است، نظارت والدین بر انتخاب الگوها خیلی اهمیت دارد. فرد تا زمانی که به سن بلوغ نرسیده الگوها تا حد زیادی به او تحمیل میشود. درواقع در سنین کودکی و نوجوانی وظیفه والدین و معلمان بسیار حساس است و الگوهایی را باید به فرزندان و دانشآموزان معرفی کنند و در معرض دید آنها قرار دهند که به لحاظ شخصیتی تأثیر منفی بر روی بچهها نگذارند. مثلاً بچهها از شخصیتهای کارتونی بسیار تأثیر میپذیرند، از اینرو نظارت و کنترل بزرگترها در این زمینه باید جدی باشد. اما در سنین جوانی و پس از آن نیز باید در الگوگیری دقت کنیم. در اینجا نقش فرهنگسازان جامعه خیلی مهم است که چه کسانی را به عنوان الگو و مرجع به جوانان معرفی کنند. شخصیتهایی همچون مرحوم تختی و شیخ رجبعلی خیاط را معرفی کنند یا شاخهای اینستاگرامی را؟ در واقع نقش برنامهریزان فرهنگی جامعه و متولیان رسانهها در این زمینه بسیار تعیینکننده است، اینکه خود را با موجهای سطحی جامعه همراه کنند و یا اینکه خود موج آفرین حرکتهای سازنده در جامعه باشند؟ به هر حال از هیچ کس نباید بدون مطالعه و انتخاب و با چشم بسته پیروی کنیم. همه انسانها دارای نقاط ضعف و قوت هستند و ما وقتی در زمینهای خاص کسی را الگوی خود قرار میدهیم باید کاستیهای او را نیز ببینیم و در عین حال به خاطر آن کاستیها، ویژگیهای مثبت شخص را نادیده نگیریم. در واقع ما باید یک انسان انتخابگر باشیم.