کد خبر: 938714
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۷ - ۰۵:۳۸
روز‌های سرد آذرماه یادآور به دام افتادن صدام در دخمه‌ای کوچک
شاهدان می‌گویند وقتی هنگام بازجویی فیلم‌هایی از سقوط و پایین کشیده شدن مجسمه‌هایش را به‌صدام نشان می‌دادند، صورتش شدیداً سرخ می‌شد، صدایش عوض و چشم‌هایش پر از نفرت می‌شد؛ نفرتی که تا لحظه اعدام همراه خود داشت
احمد محمدتبریزی‌
سرویس پایداری جوان آنلاین: می‌گویند دیکتاتور‌ها دو بار می‌میرند؛ یک بار زمانی که دست تقدیر آن‌ها را از قدرت خلع می‌کند و بار دیگر زمانی که باید جزای کارهایشان را بدهند. دنیا دار مکافات است؛ این جمله را برای نشان دادن عقوبت آدم‌های بد در دنیا گفته‌اند. یعنی اگر کسی، جایی، ظلمی کند، آنقدر نمی‌میرد تا مکافات کارش را ببیند. تاریخ سرنوشت رهبران سیاسی شرور و شریر زیادی را به ما نشان داده است که عاقبت به شر شده‌اند و تقاص کارهایشان را داده‌اند؛ هرچند برای تقاص پس دادن بسیاری از آن‌ها باید صد‌ها بار اعدام و شکنجه می‌شدند، ولی برای یک دیکتاتور هیچ چیز بدتر از فرو افتادن از سریر قدرت بر خاک ذلت نیست. ناگهان آن جلال و جبروت و قدرتی که به نظرش همیشگی می‌رسید از بین می‌رود و جایش را دخمه تنگ و تاریک می‌گیرد. آذرماه یادآور به دام افتادن صدام در دخمه‌ای است که پس از سقوط رژیمش در آن پنهان شده بود.

به گزارش «جوان» صدام حسین در دوران پر فراز و نشیب حکومتش، هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد روزی با چهره‌ای ژولیده در حفره عنکبوت مخفی شود. چرخ روزگار برای او خیلی سریع گذشت. صدام زمانی لقب سردار قادسیه را به خودش داده بود و می‌خواست رهبری دیگر کشور‌های عربی را به دست بگیرد. او رؤیا‌های دور و درازی در سر داشت. می‌خواست از خود در دل تاریخ یک قهرمان بسازد ولی عملکردش او را به یکی از منفورترین شخصیت‌های سیاسی در جهان و حتی خود عراق تبدیل کرد.

نفرت او از ایران یک کینه تاریخی بود. پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر دامنه نفرت صدام از ایرانی‌ها افزود. صلاح عمرالعلی یکی از نزدیک‌ترین چهره‌ها به صدام بر نفرت بعثی‌ها از ایرانی‌ها و امام خمینی (ره) صحه می‌گذارد. این چهره پرنفوذ حزب بعث از رؤیاپردازی‌های صدام پیش از شروع جنگ با ایران می‌گوید: صدام می‌گفت: این فرصت به دست نمی‌آید مگر در هر ۱۰۰ سال، یک بار و ما سر‌های ایرانیان را خواهیم شکست و هر یک وجب خاکی را که اشغال کرده‌اند باز پس خواهیم گرفت و شط‌العرب را باز پس می‌گیریم.

در معادلات ذهنی او غلبه بر نظام نوپای ایران از ساده‌ترین کار‌های ممکن بود. خیال می‌کرد به‌راحتی می‌تواند انقلاب اسلامی را ساقط و خوزستان را ضمیمه خاک عراق کند. به گفته عمرالعلی، صدام تصور می‌کرد در برابرش یک فرصت تاریخی برای ادب کردن ایران که در شرایط درگیری‌های داخلی و انهدام ارتشش بود، وجود دارد. می‌خواست پیش از آن که حکومت جدید ایران قدرت بگیرد با آن تسویه حساب کند. همچنان که ثابت شد جنگ با ایران در نظر صدام فرصتی بود برای معرفی عراق نیرومند به عنوان بازیگر تعیین‌کننده در منطقه و معرفی صدام به عنوان نیرومندترین بازیگر منطقه.

مجید الحسینی، پزشک عراقی نیز در کتابش آورده که سه ماه قبل از شروع علنی جنگ، صدام طی یک جلسه محرمانه با فرماندهان خود نقشه جدید عراق را به آن‌ها نشان می‌دهد و می‌گوید روز اول که جنگ را شروع می‌کنیم همزمان مراکز مهم سیاسی و نظامی ایران را بمباران می‌کنیم. روز دوم من در اهواز سخنرانی می‌کنم و روز سوم جشن پیروزی را در تهران برپا می‌کنیم.

نزار عبدالکریم الخزرجی، فرمانده ستاد مشترک ارتش عراق درباره عقده تاریخی صدام می‌گوید: «شب و روزش با این عقده همراه بود. شاید معتقد بود که از زمان صلاح‌الدین ایوبی تا آن زمان، بزرگ‌ترین رهبر [ی است که ظاهر]شده. صدام این عقده را داشت که قهرمان امت [عرب]شود. این دغدغه را داشت که جاودانه شود. یک جای استثنایی در آن به خود اختصاص دهد...»

رهبر حزب بعث با شروع جنگ علیه ایران عملاً گور خودش را کند. او خودش را در مسیری سخت و بدون بازگشت قرار داد. هرچه رسانه‌های غربی سعی می‌کردند با پروپاگاندای رسانه‌هایشان تصویری قهرمان‌گونه از صدام بسازند ولی اکثریت مردم جهان در طول جنگ هشت ساله رئیس‌جمهور عراق را به عنوان فردی غاصب و آدمکش شناختند.

بمباران شیمیایی شهر‌های ایران و شهر حلبچه اوج خباثت صدام را برای همه مشخص کرد. کشته و مجروح شدن هزاران انسان غیرنظامی و بی‌گناه دل هر انسان آگاه و بیداری را به درد آورد. او بعد‌ها اعتراف کرد که خودش شخصاً دستور استفاده از سلاح‌های شیمیایی در برابر کرد‌های شمال را داده است. مردم خودش را در عملیات انفال به گازی سمی بست تا جلوی حمله ایران و مقاومت کرد‌ها در برابر حکومت خود را بگیرد.

پس از هشت سال نه تنها وجبی به خاک عراق اضافه نشد، بلکه صدام را به سرداری شکست خورده تبدیل کرد. حامیان او در جنگ با ایران، به بزرگ‌ترین دشمنانش تبدیل شده بودند و هیچ کسی در دنیا دلش برای این دیکتاتور جنگ طلب نمی‌سوخت. شاهدان می‌گویند وقتی هنگام بازجویی فیلم‌هایی از سقوط و پایین کشیده شدن مجسمه‌هایش را نشانش می‌دادند، صورتش شدیداً سرخ می‌شد، صدایش عوض و چشم‌هایش پر از نفرت می‌شد؛ نفرتی که تا لحظه اعدام همراه خود داشت.

رسانه‌هایی که زمانی می‌خواستند چهره‌ای قهرمان‌گونه از صدام بسازند، حالا با تحقیر از او صحبت می‌کردند. صدام با آن چهره ژولیده به حقیرترین آدم دنیا تبدیل شد. او که زمانی جز با غرور و نخوت با اطرافیانش تعامل نمی‌کرد، عجز و التماس در چشم‌هایش هویدا بود. صدام حسین در پاییز سال ۱۳۸۲ تنهاترین و منفورترین آدم روی زمین بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار