سرويس سياسی جوان آنلاين: مرد انقلابی با تیری که به پا و کتفش اصابت کرده به زمین میافتد و با زحمت در حال جابهجا شدن است، کف زمین مقابل دانشگاه را با خط سرخ خون رنگین میکند. مرد انقلابی به حفره اسلحه که به سمتش گرفته شده است، خیره میشود. او مطمئن است که این دشمن بیرحم و خونریز با او که مرد اخلاق و سخن است، خصومت شخصی ندارد. تاکنون هیچگاه او با کسی دشمنی شخصی نداشته است. او که با سخنرانىهایش در ترغیب نسل روشنفکر و تحصیلکرده به اسلام اثر بسزایى داشته است، تنها یک دشمن دارد و آن دشمنی است که او را سد راه روشنگری و بیداری جامعه میبیند.
مفتح؛ یک دانشگاهی باتقوا
دکتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ در روستایی از توابع همدان به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات در حوزه دینى، تحصیلات دانشگاهى خود را نیز در دانشگاه تهران ادامه داد و در رشته فلسفه، دکترى گرفت. ایشان علاوه بر تدریس علوم حوزوى به تدریس دروس دانشگاهى پرداخت و در کنار آن مبارزات خود با رژیم شاهنشاهى را نیز ادامه داد. این بزرگوار در دوران انقلاب اسلامى همگام با مردم مسلمان ایران و همرزمان همتراز خود آیت الله بهشتی، مطهری و دیگران در صحنههاى مبارزه بر ضدرژیم فاسد و استبدادى شاه حضور برنامهریز و فعالی داشت. وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى به سرپرستى دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزیده شد. سرانجام این شهید بزرگوار در روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸، هنگام ورود به دانشکده الهیات، توسط گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
مفتح؛ نماد تبلوریافته انسان آرمانی
ایجاد جامعه اسلامی پیشرفته یک ضرورت و نیاز انقلابی است؛ جامعهای که در آن دین خدا مورد توجه قرار گیرد. جامعه اسلامی پیشرفته زمانی تحقق پیدا میکند که با پرورش متخصصان مسلمانی که نه تنها با پیشرفت در تکنولوژی و رشته تخصصی خود بلکه در مسائل دینى و فراگرفتن احکام الهى در همه شئون زندگى تعلیم و تمرین شود. شهید مفتح نماد عینی و تبلور یافته انسانی بود که در بستر ایجاد یک جامعه اسلامی آرمانی، دنبال وحدت حوزه و دانشگاه بود.
وحدت حوزه و دانشگاه یکى از بهترین راهکارها برای تحقق ایجاد جامعه اسلامی آرمانی و پیشرفته بود که شهید مفتح آن را دنبال میکرد. این دو نهاد در رساندن جامعه به اهداف متعالى خود وظایفى را بر عهده دارند. هر دو قطب علمى کشور هستند که باید نشان دهند بین دین و علم هیچ تعارضى وجود ندارد بلکه این دو با کمک یکدیگر مىتوانند راهگشاى سعادت انسان باشند.
پیش از انقلاب دانشجویان و پرورش یافتههاى غرب غالباً کسانى بودند که بهخاطر فقدان تبلیغات مؤثر دینى نسبت به دین احساس بیگانگى و عناد مىکردند، لذا دانشگاهها که مرکز پرورش انسانهاى دانشمند بر اساس پیشرفتهاى علمى روز بود، بنیان آن بر بىاعتقادى و معارضه با دین گذاشته شد و در دانشگاهها نه تنها دین را ضعیف کردند بلکه به معارضه با آن پرداختند.
در نظام گذشته، تلاشهای بسیاری برای منزوی کردن روحانیت و از سوی دیگر غربی کردن نهادهای فرهنگی و آموزشی، به ویژه دانشگاهها، صورت پذیرفت. با پیروزی انقلاب و در سایه رهبری امام (ره) دو قشر روحانی و دانشجو برای پیروزی انقلاب اسلامی پیشگام گردیدند. روحانی و دانشجو با درک موقعیت حساس و مهم خود همواره نقش خود را در انقلاب حفظ کردند و پیشاپیش سایر اقشار، برای ایفای مسئولیتهای خویش وارد عمل شدهاند. بهدلیل اهمیت نقش این دو قشر در هدایت جامعه است که وحدت میان آنها همواره مدّ نظر امام راحل و مقام معظم رهبری امام خامنهای (مدظله العالی) بوده و است.
امام (ره) در آغاز کوشیدند با آماده ساختن دو قشر براى رفتوآمد به محیط علمى یکدیگر و بحث و گفتوگو، نادرستى تصورات خویش را در مورد دیگرى دریابند تا مراحل همکارى میسر گردد. سرانجام پس از کوشش بسیار و اقدامات علمى، راههاى بیشترى براى این همکارى و نیازمندى طرفین به یکدیگر گشود و بر ضرورت استمرار آن مکرراً تصریح شد.
شهید والامقام دکتر مفتح در راه تحقق این اندیشه و آرمان بلندی که از اندیشه امام راحل (ره) برخاسته بود، کوششهای بیوقفهای انجام داد. او معتقد بود که «دانشگاهیان، با فراگیری علوم اسلامی و ایجاد روح زهد و تقوا و حوزویان با تسلط بر علوم روز در راه تبلیغ معارف الهی، گام بردارند.»
در سالهای پس از انقلاب اسلامی، زمینههایی فراهم آمد تا دانشگاهیان در طول دوران تحصیل تا حدودی با معارف، اخلاق و متون اسلامی آشنا شوند و حوزویان نیز با علوم جدید، به ویژه علوم انسانی و اجتماعی، آشنا شوند و این هدف بیشتر از مسیر حضور برخی نیروهای حوزوی در محیط دانشگاهی و بالعکس دنبال شد. وحدت و همکاری میان این دو پایگاه فکری فرهنگی جامعه، در برابر تاختوتاز ارزشهای غربی، نه یک وحدت فیزیکی و شکلی بلکه همگرایی و یکی شدن در ارزشهای فرهنگی و دغدغهها و حساسیتهای سیاسی- اجتماعی است و همین حالت است که هر یک از این دو قشر را در جایگاه واقعی خود قرار داده است.