کد خبر: 937139
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۶
سهل انگاری در امر موزه داری، ضربه بر پیکره تاریخ
چیستی فرهنگ و امر فرهنگی و چگونگی پرداختن به آن، دقت و تمرکز و تلاش بسیاری از اهالی فرهنگ از نظریه پردازان متخصص تا طیف عام فرهنگ دوست را معطوف خود کرده است
ليلي زندي*

سرویس تاریخ جوان آنلاین: چیستی فرهنگ و امر فرهنگی و چگونگی پرداختن به آن، دقت و تمرکز و تلاش بسیاری از اهالی فرهنگ از نظریه پردازان متخصص تا طیف عام فرهنگ دوست را معطوف خود کرده است. دیدگاه در این نوشته این است که فرهنگ را تنها به شکل "معرفی فرهنگ" نشان ندهیم بلکه از آن به عنوان یاور در تسلط بر دشواری‌ها نام ببریم. از آنجا که تلاش می کنم از کلی­گویی های زیبا بپرهیزم با استناد به موضوع موزه ها مسئله را ملموس تر می­کنم، موزه­‌ها که به عنوان یک نهاد فرهنگی یکی از وظایف آن­ها آموزش است. قبل از آن، به یک نکته اشاره کنم که در این متن منظور از بکار بردن واژ­ه­‌ی موزه­، خود موزه از منظر فضایی و مکانی نیست، بلکه منظور مغزهای تصمیم گیرنده­ برای موزه­‌ها هستند.

تقریباً یک بخش از موزه ­ها از دایره­‌ی صحبت خارج هستند زیرا با پویایی قرابتی ندارند. اگر در میان موزه ­های باقی­مانده هم که جنبه­ هایی از عملکردشان راضی کننده است، دقت کنیم، می بینیم که اشتیاق اغلب آن­ها این است که با پرداختن به آن بخش از موضوعات فرهنگی و هنری‌ که در نفس خود تحسین‌­برانگیزند و یا گیرایی موضوعی دارند، فعالیت کنند و البته این خوب است اما کافی نیست! کمتر می‌بینیم که به آن بخش بپردازند که دردی از دردهای جامعه است و یا موضوعی چالش برانگیز است. به طور مثال، گل و بته و نقش و نگار و کاشی و قالی و شعر و هر چیز که به این موضوعات گره بخورد،سوژه­‌های ارزشمندی هستند که در جریانند، ولی با مقوله­‌ی میراث به بیان مفاهیم و نیازهای امروز کمتر پرداخته­‌ایم. در حوزه­ی گالری داری و هنر معاصر این اتفاق افتاده اما چگونگی آن در بسیاری موارد تیررس انتقادهای فرهنگی­ست چرا که بسیاری از جریانات فرهنگی و هنری شان علیرغم ارزش­ های هنری اما ریشه در فرهنگ ما ندارد، الگوبرداری­ست و در بسیاری موارد کاملاً فرم گراست، با جهان هویتی ما فاصله دارد.

درست است کار موزه نجات بخشی جهان و انسان نیست ولی اگر برای دردهای اجتماعی اش کاری نمی کند، پس همین طور ادامه دهد تا فقط طبق معمول،طیف­های مختلف به آنجا بیایند، بپرسند، لذت ببرند و بگذرند، هرچند که خوانش مخاطبان و جریان ارتباطی شان، در مقوله­‌ی موزه داری اهمیت بسزایی دارد.اما خود موزه‌ها در دایره‌­ی خود می‌چرخند و می‌چرخند و در پیوند با جریان جامعه ضعیفند. هنوز جسارت پرداختن به بسیاری از موضوعات فرهنگی و تاریخی را ندارند.به­ طور مثال یکی از موزه ­های معروف و بزرگ ما که باید یکی از اولویت­ هایش را رویکردی تحلیلی-انتقادی در تاریخ معاصر قرار دهد در این سال­ها بیشتر به نمایشگاه پوشاک پرداخته آن هم در تجاری­ترین شکل ممکن. یا به طور مثالمی خواهم بگویم کدام موزه به‌ آسیب ­شناسی در میراث فرهنگ مانپرداخته؟! اگر از این منظر موزه­‌ها کار کنند، پیوندشان با جوانان و حل مسائل آنان در قالب یک نهاد فرهنگی بیشتر خواهد شد. وقتی جوانان چرائی­های فرهنگی را درک کنند، چرایی برخی سنت ها را که برخی از آن­ها خوب و عالی ست یا برخی که امروز به زعم آنان مطرود و عقب مانده است، متوجه بشوند، آن­گاه خودشان را در پیوند با گذشته ­ای می بینند که زمان حالشان متأثر از آن است و با توجه به گذشته و حال، چشم اندازهای آینده را خود در دست بگیرند نه آن­که فرهنگ برایشان یک امر وارداتی شود که  خریدارش هستند، که در این صورت برای جامعه­ی ما بسیار گران تمام خواهد شد.جریان­های گیرا و تأثیرگذار کمتر از سوی موزه‌ها صورت گرفته است. اگر موزه‌ها بدانند که کیفیت فعالیتشان فقط با انتخاب موضوع‌های فاخر و موقر و دلپذیر بالا نمی رود، آنگاه به سوژه‌هایی می‌رسند که اگر صحیح به آن‌ها بپردازند،موزه به محلی تأثیرگذارتردر ساختار جامعه تبدیل خواهد شد وخودش تبدیل به رسانه‌‌ای قوی خواهد شد.

بی‌تردید سلیقه‌ها و نیازمندی‌های مخاطبان و موزه­ها هم متفاوت است. هر موزه روح خویش را دارد. نمی توان از موزه‌ای آرام و موقر، انتظار سرکشی داشت اما باید انتظار داشته باشیم که موزه برای جامعه مفید باشد. و البته می‌دانیم که با روال موجود و صد البته نابلدی رفتار با موزه از سوی متولیان،نمی‌توان انتظار کار خلاقانه‌ایداشت، اما بیایید موزه را یک قطعه عکس تصور کنیم، آیا بهترین عکس‌‌ها فقط سوژه‌های زیبا داشته‌اند؟ آیا برخی از بهترین عکس‌های جهان عکاسی آزار دهنده نبوده‌اند؟ آزاری آگاهی دهنده و هشدار دهنده. در عکس کودکان کار چندین دهه قبل‌تر توانسته موجب تصویب قانون منع کار کودکان شود، آن­وقت چگونه ما مجموعه‌ای عظیم از میراث را به نفع آیندگان طراحی نمی‌کنیم؟گویا در جدال ماندگاری میراث، توسل می کنیم به ثبت ملی، برگزاری نمایشگاه و اخبار فرهنگی دهان پرکن و راه اندازی و گشایش موزه ها.

نمایشگاهی برپا می شود و مورد تحسین واقع می‌شود و تمام می‌شود،این خود سهل انگاری است که نمایشگاه‌های ما با اتمام تاریخ نمایش، تمام می‌شوند. ممکن است تنها بروشوری از آنها باقی بماند، روزی یک نفری سراغی از آن بگیرد. البته که با خصلت نهادی نمایشگاه مغایر نیست. اما باید به این قانع بود؟! موزه­ای موفق است که تغییرات نگرشی را پی‌ریزی کند. بی انصاف اگر نباشیم موزه‌ها تأثیر شگرفی گذاشته­اند بر بالا بردن آگاهی مردم نسبت به میراثشان،اما تا جاری کردن جریانی از اندیشه فاصله دارند. باید فراتر بروند. تنها به سوژه‌های زیبا و دلنشین و پز کلکسیونی خود اکتفا نکنند. و برخی موضوعات و مفاهیم را واقعیتی بدانند که باید درباره‌ی آن هم صحبت کنند. به طور مثال یکی از انواع موزه­ ها که بسیاری از شهرها و حتی روستاها هم یکی از آن را دارند موزه­های مردم­شناسی هستند، اما آیا نباید موزه­ی مردم­شناسی زمان رضاشاه که این نوع موزه جدید و نوپا بوده با موزه مردم ­شناسی این عصر که چند دهه از آن می گذرد، متفاوت باشد؟!

ابتذال محتوایی این نوع موزه‌ها آنجاست که مردم را تنها به خوراک و خانواده و پوشاک و پیشه خلاصه می‌کنند و در برخی موارد هم به سنن و آداب و رسوم، بی آن­که نگاهی به عشق، آرزو، امید، شکست، شجاعت، دروغ، ریا و غیره داشته باشند.

نادیده انگاشتن مفاهیم زندگی، عین سهل انگاریست و ادامه‌­ی این منوال بین موزه‌ها و مخاطب این زمان فاصله‌ ایجاد خواهد کرد.درست است که موزه‌ها اغلب واقعیت‌های مادی یا ابژه را در اختیار دارند اما مفهوم منجمد و مادی نیست.

اگر طراحی‌ها­ی موزه هاعالی، عمیق، گرم، صادق، صریح، قدرتمند، شاخص، ظریف، قاطع، پرتوان وپر شور و شوق رقم بخورد، و در این مسیر با پختگی از خطر تصنعی شدن (که یکی دیگر از ابتذال‌های موزه‌ای است) دور شود، بی تردید مورد تحسین واقع خواهند شد و می توانند حقیقی‌ترین و واقعی‌ترین عملکرد انسان را به خودش نشان دهند و با تکیه به فرهنگ و صد البته دور شدن از فرهنگ زدگی و تمدن زدگی­، جامعه را یاری دهند. 

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار