کد خبر: 937063
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۱
افراد زیادی هستند که برای فرار از مشکلات زندگی یا تفریح و سرگرمی یا تجویز نسخه دوستان برای لاغری و زندگی پر تحرک و شاد به مواد مخدر شیشه پناه می‌برند.
افراد زیادی هستند که برای فرار از مشکلات زندگی یا تفریح و سرگرمی یا تجویز نسخه دوستان برای لاغری و زندگی پر تحرک و شاد به مواد مخدر شیشه پناه می‌برند. این افراد اگر چه در ابتدای مصرف زندگی سرخوشی را تجربه می‌کنند، اما زمانی که به شیشه آلوده می‌شوند نه تنها دیگر از سرخوشی و تحرک خبری نیست بلکه زندگی‌شان سرشار از توهم و بدبینی و بیماری‌های روانی می‌شود و در نهایت هم زندگی‌شان به حادثه هولناکی رقم می‌خورد مثل مردی که در توهم ناشی از مصرف شیشه مدعی است پدرش به خوابش می‌آمده و او را در عالم رؤیا کتک می‌زده است و به خاطر همین او را به قتل رسانده و جسدش را سوزانده است.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت‌۲ بامداد روز دوشنبه دوازدهم آذر‌ماه قاضی مدیر روستا، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری‌۱۲۳ نیاوران از کشف جسد سوخته مرد سالخورده در آتش‌سوزی خانه‌اش با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در محل حادثه که ساختمان ویلایی دو طبقه قدیمی بود با جسد مرد ۶۰‌ساله‌ای به نام صمد روی مبل داخل پذیرایی طبقه دوم روبه‌رو شدند که به شدت سوخته بود. مأموران دریافتند ساعتی قبل همسایه‌ها موضوع آتش‌سوزی خانه مرد فوت شده را به آتش‌نشانی اطلاع داده که پس از اطفای حریق مأموران با جسد صاحبخانه روبه‌رو می‌شوند. بررسی‌ها نشان داد صمد که مدتی قبل همسرش به خارج از کشور رفته است همراه پسر جوانش به نام فیروز در خانه‌اش زندگی می‌کرده که پس از حادثه فیروز به طرز مرموزی ناپدید شده است. از آنجایی که احتمال می‌رفت آتش‌سوزی عمدی است جسد برای معاینات لازم به پزشکی قانونی فرستاده شد که پزشکی قانونی اعلام کرد صمد قبل از آتش‌سوزی با اصابت جسم سختی به سرش به قتل رسیده است.
با اعلام نظریه پزشکی قانونی پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و کارآگاهان اداره‌دهم پلیس آگاهی برای شناسایی عامل یا عاملان حادثه تحقیقات خود را آغاز کردند. تحقیقات مأموران نشان داد مقتول با پسرش که معتاد به شیشه است باهم اختلافات زیادی دارند به طوریکه هر چند وقت یک‌بار با هم درگیری داشته‌اند. بدین ترتیب مأموران فیروز را به عنوان مظنون حادثه تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه ۵:۳۰‌عصر روز سه‌شنبه وی را در حالی که به خانه‌شان برگشته بود شناسایی و بازداشت کردند.
صبح دیروز متهم برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. وی مقابل قاضی مدیر روستا به قتل پدرش اعتراف کرد. همچنین متهم برای بررسی سلامت روحی و روانی‌اش به پزشکی قانونی معرفی شد. سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
 
گفت‌وگو با متهم

خودت را معرفی کن؟
فیروز هستم ۳۰ ساله.
به چه کاری مشغولی؟
من قبلاً لوله‌کشی ساختمان کار می‌کردم که مدتی بعد در رستورانی شروع به کار کردم، اما اخراج شدم و بیکار بودم.
معتادی؟
به قیافه‌ام می‌خورد که معتاد باشم.
گفته شده که شیشه مصرف می‌کنی؟
(سکوت می‌کند.)
با پدرت تنها زندگی می‌کردی؟
بله، ۱۰‌سال قبل مادرم با پدرم اختلاف پیدا کرد و از هم جدا شدند. یک خواهر دارم که ازدواج کرد و پس از آن من و پدرم با هم زندگی می‌کردیم.
با پدرت اختلاف داشتی؟
بله، اختلاف داشتم به همین دلیل از او جدا شدم و شش‌ماهی تنها زندگی می‌کردم تا اینکه اصرار کرد و دوباره به خانه‌مان برگشتم.
چه اختلافی با پدرت داشتی؟
چند سالی بود که خواب‌های آشفته می‌دیدم و خیلی اذیت می‌شدم. هر شب مردی به خوابم می‌آمد و مرا کتک می‌زد. او می‌گفت که من باید او را پیدا کنم، اما نشانی از او نداشتم تا اینکه فهمیدم آن مرد پدرم است که پس از جدا شدن از مادرم هر شب به خوابم می‌آید و مرا اذیت می‌کند.
به همین خاطر او را به قتل رساندی؟
بله، من از قبل تصمیم گرفتم پدرم را با اسلحه بکشم، اما اسلحه نداشتم و مجبور شدم او را با چکش به قتل برسانم.
در مورد حادثه توضیح بده؟
آن شب با پدرم مشاجره کردم و به طبقه اول آمدم. پس از آن به پمپ‌بنزین رفتم و مقداری بنزین خریدم و به خانه برگشتم. تکه‌ای سنگ برداشتم و به طبقه بالا رفتم که دیدم پدرم در حال تماشای تلویزیون است. از پشت سر چند ضربه‌ای با سنگ به سرش زدم که خونین و بی‌حال شد و در ادامه با چکشی که در خانه داشتیم چند ضربه به سرش زدم و در پایان هم خانه را با بنزین آتش زدم.
چرا آتش زدی؟
می‌خواستم پلیس فکر کند که بر اثر آتش‌سوزی فوت کرده است.
بعد کجا رفتی؟
بعد بیرون رفتم که دوباره تصمیم گرفتم به خانه برگردم و آتش را خاموش کنم که دیدم پلیس جلوی در خانه ما است و ترسیدم و فرار کردم.
پشیمان نیستی؟
نه، من حتی قصد داشتم پس از قتل پدرم به سراغ عمویم بروم و او را هم به قتل برسانم و بعد هم به زندگی خودم پایان بدهم.
چرا عمو؟
به او گفته بودم برای من کار پیدا کند که گوش نمی‌داد.
چرا به خانه برگشتی؟
به خانه‌مان آمدم که ببینم پدرم چه شده است که مأموران مرا دستگیر کردند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار