کد خبر: 936395
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۶
تماشاچیانی که مسابقه جدایی را داغ‌تر می‌کنند
تنها برنده بازی طلاق، وکلا هستند که در هر صورت به پول خود می‌رسند! پرونده‌های خانواده را ابزاری برای کسب درآمد نگریستن به خودی خود خطرناک است و می‌تواند به شدت آسیب‌زننده باشد
سرویس سبک زندگی- روانشناس بالینی و استاد دانشگاه- داریوش یوسف‌وند: در راهرو‌های دادگاه‌ها تا چه میزان کرامت زنان و مردان مراجعه‌کننده برای طلاق رعایت و حفظ می‌شود؟ چه ساز و کار‌ها و آموزش‌هایی در این زمینه تدوین شده و در دادگاه‌ها اجرا می‌شود؟ آیا نگاه واقعی در این مسیر، احقاق حقوق و سلامت مدنی است یا پرونده‌ای که می‌تواند چندین میلیون تومان درآمد اقتصادی برای وکیل پرونده داشته باشد؟ متأسفانه بسیاری از وکلا به پرونده‌های طلاق به دید پرونده‌هایی که دارای روند اداری طولانی مدت، اما پرپول و پردرآمد است، نگاه می‌کنند و اقتضای مالی منجر به تلاشی وافر از طرف وکلا برای اخذ این پرونده‌ها می‌شود به طوری که در تمامی تبلیغات وکلا یک پای ثابت این تبلیغات پرونده‌های طلاق است. در واقع تنها برنده بازی طلاق، وکلا هستند که در هر صورت به پول خود می‌رسند! پرونده‌های خانواده را ابزاری برای کسب درآمد نگریستن به خودی خود خطرناک است و می‌تواند به شدت آسیب‌زننده باشد، به خصوص جایی که دعاوی خانواده منشأ کش و قوس‌هایی برای حضانت فرزند می‌شود و این مسئله منجر به آسیب‌های دوچندانی برای فرزندان طلاق، زن و مرد مطلقه خواهد شد و تنش‌ها را به جای توافقی مبتنی بر مناسب‌سازی روابط به سمت کینه و خصومت و تنش پیش می‌برد. خطرناکی این ورود آنجاست که فرزند موضوع دعاوی قرار گیرد. ما نمی‌توانیم از خانواده و طلاق حرف بزنیم و این فاکتور‌ها را نادیده بگیریم.

مردان بعد از طلاق ممکن است به سمت مواد مخدر برای کنترل فشار روانی ناشی از پروسه طلاق سوق داده شوند. ممکن است به دلیل دارا بودن حضانت فرزند اقدام به ازدواج مجدد ناسالمی کنند که منجر به شکل‌گیری آسیب‌های جدید و نوظهوری در زندگی آنان شود. به راستی تا چه میزان به این مهم پرداخته می‌شود؟ از آنجایی که مردان تمایل کمتری به حضور در مراکز روان‌درمانی به دلیل حس استقلال و قدرت‌طلبی دارند، باعث تحمیل فشار روانی و یا فرافکن کردن آسیب‌های روانی با مصرف مواد مخدر و... به دلیل تنش و خشم ناشی از شکست و آسیب ناشی از فرآیند زندگی خانوادگی می‌شود، پس حال مردان بعد از طلاق بسیار بدتر و سلامت روان آن‌ها پایین‌تر خواهد بود. با این حال به دلایل متعدد خطر آسیب‌پذیری زنان بیشتر خواهد بود. اساساً تک‌والدی منجر به شکل‌گیری هویتی معیوب می‌شود چراکه بر اساس نظریات تحلیلی هویت دارای ابعاد زنانه و مردانه است، از طرفی عدم شکل‌گیری دلبستگی ایمن در فرزندان تک‌والدی، حال به دلیل عدم احساس امنیت و رشدیافتگی الگوگیری شخصیت منجر به شکل‌گیری معیوب شخصیت و عدم ایمنی و بروز اختلال در روند رشد و سلامت روان کودک خواهد شد. از طرفی آیا در فرآیند تک‌والدی، تمام رسیدگی‌های مالی و فرآیندی حمایت‌گرانه از قبیل: حمایت عاطفی مالی و حضور مدام در کنار فرزند رخ می‌دهد یا فرزند به پدربزرگ و مادربزرگ و دایی و عمو و خاله و عمه سپرده خواهد شد؟ آیا کودک زندگی سالمی را در این روند تجربه خواهد کرد؟ آیا می‌تواند امنیت عاطفی داشته باشد؟ اما به فرض داشتن امنیت عاطفی، دو اتفاق بسیار ناگوار در ساختار روان کودک خواهد افتاد، اول اینکه یکی از والدینش را از دست داده است. پس دچار نوعی سرکوبی خشم و یا بروز بیرونی پرخاشگری، آسیب‌های ناشی از شکل‌گیری ناسالم شخصیت برگرفته از الگو‌های تأثیرگذار غیر از والدین خود خواهد شد. این آسیب‌ها در ایجاد تنش‌های بین فردی در بزرگسالی منجر به شکل‌گیری روابط ناپایدار و احساس ناایمنی و عملکرد انتقام‌جویانه در روابط و تجارب ناایمن از روابط منجر به بروز آسیب‌هایی تداومی در این کودک خواهد شد.

پرسش دیگر این است که مداخلات سلیقه‌ای و متعصبانه یا متخاصمانه والدین و بستگان در فرآیند طلاق چگونه است؟ آیا روند حمایتی، یا مداخله‌ای تنش‌آفرین و آسیب‌زا است؟ چه میزان خانواده‌های زوجین در بروز طلاق و توسعه آن نقش دارند و چه وظایفی لازم است در این بین برای این افراد تعریف شود؟ چه میزان اجازه دخالت و چه میزان اجازه حمایت دارند و چه آموزش‌هایی والدین دیده‌اند که مرز‌های آسیب یا حمایت‌ها را روشن کنند؟ چه میزان از مداخلات ناشی از نگاه سنتی و تعصبات بدون مصلحت‌اندیشی زوجین است و چه میزان والدین و بستگان مداخلاتشان در این حوزه اثر منفی دارد؟ در واقع نگاه روانکاوانه به مقوله ازدواج معتقد است آسیب‌های زندگی مشترک محصول کوله‌بار آسیب‌های زندگی والدین است که هر کدام از زوجین با خود به زندگی مشترک آورده‌اند و طلاق بازنمود زخم‌ها و آسیب‌های زندگی نسل قبلی است که وارد متن زندگی جدید می‌شود. با این نگاه تحلیل‌گرایانه اگر به مقوله ازدواج نگاه شود، آیا همان کوله‌بار زخم و آسیب‌های والدین که با خود به زندگی مشترک آورده‌ایم کفایت نمی‌کند که والدین در زندگی جدید نیز دارای دخالت‌های آسیب‌زایی هستند که بنیان زندگی را متزلزل‌تر می‌کند؟ در واقع سؤالی که از پدر و مادر‌های زوجین می‌شود پرسید این است که: آیا می‌دانید یکی از فاکتور‌های بسیار اثرگذار در بروز طلاق فرزندان‌تان، آسیب‌هایی است که شما به سلامت روانی و اجتماعی آن‌ها وارد آورده‌اید؟ حال چنانچه واقف به این مهم باشید آیا جایی برای مداخله مجدد که به طبع در چنین شرایطی آسیب‌زاتر خواهد بود، می‌ماند؟ در واقع گاهی تماشاچیان مسابقه جدایی، اعم از والدین و مشاورین غیررسمی و وکلای غیرحرفه‌ای نه تنها موجب رفع مشکلات زوج نمی‌شوند، بلکه با رفتار و گفتار خود این مسابقه را داغ‌تر می‌کنند!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار